به قلم افشین بدری: در این قسمت ازمجموعه سکانسهای طلایی ،به تحلیل سکانس اخر فیلم شریف و جاویدان پاپیون میپردازیم. این فیلم را فرانکلین شافنر براساس رمانی نوشته آنری شاریر ساخته است که داستان زندگی واقعی مردی به نام هنری پاپیون چاریر را روایت کرده است.در ابتدای فیلم آفرینشگری هنرمندانی چون استیو مک...
به قلم افشین بدری:
در این قسمت ازمجموعه سکانسهای طلایی ،به تحلیل سکانس اخر فیلم شریف و جاویدان پاپیون میپردازیم. این فیلم را فرانکلین شافنر براساس رمانی نوشته آنری شاریر ساخته است که داستان زندگی واقعی مردی به نام هنری پاپیون چاریر را روایت کرده است.در ابتدای فیلم آفرینشگری هنرمندانی چون استیو مک کویین و داستین هافمن که به ترتیب نقش پاپیون و لوییس دگا را میآفرینند، به ما مژده دیدن فیلمی قوی و ماندگاررا میدهد. اما آنچه بیننده را به تحسین وامیدارد صرفا هنرمندی بازیگران نیست در واقع متانت فیلم حاصل عبور از جذابیتهای سطحی و متداول و گیشه پسند و برخورداری این فیلم از جوهره ای قوی و توانمند است که همچون اکسیری جادویی میل به ارمانگرایی و آزادیخواهی را در تماشاگر سیاست زده و سرخورده از باید و نبایدهای القایی بیدار میکند و او را وامیدارد با خود همراه و در نهایت به سمت و سویی که هدف فیلمساز است هدایت میکند.
تماشاگر، میتواند در ایینه داستان بخصوص در تقابل دو تیپ شخصیتی متضاد به نامهای پاپیون و دگا ، به مکاشفه در ماهیت انسانی و شخصیتی خود پرداخته و در واقع در یک همزاد پنداری گریزناپذیر، متوجه شود در زندان گویان مشکلات شخصی اش دارای چه عیاری از ارمانخواهی و یا انفعال است. چقدر جنبه پاپیونی (آرمانخواهی و اصالت) و تا چه اندازه جنبه دگایی (انفعال و بی اصالتی و فرو ریختگی روانی و اخلاقی) در وی موجود و قوی ست.
پاپیون مردی از طبقات قهقرایی جامعه به جرم قتلی که مرتکب نشده است به تبعید در زندان مخوف جزیره گویان فرانسه محکوم شده است. او که این اتهام را قبول ندارد سه بار به فراری بسیار بدفرجام دست زده و باز هم با وجود مجازاتهای سنگین تر از قبل از تلاش برای احقاق حق خود دست برنمیدارد.
در سکانس پایانی دگا و پاپیون بر فراز صخره ای سترگ در کنار کلبه هایی محقر ایستاده اند. دگا به شکلی تحقیر امیز و به پاس سپری کردن سالهای سال حبس با اعمال شاقه مفتخر به دریافت کلبه ای ترسناک در منطقه ای مجزا شده و درواقع به کاریکاتوری از آزادی در زندان دست یافته است.
پاپیون اما در جدید ترین اقدام خود با کیسه ای پر از نارگیل قایقی مسخره ساخته و قصد دارد با این وسیله حق مسلم ازادی خود را احقاق کند.در نظامهای سرکوبگر تلاش میشود تا هر نوع مخالفت با قوانین ظالمانه را با انتساب اتهاماتی از قبیل شورشگر، شخصیت ناسازگار و ضد اجتماعی، فریب خورده وبا بهره گیری از شیوه انالیز شخصیت در روانشناسی...هجمه کرده و معترض را ترور شخصیتی نمایند و اصالت اعتراض و رفتار او را تخطئه کنند تا با تخریب چهره وی از یارگیری و قدرت گیری او پیش گیری نمایند. از این رو ذهن از پیش بمباران شده تماشاگر مستعد است تا تلاش مصرانه پاپیون را بصورت کلیشه ای و بر اساس تعالیم القایی سیستم بالاسری، قضاوت منفی نماید.چرا که در این سلسله القائات، پذیرفتن هر انچه بعنوان قانون وضع میشود و اطاعت بی چون و چرا و سکوت مطلق در برابر ظلم؛ نشانه شهروند خوب و متمدن و قانون مدار است.اما در بخشی از فیلم میبینیم که پاپیون واقعیتهای زندگی هم بندش دگا را بهتر از خود وی میبیند.
در آن بخش پاپیون به دگا میگوید تو باید با ما فرار کنی. اما دگا نمیپذیرد و میگوید همسرم وکیل گرفته و بزودی ترتیب آزادی مرا خواهد داد.پاپیون میگوید اگر همسرت بجای تو در زندان بود و تو با آنهمه پول بیرون بودی برای ازادی اش چه کار میکردی؟ دگا میگوید: همه کار.پاپیون دوباره میپرسد: خب او تا الان برای تو چکار کرده است؟ این، نتیجه نگاه به دنیا از دریچه واقع بینی و پالوده از بزدلیست.چرا دگا با ترس از پذیرش بیوفایی همسرش منفعلانه از قبول واقعیت سرباز میزند.دگا شخصیتی بشدت نماد وار است : مردی باهوش و باسواد که با جعل اوراق بها دار هم دولت و هم مردم را براحتی فریب داده است و توانسته براحتی پروتوکلهای اخلاقی و قانونی را بشکند اما فوق العاده ترسو ، بزدل کتک خور و ناتوان از اکتیویته فیزیکی در حد پاپیون است.
اوآنچنان فرو پاشیده و روان ریخته است که تنها به دلیل اینکه خودش را مجرم میداند هر بلایی را که بر او نازل میکنند براحتی میپذیرد. در میانه فیلم متوجه میشود وکیل مدافعش یعنی کسی که مقرر بود از وی دفاع کند با همسرش که او نیز میبایست در این دوران بحرانی یاور و پایبند به شوهر گرفتار شده اش باشد، طرح رابطه و رفاقت ریخته اند.
مرد خائن به مکارم اخلاقی ، اکنون قربانی خیانت نزدیکانش شده است.به قول لورکای بزرگ خیانتی به خیانتی !!،اما منفعلانه و براحتی با این خیانت کنار میاید. زمانی که پاپیون دگا را در جریان نقشه جدیدش قرار میدهد دگا به او میگوید:من امتحان کردم. بی فایدس. حتی اگه بتونی بری جریان آب تو رو به همین نقطه برمیگردونه(نقل به مضمون).این دقیقا همان اعتقاد به جبرگرایی و سرنوشت محتوم است. امواج و جریان آب نمادی از تقدیر و سرنوشت محتومیست که راه گریزی از آن نیست وهر نوع کوششی برخلاف آن، محکوم به شکست است. باید صبورانه آنرا پذیرا بود.گویا چشمان بشدت ضعیف دگا مانعی برای دیدن حقیقت و حتی واقعیتند و ذره بین عینک او طبیعیست که دنیا را کج و معوج نشان بدهد.عینکی که شاید نقش دیدگاه یا ایدئولوژی منفعلانه دگا را ایفا میکند! دگا نمونه ای آشکار است از خیل جماعتی که نقش موثر در تعیین سرنوشت خود را قبول ندارند و با سیستم قضا و قدری و بدون عزت نفس به هر آنچه فرو ببارند تن میسپارند.
از آنطرف ، پاپیون مردی برخواسته از طبقات قهقرایی اجتماع است که در نگاه اول تیپی لمپن وار و بی تقید را معرفی میکند از آنها که هرکداممان بسیار دیده در پاپیون هیچ نشانی از ذکاوت علمی و هوش اجتماعی و حتی علامتی از زندگی خانوادگی اش دیده نمیشود. پیشینه خانوادگی او را فقط میتوان با تکیه بر رفتار و کردارش حدس زد. اما در این موجود اشنا و ابتدایی، علائم بسیاری ازغریزه ای هوشمند و فطرتی بکر و دست نخورده و روحی آزاد و بی رنگ و لعاب میبینیم.که اتفاقا در درون خودش نظام ارزشی استوار و دقیقی دارد : عدالت را پاس میدارد و برای برقراری آن و احقاق حق خودش بشکلی ابتدایی و کاملا بدوی حتی به خشونت متوسل میشود.او نمادیست از انسان واقعی و حقیقی بصورت توامان!
موجودی تقریبا وحشی خوی و آزاد که برخلاف دگا دنیا را از دریچه تنگ و تار ایسمهای مختلف نمیبیند او فارغ از هر قانون و ایسم مصنوعی و بشرساخته فقط بدنبال حق اولیه و طبیعی خویش است: آزادی و عدالت. و برای نظام ستمکار و ظالمانه ، تره خورد نمیکند چرا در اساس برای چنین سیستمی هیچ گونه حق موجودیتی قائل نیست!!!طبیعت سرکش ، نترس و باشکوه انسان ابتدایی و آزاد . موجودی آرمانی در دنیای مصنوعی امروزه تماشاگر!!
پاپیون با وجود تمام مصائب هنوز بر فطرت خالص انسانی خود ایستاده است از اینرو آزادی را حق و جنگ را شیوه خود میداند.او نماد واضح و مسلمی از توده هاییست که بیگناه به یوغ ستم گرفتارند اما هنوز برای خود ،همه حقوق انسانی و طبیعی را قائلند.لذا به آن ازادی مشروط و تحقیر آمیز درون زندان نه ی بزرگی میگوید و بیتفاوت به همه مخاطرات ، سفر شکوهمند و دیوانه وارش را بسوی رهایی آغاز میکند.
دگای بزدل و منفعل بر فراز قله ای از حماقتها و بزدلی باقی میماند در حالی که میبینیم دچار توهم است و شمشیر کشان با ارواح و اجنه شرور میجنگد. زندانی گویان اکنون در زندان دیگری از ایسمهای خودساخته و تلقینی گرفتار است.پاپیون این روح آزاد و بکر انسانی سوار برقایق مسخره نارگیلی اش (طبیعت محض و خالص ) به دریا میزند و در مونولوگی جالب جامانده ها و اسرای قوانین وموازین من دراوردی و ظالمانه را حرامزاده خطاب میکند.!!جاماندگانی که دلخوشند به آرامشی که ان ارامش حاصل وصلت نامیمون و بزدلانه است میان روح ترسو و حقیرشان با ظلم و اجبار سیستماتیک و القایی.
پرش پاپیون در اصل نزول اجلال عالیجناب انسان است ازاوج انحرافات فکری بر جایگاه طبیعی و حقیقی خودش.بگذاردگاها با وجود همه افه های آنچنانی بر فراز قله های حماقت، باقی بمانند.
هر کدام از ما انساهای امروزی در چنبره ای از تابوها و ایسمهای من دراوردی و تلقینی از سوی دستگاه های بالاسری سیاسی و اجتماعی و ....گرفتاریم.بسیاری از ناخوش احوالی هایمان نتیجه آن است که دگای وجودمان با تمام ضعفهایش در برابر پاپیون فطرتمان زورمند شده است.تعارضی مهیب میان نیازهای بنیادین ما و ترمزهای روانی و فکریمان!
فاصله میان دگا و پاپیون فاصله ای عمیق میان روح اسیر تا روح ازاد انسانی و میان من مصنوعی سرخورده تا من طبیعی ماست. فاصله ای عمیق میان انسانی ماشینی و تلقین پذیر و دور افتاده از بایسته ها و الزامات بنیادین وجود خویش و انسانی با غریزه هوشمند و فطرت بکرو در یک کلام انسانی طبیعیست.
درنهایت این ماییم که انتخاب میکنیم آیا دگا باشیم یا پاپیون؟ در امنیت بزدلانه بمانیم یا با شکستن تابوهای ازار دهنده، بپریم؟ بزدلی هایمان را با توجیهات مسخره پوشش دهیم یا به احترام خودمان از جا برخیزیم و یک پاپیون قشنگ به لباسمان ببندیم؟
راستی شما بله خود شما دگا هستید یا پاپیون؟؟؟؟