«اسکندر مقدونی» کسی بود که بنا به نوشتههای مورخانی چون «هرودوت» و «پلوتارک»، از هنگام ورود به ایران تا هنگام مرگش، لباسهای زربافت ایرانی بر تن کرد. به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز به نقل از ایمنا، این لباس ها از پارچههای زری که تار آن را از طلا و نقره میکشیدند دوخته می شد. کیفیت پارچههای...
«اسکندر مقدونی» کسی بود که بنا به نوشتههای مورخانی چون «هرودوت» و «پلوتارک»، از هنگام ورود به ایران تا هنگام مرگش، لباسهای زربافت ایرانی بر تن کرد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز به نقل از ایمنا، این لباس ها از پارچههای زری که تار آن را از طلا و نقره میکشیدند دوخته می شد. کیفیت پارچههای زری، پشمی، مخمل و کتانی ایران در دوره ی هخامنشیان به اندازه ایی مطلوب بود که اسکندر مقدونی را شیفته خود ساخته بودند.
بنابر اشاره اوستا، نساجی پارچه را ایرانیان عصر هخامنشی به خوبی میدانستند. گاه پارچهها و جامهها را زر دوزی میکردند. بافتن پارچههای ابریشمین و زری به رنگهای دلاویز در بیست و پنج قرن پیش در ایران شایع بوده است. رنگها و نقشهای دورهٔ هخامنشی معمولاً در رنگ آبی، سرخ، قهوهای، سفید، ارغوانی، زرد روشن و بنفش در زمینههای طلا، نقره و آبی روشن با نقشهایی از اشکال دایره، مثلث و انواع گل و برگها و خطوطهای متوازی و شیرهای بالدار و عقاب بوده است.
اما از لباس زربافت اسکندر که بگذریم، زری بافی تاریخچه ایی طولانی دارد. بافتن پارچههای زربافت، مانند قالی و گلیم از زمان هخامنشیان مرسوم بوده است، در واقع نقوش برجسته ی حاشیههای لباس شاهنشاهان و درباریان در تختجمشید، شوش و پاسارگاد، در حاشیه ی لباده، حاشیه ی آستینها و یقه ی لباس، نشان دهنده ی به کارگیری پارچههای زربافت در لباس آنها است. قطعاتی از طلای ناب به شکل شیر، مرغ، ستاره با گل پنجپر و یا نقوش هندسی مانند مثلث و غیره دوخته می شد. امروزه بسیاری از این قطعات طلا متعلق به عهد هخامنشی، نمودار عظمت و اعتبار این هنر سنتی در ایران کهن ، در موزه ایران باستان و موزههای لوور، متروپولیتن، کلیسای سنت ویکتور، لیون، سلطنتی لندن، واشنگتن، آرمیتاژ، لنینگراد و... نگه داری می شود.
عهد ساسانیان و درخواست جهانیان برای دریافت پارچه ی زری
این هنر کهن ایرانی در دوره ساسانیان به قدری مورد توجه بود که وقتی کسی به ایران مسافرت میکرد، بهترین هدیهای که میتوانست به میهن خود ببرد یک قطعه زری بود و به گونه ایی که صلیبیون باقیماندههای صلیب مسیح را در زریهای ایرانی میپیچیدند و به همراه خود به اروپا میبردند. بسیاری از تاریخدانان بر این باور هستند که این دوره، دورهٔ شکوفایی و طلایی هنر و تمدن ایران بودهاست.
دکتر «محمد حسن زکی» در کتاب صنایع ایران بعد از اسلام درباره بافتههای این دوره میگوید: «در این دوره، بافندگی ایران به اوج عظمت، ترقی و رونق خود رسید. از آن دوره بعضی پارچههای ابریشمی باقیمانده که بهترین نمونه از ترقی این صنعت است. آنچه امروز از بافتههای آن دوره در اروپا باقی است، پارچهٔ معروفی است که در خزانهٔ شهر سامنس فرانسه وجود دارد. نقش آن مردی است که ایستاده و گلوی شیری را میفشارد. پارچهٔ دیگری در موزۀ کوسنت گوربه برلین حفظ شده که نقش فیل بر آن تصویر شده است».
پارچه ی زری در لباس فاخر شاهان و برای تزئین کاخهای سلاطین به کار می رفته است. نقوش پارچههای ساسانی در تناسب و هماهنگی طرح و رنگ به نهایت درجه ی هنری رسیده بود. رنگهای آسمانی، آبی لاجوردی و سبزو بعدها سفید، مشکی و زرد بر روی پارچههایی با نقش مجموعهای از دوایر، اشکال هندسی، تصاویری از حیوانات، پرندگان و سواران در حال شکار، نقش شیر، فیل، شتر، عقاب و طاووس اوج هنری ساسانیان در صنعت نساجی را یاد آور می شود.
پارچه زری چیست؟
این پارچه ی افسانه ایی ساخته شده از زر یا طلا، پارچهایی است که پودهای آن را با طلا و چله یا تار آن از ابریشم خالص است. زری یا زربفت پارچهای ظریف و بسیار گران بهاست که پودهای گاها ابریشم رنگی و یکی از پودها، نخ گلابتون است که میتواند زرین یا سیمین باشد. پارچههای زربفت، از بهترین نوع ابریشم طبیعی ایران انتخاب میشد و گلابتون رشتهای سیمی بسیار نازک است که درون آن یک رشته نخ ابریشم قرار دارد و بر روی آن، لایهای از زر (طلا) کشیده می شود و باعث درخشش و گرانبهایی ویژه ی پارچههای زربفت میشود.
دستگاه زری بافی نیز معمولا ابزارو آلات چوبی است كه به سبك قدیمی و ساده ساخته می شود . به روی هر دستگاه به طور معمول دو نفر کار می کنند. یک نفربافنده زری و دیگری شاگرد او که به گوشواره کش ملقب است. کار گوشواره کش بالا و پائین بردن تخته هائی است که از قبل نقشه ها روی آن نقشبندی شده ودر قسمت بالای دستگاه نصب کرده اند. به این وسیله نقش ها به طرف بافنده هدایت می شود. در اغلب موارد زمینه یا بوم پارچه زری ازنخ ابریشم است و نخ گلابتون جز نخهای پود می باشد.
سلجوقیان و بافندگان شاعر
پس از اسلام و بخصوص در عصر سلاجقه نقوش اسلامي با ساساني تلفيق و استفاده خط كوفي در حاشيه پارچه ها باب گشت. در دوران مغول اين هنر دچار زوال گرديد، اما با روي كارآمدن تيموريان مجدداً مورد توجه قرار گرفت. بافندۀ عصر سلجوقی علاقهای به رنگهای مجلل نداشت ولی تضاد سادۀ سیر و روشن رنگها را بهخوبی تشخیص میداد. بافندۀ این عصر فقط دو رنگ را ترجیح میداد، آبی کمرنگ یا سرمهای. آنها سیاه و سبز را بر روی زمینهای به رنگ سفید یا سرخ بهکار میبرند. معمولاً طرح این پارچهها با نشانههای سلطنتی ایران یا علایم خانوادگی و سنن هنری قدیم ایران مانند عقاب، طاووس، شیر، ترنج یا هشتگوش، مرغابی، غاز، خرگوش و بوتههای نباتی تزیین میشد. بافندگان این دوره صحنههای لطیف و شاعرانه و مناظر طبیعی را از روی نقاشیهای معاصر خود تقلید میکردند.
اوج شکوفایی فن زری بافی در دوران صفویه؛
در زمان شاه عباس هنر نساجی ایران در تمام تاریخ جهان بی همتا بود. بر اثر حمایت بیدریغ شاهان صفوی از هنرمندان توفیق عظیمی در پارچهبافی بهدست آمد شاه عباس در اصفهان کارگاهی به نام کارگاه شاهی ساخته و از هنرمندان زریباف میخواهد تا در آنجا کار کنند. به خصوص بعد از پايتختي اصفهان، زري بافي نيز مانند ساير هنرها مورد حمايت جدي قرار گرفت و بهترين استادان به اصفهان دعوت شدند. این کارگاه به شکل انحصاری برای دربار شاهی پارچههای بسیار نفیس میبافت و نام آن شهره ی آفاق گشت. این استادان بی نام نشان آثاری بعد از خود بر جای گذاشته اند که چشم هر بیننده ایی را خیره می کند و آرزوی داشتن یکی از آنها را تمنا.
در این دوره معمولاً موضوع نقشه را از داستانهای شاهنامه با مناظری از شاهزادگان و شکارگاهها، لیلی و مجنون، گل و برگهای اسلیمی، پرندگان وحیوانات انتخاب میکردند. زري بافي با طرحهاي گوناگون و رنگهاي متنوع به بالاترين سطح رسيد و نقوش بسيار زيبائي بر پارچه هاي زربفت بافته شدند. بعضی از این بافته ها نيز با خطوط نسخ و نستعليق تزئين شدند و با آنها مقابر و اماكن مقدسه را آراستند. این پارچهها، برای تن پوش پادشاهان، وزیران، بزرگان، درباریان به کار میرفت. همچنین دربار شاهان صفویان زربافت ها را به عنوان یک هدیه ارزشمند در ایران، به شاهان بیگانه هدیه می دادند.
مشهورترین مراکز نساجی در دوره صفویه، شهرهای کاشان، اصفهان، یزد، هرات، تبریز، رشت، مشهد، قم، ساوه بوده است. اما بافندگان شهرهای کاشان، یزد و اصفهان در بافتن پارچههای نقشدار شهرهٔ آفاق بودند. درخشندگی گلابتون ولتر نویسنده و فیلسوف فرانسوی را هم دست به قلم کرد. او در یکی از آثار خود، شهر کاشان را به دلیل مخمل و زریهای زیبا و کمنظیرش با شهر لیون فرانسه که مرکز صنایع ابریشم اروپاست، یکسان می بیند.
دوران پهلوی و نسل دوم زربافان ایرانی (سومین عصر طلایی در بافت پارچههای زربفت و مخمل)
ایران قرنها تولید کننده اصلی پارچههای زری برای درباها و کلیساهای جهان، از لندن تا توکیو بود. بنا به اسناد و مدارک به دست آمده حدود 2000 سال قبل محصولات ابریشمی ایرانی در آسیا و اروپا شهرت خاصی داشته و بهترین پارچه های زری و مخمل به دست هنرمندان و صنعتگران با ذوق ایرانی بافته شده است. پس از صفويه به دليل تقليد از غرب هنر زري بافي مورد بي مهري واقع شد، اما در سال 1309 شمسي كارگاهي توسط دولت وقت و به اهتمام استاد حسين طاهرزاده بهزاد و به رياست استاد حبيب الله طريقي تأسيس شد.
در دوران پهلوی به دلیل نیاز دربار برای لباسهای زربفت چه برای پوشش و چه برای هدیه دادن، بار دیگر بافت پارچههای زربف رونق گستردهای گرفت، بهویژه در زمان تاجگذاری که لباسهای درباریان باید از این پارچهها بافته میشد. بههمین دلیل در سال ۱۳۴۲ مجدداً کارگاهی در کنار کارگاه قدیمی برپا و تعدادی هنرمند را دعوت بهکار کردند، که بعدها این هنرمندان تازه کار، نسل دوم بهترین اساتید این هنر در دوره ی معاصر شدند. از دوره محمدرضا شاه تا به امروز این هنرمندان عبارتند از: استادان سیفالله مناجاتی، عنایتی کاشانی، داراییباف، سید حسین مژگانی، شکوهفر و محمودی.
این امر سبب شد تا قدرت تولیدات زری بیشتر شود. با تبلیغات خوبی که در رادیو و تلویزیون انجام میشد و نمایشگاههای متعددی که در داخل و خارج از کشور برپا میشد، این هنر اصیل در معرض شناخت مردم ایران و بهویژه خارجیان قرار گرفت، بهطوری که در تمام فرودگاهها و هتلهای کشور شعبهای برای فروش اینگونه پارچهها برپا شده بود. با توجه به جمع اساتید، هنرمندان، تعداد دستگاه، نوع آموزش، تکنیک کار و حمایت از سوی دربار، بهجاست که بگوییم بعد از دوران ساسانیان و صفویان، دوران پهلوی، سومین عصر طلایی در بافت پارچههای زربفت و مخمل است.
زری بافی؛ یک صنعت کهن ملی رو به زوال
هنر زری بافی در حال حاضر در ایران در بدترین شرایط خویش در طول تاریخ دو هزار ساله خود به سر می برد. مقایسه ی تعداد دستگاههای بافت پارچههای زری دوره صفویه با امروز تاسف بار است. اکنون نه تنها قدر و منزلت این هنر را کسی نمیداند، بلکه عدم توجه به آن، این هنر با ارزش را به نابودی می کشاند.
پس از انقلاب، بدلیل عدم نیاز به لباسهای زرباف، این هنر هم مثل دیگر هنرهای ملی، رفته رفته محدود شد و حتی صادرات آن هم قطع گردید. بسیاری از اساتید با ندادن کمکهای مالی و معنوی از سوی دولت و استفاده نکردن از استعداد فکری و هنری آنها بازنشسته شده و بسیاری دیگر دار فانی را وداع گفتند. در این دوران کارگاه زربفت و بسیاری از دستگاههای بافت، به مرگ تدریجی دعوت شدند. نابودی این هنر ارزشمند و باشکوه ایران، پس از اعصار طلایی خود دردناک است و دردناک تر آنکه در آینده باید در موزههای کشورهای غربی نمونههای آن را ببینیم.
اکنون تنها در کارگاه زریبافی سازمان میراث فرهنگی کشور در تهران و و كارگاه زري بافي و گلابتون سازي هنرستان هنرهاي زيبايي اصفهان ومیراث فرهنگی کاشان، نمونههای اندکی از انواع زری و مخمل بافته میشود.
آکادمیک نبودن، نبود دسترسی به مواد اولیه مرغوب، منتقل نشدن هنر اساتید، حجیم بودن دستگاه نساجی، و عدم حمایت دولت از جمله مشکلات پیش روی این هنر ملی و مهجور واقع شده است. لازم است تا با اهتمام در خور توجه به آن، حیات نه یک هنر، بلکه یک صنعت را از نابودی نجات دهیم. با توجه به نوسانات قیمت طلا، قیمت پارچه های بافته شده زربفت نیز متغیر است. صادرات پارچه های بافته شده زربفت به کشورهای عربی و اروپایی می تواند در حد یک صنعت کامل درآمدزایی کند و به اشتغال طرفداران زربافی نیز بیانجامد.
«استاد شمسعلي»، اين پير شيداي زري بافي، مي گويد: «زري بافي پارچه اي گرانبها و ارزشمند از نياكان ما است .هنري كه جزيي از فرهنگ ملي و يادگاري كه ميراث كهن فرهنگي درآن رويت است»./