شنبه 3 آذر 1403, Saturday 23 November 2024, مصادف با 21 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 2339
منتشر شده در چهارشنبه, 29 مهر 1394 12:32
تعداد دیدگاه: 0
گزارشی از تشییع جنازه مسلم خیزاب؛

دیروز اصفهان بوی شهادت می داد، بویی که از نافه ختن خوش بو تر و از گل چهره یار خوش رو تر است، بویی شامه نواز تر از سنبل و مریم، به زیبایی گل نرگس. به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز، اینجا اصفهان است، شهر زیبای خدا، شهری که از کوچه پس کوچه هایش بوی شهادت می آید. اینجا اصفهان است،شهر مجاهدت و پایداری...

دیروز اصفهان بوی شهادت می داد، بویی که از نافه ختن خوش بو تر و از گل چهره یار خوش رو تر است، بویی شامه نواز تر از سنبل و مریم، به زیبایی گل نرگس.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز، اینجا اصفهان است، شهر زیبای خدا، شهری که از کوچه پس کوچه هایش بوی شهادت می آید.
اینجا اصفهان است،شهر مجاهدت و پایداری ، شهر ایثار و عشق و شهر 357 موذن اذان عاشقی تنها به یکی از افق های مرگ سرخ بر پیکره مئذنه های عاشقی آن هم در یک روز.
حالا خدا زمزمه "در باغ شهادت را نبندید" شب بیدار دلانش را شنیده و با هر شهیدی که می آید، ندا سر می دهد "در باغ شهادت باز باز است" تا آنانی را که "اسب سپیدی بود روزی" امیدوارتر از پیش به سوی نخلستان هایی که ریشه در بهشت دوانده اند "یا حسین(ع)" گویان سر از پا نشناسند و دعوت حق را لبیک گویان، لباس سرخ شهادت بپوشند.
شهید "مسلم خیزاب" یکی از همین مردانی است که هفته گذشته در سوریه خدایی تر از پیش شد و جامه سیاه محرمی اش را با خلعت سپید بهشتی معاوضه نمود.
مردی سرو قامت و استوار به نام مسلم ، حالا در جعبه چوبی مزین به پرچم سه رنگ سبز و سپید و قرمز ایران خوابیده و دوستان و همرزمانش دستانشان را به تاسی از علمدار بی دست کربلا زیر تابوت او قرار داده تا ستونی باشد زیر خیمه عشق به ولایت ، ایثار و بصیرت.
تابوت شهید خیزاب راس ساعت 8 و 30 دقیقه از محل سپاه امام صادق(ع) بیرون آمد، هوا نه آنچنان سرد بود که شلاق بر رخ رهگذران بزند و نه آنقدر گرم که بلورهای مهربانی بر جبین یاران مسلم بنشاند.
اما باد مانند کودکی بازیگوش لابلای پای رهگذران می پیچید و با هر حرکتی هوهو کنان زمزمه سر می داد "کمی آهسته تر! به کجا می روی؟ بدون یاران تو چرا می روی؟"

khizab1


درختان رنگ پریده هم در برابر جنازه شهید سر تعظیم فرود آورده و ثمره وجودشان را زیر پای رهگذران سنگفرشی از برگ می کردند.
فضای شهر رنگ و بوی محرم دارد و عقربه های عاشقی به وقت ایثار عدد 9 روز 28 مهرماه سال94 را نشان می دهند.
پرچم های سبز و سیاه ،حزن و غم در مسیر ماتم زدگان می پاشید و بوی شهادت در شهر فسون زده مردان خدایی شامه نوازی می کرد.
خیابان مملو از جمعیت بود و رودخانه زاینده رود سمت راست جمعیت تشییع کنندگان،مانند چند سال گذشته ، خاک بر سر می ریخت.
مداح اهلبیت(ع) در میان جمعیت روضه علی اکبر(ع) می خواند و رد اشک از زلال نمناک مردان و زنان بر صحن وسرای رخشان می غلطید و پیش از اینکه به زمین برسد، بر پهنه بال ملائک می نشست.
گل های گلایول سفید و صورتی بر روی تابوت مسلم نشان از طراوت و شادابی جسمی بی جان، ولی معطر به بال ملائک داشت که برای رسیدن به معبود، بی پروا سردست یاران و دوستانش رهسپار حجله عاشقی شده بود.
بوی گلاب و عطر در فضا پیچیده و پیرمرد گلاب پاش ، دسته مخزن حمایلش را پایین و بالا می برد و هوا را عطر افشانی می کرد.

khizab2


صف جلوی تشییع کنندگان دژبان هایی بودند که رزم نوازی می کردند و با چند قدم فاصله ،خانواده و دوستان مسلم همراه با فرماندهان نظامی و پشت سرشان نیز خیل عظیم جمعیتی بود که عمر پر ثمر یک جوان را به سوی نوری ابدی بدرقه می کردند.
اما مردان و زنان تشییع کننده، گام هایشان را با گام های محمد مهدی5 ساله که به نشان ادامه دار بودن راه این ستارگان دنباله دار آسمان عشق و ولایت لباس رزم پوشیده بود،تنظیم کرده بودند و حالا دیگر دستانی که بر سر این نوجوان کشیده می شد، دست هایی از جنس یتیم نوازی بود و سربندی با جمله زیبای "یا اباالفضل العباس(ع)" که روی سرش نقش بسته بود.
در یکی از این خیابان ها، تابوت مسلم به تابلو "توقف ممنوع"که رسید، این سئوال ایجاد شد که "مگر راه شهیدان توقف پذیر است؟" و شاید این تابلو کوچک فلزی کنار خیابان هم به حرف آمده بود که "در راه عاشقی توقف معنی ندارد."
وقتی پیکر پاک این شهید به میدان فیض رسید، قامت عاشقان عشق بازی با خون خدا، به قد قامت نماز رادمردی از دیار رادمردان استوار شد و حجت الاسلام و المسلمین عبدالهی نماز بر پیکرش خواند.

  • افشای راز گل سرخ

حالا خانواده شهید مسلم خیزاب، فرمانده گردان یا زهرا(س) لشگر14 امام حسین(ع) که جواز شهادتش را از شهدای غواص گرفته و درد دل هایش را در قطعه ای از گلستان شهدای اصفهان برای شهید "تورجی زاده" می کرد، حرف هایی برای گفتن داشتند و خانم رنجبر ، همراه و همسفر 11 ساله این شهید پر افتخار، راز مانایی یک اسم و رنگ خونین مرگ همسرش را فاش کرد.
همسر شهید مسلم خیزاب به یادآوری وداع آخر با او پرداخت و گفت: حدود 60 روز قبل بود که وی راهی سفر شد؛ از قبل می‌دانست که سرنوشت شهادت در انتظار اوست و وصیت کرده بود در گلستان شهدا و نزدیکی‌های مزار شهید حسین خرازی به خاک سپرده شود.

 

khizab3

نخستین بار در مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب مرا خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت اگر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی. من هم در جواب گفتم رضایت دارم بروی و ان‌شاءالله صحیح و سلامت بر می‌گردی اما وی تاکید داشت که شهید می‌شود.

وی به وداع شهید با یارانش در گلستان شهدا نیز اشاره کرد و افزود: سر قبر شهید تورجی‌زاده که رفتیم، دقایقی با این شهید آهسته درد و دل کرد و گفت: آمین بگو؛ من هم دستم را روی قبر شهید تورجی‌زاده گذاشتم و گفتم هر چه گفته را جدی نگیر، اما همسرم دوباره تاکید کرد تو که می‌دانی من چه می‌خواهم، پس دعا کن تا به خواسته‌ام برسم.
همسر این شهید مدافع حرم ادامه داد: بعد از مراسم تشییع شهدای غواص که وی ساعت‌ها در کنار آن‌ها بود، گفت: اول شهادت و بعد سلامتی خانواده را از شهدای غواص خواستم و به هر دو خواسته نیز خواهم رسید. وی همواره می‌گفت آرزو دارم با گلوله مستقیم دشمن شهید شوم و به من نیز تاکید کرد اگر دیدی سر بر تن من نیست، گلوگاهم را ببوس و بگو خدایا این قربانی را از ما بپذیر.
شهید مسلم خیزاب قبل از شهادت از همسرش درخواست‌هایی داشته که رنجبر با تشریح آن‌ها گفت: حرف اول و آخر شهید این بود که گوشتان به حرف مقام معظم رهبری باشد و راه شهدا را ادامه بدهید.
وی ادامه داد: همسرم علاقه زیادی به مقام معظم رهبری داشت و سفارش کرده بود در اعلامیه‌اش، عکس و جمله‌ای از ایشان باشد.

 

khizab4

رنجبر با اشاره به وصیت این شهید تصریح کرد: شهید خیزاب دوست داشت مراسم ترحیم وی مکانی برگزار شود که نفس و بوی سپاه را داشته باشد و بنا به علاقه وی، مراسم ترحیم در ناحیه امام صادق برگزار می‌شود، همچنین وی تاکید داشت که در اعلامیه به جای فامیل‌های وابسته بنویسند سپاه پاسداران و لشگر 14 امام حسین.

  • همسرش پیش از گفتن ما می دانست

اما راز عاشقی میان عاشق و معشوق وقتی الهی باشد، عشق زمینی نیز آسمانی می شود و می توان آسمانی ترین عشق زمینی را تلئلو بیکران صبر در کلام همسر شهید دید.
سردار مجتبی فداء، جانشین سپاه صاحب الزمان(عج) در گفت و گو با فارس در تشریح لحظه ای که می خواستند شهادت مسلم را به همسرش اعلام کنند گفت: پیش از این‌که خبر شهادت شهید خیزاب را به خانواده این شهید بدهیم، وقتی خانم ایشان وارد مجموعه سپاه شد، گفت اگر اتفاقی افتاده به من بگویید چون همسرم پیش از رفتن گفت «من می‌روم و دیگر باز نمی‌گردم».

جانشین فرمانده سپاه صاحب الزمان(عج) استان اصفهان با بیان این‌که فرزند شهید مانند نشان افتخاری بر سینه پدر شهید قرار دارد، اذعان داشت: فرزند شهید مسلم خیزاب با سربند یا ابوالفضل‌العباس به استقبال پیکر پدر آمد.
وی در ادامه اظهار داشت: امروز افتخار می‌کنیم در جای‌جای کشورمان بسیجیان و مردم عزیزمان داوطلب اعزام به خط مقدم مقاومت هستند.

فدا تأکید کرد: از همین‌جا اعلام می‌کنیم تا آخرین نفس و تا آخرین قطره خون پشت سر رهبر انقلاب و در مقابل جبهه ظلم و استکبار ایستاده و مقاومت خواهیم کرد.
گفتنی است شهید سرهنگ مسلم خیزاب، هفته گذشته در حین انجام عملیات مستشاری در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و نشان پر افتخار شهید مدافع حرم را بر سینه کوبید،راهش پر رهرو

 

-------------------

گزارش از رضا صالحی پژوه

عکس ها ایمنا

-------------------

نوشتن دیدگاه