به قلم: افشین بدری لَختی و بی تفاوتی نسبت به آنچه در بطن جامعه می گذرد و عبور ساکت و سریع مردم از کنار هر حادثه ای (بماند که امروزه برای تصویر برداری بوسیله موبایل حتما حاضرند) ؛ یکی از نشانه های سقوط ارزش ها و گسست دردناک تار و پود اجتماع است. کسستی که طی ان آحاد انسانی از هم بیگانه و ایزوله می...
اینکه از منظر روانشناختی و جامعه شناختی چه عللی در پیدایش این بی رگی ها دخیلند موضوع بحث نیست.
در فیلم ماندگار و بسیار زیبای شیر صحرا که در ایران به نام شخصیت اول داستان ؛مبارز اسطوره ای و قهرمان زورستیز لیبیایی ، نامگذاری و پخش شد، پدیده بی حسّی عاطفی و فقد وجدان اجتماعی با تدبیر ستودنی کارگردان مصطفی عقاد و با نقش افرینی سر آنتونی کویین بگونه ای بسیار بسیار رئالیستی و ملموس بما نشان می دهد.
شیر صحرا ؛عمر مختار ؛ پس از نزدیک به دو دهه مبارزه بی امان با متجاوزان ایتالیایی که شاید به هوس احیای امپراطوری روم به لیبی هجوم اورده اند، در نبردی نابرابر اما شجاعانه و مقدّس به اسارت دشمن درامد. شیرصحرا ، اسطوره تمام نشدنی لیبی، دست بسته اما پرهیبت در چنگال دشمن گرفتارشد. به رسم همیشه و هنوز خودکامگان و زورمداران ، دادگاه نظامی فرمایشی، عمر مختار را به اعدام محکوم کرد.اعدام مردی به جرم دفاع مشروع از خان و مان و ناموسش.
در صحنه اعدام؛ جماعت بسیار به تماشا امده اند. تماشاگری؛ تنها هنر مردم منفعل است.
عمر مختار به پای چوبه اعدام آورده شد.با لباسی سنتی که گویا یاداور کفن است. در سرزمین مردم ساکت و تماشاگر ؛ آنکس که به گفتن و اعتراض برخیزد پیشاپیش باید کفن بپوشد!
بیانیه بیشرمانه بیدادگاه ایتالیایی خوانده می شود. هیچ کس هیچ کس و هیچ کس نیست از آنهمه مرد و زن که اعتراضی کند.عمر مختار در سکوت موحش جمعیت و در پیش چشمان بی سو و نگاه منجمد همان مردمی که بیش از بیست سال به عشقشان جنگید پای بر پلکان چوبه دار می نهد. اما دستی نیست که او را دریابد.
چریک پیر ؛ آرام و خونسرد لباس خود را درمی اورد و به سرباز می سپارد. این یکی از نقطه نشانی های درخشان است. از طرفی لباس رزم را آن هنگام در می آورد که بنای مردن داشته باشد!! و گرنه برای مرد آرمانخواه و شریف زیستن جز در لباس مبارزه ممکن نیست.
در سکوت مدام ، چریک پیر قرآن کوچکش را می گشاید و آیاتی را می خواند. ای کاش و ای کاش مصطفی عقاد فیلم ساز شهیر عرب، به گونه ای نشان می داد که شیر صحرا کدام آیه از آیات قران را خوانده است.؟
عمر مختار عینک هایش را از صورت برمی دارد و در دست می گیرد.طناب دار بر گردن او می نهند و جمعیت همچنان بی ترس از وقوع جنایت و بی پروا از اینهمه بی غیرتی فقط تماشا میکنند.
عمر مختار در میان جمعیت کودکی را می بیند و با غرور و آرامش به او لبخند می زند. آری ؛ چریک نستوه مومن به قیام مردم فرداست.
در میان آن چهره های منجمد تنها و تنها التهاب را در چهره زنی می توان دید که مردد است میان برخواستن و ماندن.همو که در نهایت در مقام مادری رنجور و با شرافت یک زن اگر چه دیر هنگام اما بهرحال اعتراض می کند.( هنوز محو هیبت گیرای انتونی کویینم!)
جماعت بی تفاوت و سنگواره های متحرک انسان نما؛ مرگ مردی را به نظاره نشسته اند که جز برای انان برای هیچ کس و هیچ چیز قدمی برنداشت.
با فرو افتادن چهارپایه و مرگ محتوم چریک صحرا؛ عمر مختار زنجموره آن سنگواره های گوشتی برمیخیزد. و عینک پنسی عمر مختار از دستانش رها می شود. در حالی که دشمن سریعا در حال ترک قربانگاه است.
کودک بی قراری از جمعیت جدا و به دوان دوان می رود و عینک را برمی دارد. عینک نماد دیدگاه چریک پیر است و دیدگاه او - عینکش- نه نصیب مردم تماشاگر و صم ّ بکم بلکه امانتی خواهد بود در دست مردان بینا و شنوا و شجاع نسل فردای او.
همان نسلی که در آینده ای نه چندان دور طومار سلطه بلا وجه دشمن بر خانه پدر و مادری را در هم می پیچد.
گمانم اگر مصطفی عقاد می خواست نشان دهد عمر مختار در مصاف با شهادت شریف و شیرین و راستینش؛ کدام آیه از آیات قران را خواند این آیه 11 از سوره رعد را انتخاب می کرد:
ان الله لا یغیر بقوم حتی یغیرو انفسهم
خداوند سرنوشت هیچ قومی را عوض نخواهد کرد تا زمانی که انان خودشان را عوض نکنند.
افشین بدری سردبیر