همراز نیوز/نصف جهان: زندگي بافتن يك قالي است نه به آن نقش و نگاري كه دلت ميخواهد نقشه در دست خداست تو در اين بين فقط ميبافي ســاعــت 4 بـعــدازظـهــر اســت. نـبــش كـوچـه بيمـارستـان كاشاني، تابلوي اورژانس را ميتوان ديد. صداي جيغ و فرياد خانوادهاي كه به گفته نگهبان درب اورژانس، چند ساعتي...
همراز نیوز/نصف جهان:
زندگي بافتن يك قالي است
نه به آن نقش و نگاري كه دلت ميخواهد
نقشه در دست خداست تو در اين بين فقط ميبافي
ســاعــت 4 بـعــدازظـهــر اســت. نـبــش كـوچـه بيمـارستـان كاشاني، تابلوي اورژانس را ميتوان ديد. صداي جيغ و فرياد خانوادهاي كه به گفته نگهبان درب اورژانس، چند ساعتي ميشود كه از آوردن دختر 29 سالهشان به بخش ICU اعصاب ميگذرد، توجه همه را به خود جلب كرده. بـا داشـتـن مـعـرفـينـامه به فضاي داخلي ICU كه حال و هـواي غـمـنـاكي در آن موج ميزد وارد ميشويم. پدر مـريـم بر بالين دخترش اشك ميريخت. پزشك مريم درحالي كه سعي ميكرد پدر و مادر اين دختر جوان را كه هـيـچگـاه تـصـورش را هـم نـمـيكردند روزي برسد كه ميبايستي به اهداي اعضاي بدن تنهاپاره تنشان رضايت دهند، دلداري دهد درباره چگونگي مرگ مغزي شدن بيمارش ميگويد: روزي كه مريم را به اين بيمارستان آوردند، سر و صورتش غرق در خون بود. از همان نگاه اول فهميدم كه از ناحيه مغز دچار آسيب جدي شدهاست. با اين وجود او را به اتاق عمل فرستاديم، اما بعد از انجام 9 ساعت عمل جراحي، وي به حالت مـرگ مـغزي فرو رفت. اكنون اگرچه مانيتور، نرمال بـودن ضـربـان قلب مريم را نشان ميدهد، اما وقتي فرمانده بدن كه مغز باشد از كار بيفتد، نميتوانيم هيچ اميدي به بهبودي دوباره مريم داشتهباشيم.
پدر و مادر مريم اگرچه از اوضاع فعلي دخترشان كاملاً مطلع بودند، اما نميخواستند اين واقعيت را بپذيرند كه مـريـم نـفـسهـاي آخـرش را مـيكـشد. اين موضوع در گـفـتههاي پدر مريم هم مشهود بود: قلب دخترم مثل روزهاي قبل، نرمال ميزند. براي ما همين كافي است كه بدانيم او هنوز نفس ميكشد. با شنيدن گفتههاي اين پـدر داغـدار، صـحـبـتهـاي مـحـمـد سـوداوي، مـسـئـول واحـد بيمـاريهـاي واگيـر و غيـرواگير و مسئول واحد پيـونـد اعضـاي معـاونـت درمـان دانشگـاه علـومپـزشكي اصـفـهـــان، در ذهــنمــان تــداعــي مــيشــود: بـعـضــي از خانوادههايي كه به اهداي عضو بيمارشان رضايت نمـيدهنـد، مـلاك اصلـي زنـدهبـودن فـرزنـدشـان را مانيتور قلب در نظر ميگيرند و به همين خاطر وقتي به آنـهـا مـيگـويـيـم كـه بيمارشان به خاطر مرگ مغزي آمادگي اهداي عضو را دارد، با مفهومي پرتناقض و غيرقابل باور مواجه ميشوند و از آنجايي كه حاضر به قـبـول واقـعيت مرگ عزيزشان نميشوند، حاضر به اهداي عضو هم نميشوند. اين درحالياست كه به طول انجاميدن فرآيند رضايت گرفتن گاهي تا چند روز هـم بـه طـول مـيانـجـامـد و بـر اثـر هـمـيـن عـدم آگاهيهاست كه متأسفانه، زماني كه ما پزشكان به آن <وقت طلايي> براي اهداي اعضاي بدن به گيرندگان ميگوييم، كاملاً از بين ميرود.
اگــرچــه امــروز هنـوز خيلـيهـا بـا كلمـه <اهـداي عضـو> نــامـأنـوس هـسـتـنـد و تـصـور ايـنـكـه اعـضـاي بـدن بـيـمـار مـرگمغـزيشـان به افراد زنده نيازمند پيوند زده شود، برايشان غيرقابل باور است اما باز در اين چرخ گردون خانوادههايي هم هستند كه پيوند اعضا را يكي از راههاي ادامه زندگي براي بيماران مبتلا به نارساييهاي قلب و كبد و ... ميدانند. خانواده عليرضا از جمله كساني هستند كه وقتي خبر مرگ مغزي جوان 35 سالهشان را كه تنها چند ماهي از پدرشدنش ميگذشت، شنيدند، به رغم آنكه به خاطر از دست دادن فرزندشان عزادار بودند اما با امضاي رضـايتنـامـه فرم اهداي عضو، چندين عضو پسرشان را به بـيـمــاران نيـازمنـد اهـدا كـردنـد. البتـه بـه گفتـه مـرضيـه، مـادر عليرضا فرزندش هميشه دوست داشت كه خاطرهاش در ذهن ديگران زنده باشد، نه اينكه با به خاك سپردنش، ياد و نامش هم از ذهنها محو شود: اگر امروز پسرم را از دست دادهام، از فـردا پـنـج عليرضا خواهم داشت چون دكتر ميگويد قرار است اعضاي بدنش به پنج نفر ديگر جاني دوباره ببخشد.
افزايش اشتياق براي اهداي عضو
خوشبختانه تصور مردم از اهداي عضو نسبت به چند سال گـذشتـه تغييـر كـرده و ايـن تغييـر را شـاهيـن شيـراني رئيس دانشگـاه علـومپـزشكـي اصفهان نيز تأييد ميكند: فرهنگ اهـداي عضـو در استـان اصفهـان نهـادينه شدهاست. به طـوريكـه در طول سالهاي 80 تا 90، يكصد و بيست بيمار مرگ مغزي اهداي عضو كرده اند.
وي به موضوع جالب ديگري هم اشاره كرده و ميگويد: كم سن و سالترين اهداكننده استان، يك كودك 20 ماهه از يكي از روستاهاي محروم فريدونشهر بوده كه در سال گذشته اعضاي بدنش را به كودكان نيازمند پيوند زديم.
اينگونه تغيير و تحولات مثبت را آمار واحد پيوند اعضا هم ثابت ميكند. به گفته مجتبي رحيمي، معاون درمان دانشگاه علومپزشكي اصفهان، تعداد زياد متقاضيان صدور كارت اهداي عضو نشان ميدهد كه آمار اهداي عضو در مقايسه با چـنــد ســال گــذشـتــه افــزايــش قــابــل تــوجهـي داشتـهاسـت. اظـهـارات رحـيـمـي، صـحه بر گفتههاي سوداوي، مسئول واحد پيوند اعضاي معاونت درمان استان ميگذارد وقتي كـه مـيگـويـد: در سـال گذشته، 48 مورد مرگ مغزي را گزارش داده بودند كه با رضايت والدينشان، اعضاي بدنشان براي اهداي عضو به گيرندگان مناسب بود. اين آمار در مقايسه با سالهاي قبل رشد چشمگيري داشته كـه از اين تعداد 69 درصد آنها بين 15 تا 40 سال و 22 درصد آنها نيز زير 15 سال و هشت درصد از اين بيماران نـيـز بالاتر از 45 سال بودهاند. علت اصلي مرگ مغزي شدن اين دسته از بيماران به ترتيب تصادفات جادهاي، سقوط، ضايعات مغزي و ... بودهاست.
به گفته سوداوي، آمار بيماران مرگ مغزي در استان خيلي بيشتر از اين تعداد است، اما ترس خانوادهها از انجام عمل اهداي عضو و رضايت ندادن آنها به اين عمل، به عنوان سدّي شناخته شدهاست كه مانع انجام چنين عملي به افراد نيازمند ميشود. اما اينكه چرا ايرانيها از اهداي عضو هراس دارند و هنوز با اين مفهوم ناآشنا هستند، مرضيه عليدوستي، روانپزشك در پاسخ چنين ميگويد: مـتـأسـفـانـه بـا وجـود فـرهـنگسازيهايي كه از سوي رسـانـههـا بـراي اهداي عضو انجام شدهاست، هنوز بسياري از شهروندان ديدگاه مثبتي در اينباره ندارند كه همين امر باعث شده تا ميزان اهداي عضو در كـشـورمـان از جـمله استان، پايينتر از حد انتظار باشد.
بـــه گــفــتـــه ايـــن روانــپــزشــك، حـضــور يــك مـشــاور و روانشناس در بيمارستانهاي استان براي انجام چنين عملي لازم و ضروري است.
به نظر عليدوستي رضايت ندادن والدين براي اهداي عضو بيمار، دلايل مختلفي دارد، از جمله مسائل ديني و شرعي و ناآشنايي با مفهوم مرگ مغزي كه <آمادگي شناختي> خانوادهها براي گرفتن يك تصميم درست ميتواند تأثيرات مثبتي داشتهباشد.
هزينههاي بالاي درمان
بـا تـوجـه به آنكه نزديك به 13 سال از تصويب قانون پيوند اعضا در ايران ميگذرد اما استقبالي كه مسئولان ذيربط انتظار آن را داشتند، هنوز محقق نشده و تعداد زيادي از خانوادهها با اين مفهوم نامأنوس هستند. در اين ميان كمتر كسي را ميتوان پيدا كرد كه پاي درد دل خــانــوادههــاي گـيــرنـده عضـو از بيمـاران مـرگمغـزي بنشيند و مشكلات آنها را به گوش مسئولان برساند.
بصيرت، مادر 68 سالهاي است كه سال 89 نوجوان 15 ســالـهاش بـه خـاطـر سـقـوط از كـوه صـفـه، دچـار خونريزي داخلي شده و به كما رفتهبود. بلافاصله او را بـه بيمـارستان غرضي انتقال دادند و بعد از عمل جـراحـي، پـزشكـان اعلام كردند كه يك كليه و كبد رضا كاملاً از كار افتاده و نياز به پيوند دارد. بصيرت در ايــنبـاره تـوضيـح بيشتـري مـيدهـد و مـيگـويـد: نـــزديــك بــه 2 مــاه بــود كــه پـســرم را در بـخــش مـراقبتهاي ويژه بستري كردهبودند و بيصبرانه در انتظار شنيدن خبري خوش براي اهداي عضو به فرزندم بوديم.
اين مادر 68 ساله، روزي را به ياد ميآورد كه بيمار مرگ مغزي را به بيمارستان آوردند كه پس از گذشت چند روز از آن حادثه، با رضايت والدين بيمار، كليه و كبد فرزندشان را به اين جوان 15 ساله پيوند زدند و حالا كه چـنـد سـالي از آن اتفاق مي گذرد، فرزند او دوباره به زنــدگــي بــازگـشـتــه اســت، اگــرچـه بـه گـفـتـه خـودش، هــزيـنــههــاي بــالاي داروهــاي فــرزنــدش، كـمـرشكـن هستند: پزشكان توصيه كردهاند كه تا چند سال بايد داروهاي خاصي را مصرف كند كه بيمه هم نيست و به همين خاطر مجبوريم كه ساليانه بيش از دو ميليون تومان هزينه كنيم.
***
هـزيـنـههاي بالا، ترس از اهداي عضو و هزار مشكل ديگر همه يك طرف اما آنچه سوداوي، مسئول واحد پـيـونـد اعـضاي معاونت درمان دانشگاه علومپزشكي اصفهان ميگويد هم يك طرف: كار ما پيوند اشك و لـبـخـنـد اسـت. بـهترين خاطرات ما، زماني است كه خـانـوادههـا پس از مدتها انتظار كشيدن، موفق به دريـافـت عـضـو از بـيـمـاران مرگ مغزي ميشوند و تـلـختـريـن خـاطـراتـمـان هـم لـحـظه وداع خانواده با فرزندشان است.