يكشنبه 4 آذر 1403, Sunday 24 November 2024, مصادف با 22 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 3649
منتشر شده در دوشنبه, 15 آذر 1395 13:30
تعداد دیدگاه: 0

هر چند تحقیقات پلیس نشان می‌دهد که عروس ۲۸ ساله عامل اسیدپاشی به خواهرشوهرش در جنوب‌شرق تهران است، اما متهم می‌گوید که بی‌گناه است و فردی ناشناس دست به اسیدپاشی زده است.

ساعت 9صبح 24 آبان‌ماه گزارش يك اسيدپاشي در جنوب شرق‌تهران مأموران را راهي محل حادثه كه آپارتماني در طبقه سوم ساختماني مسكوني بود، كرد. بررسي‌ها نشان مي‌داد كه عروس و خواهرشوهرش بر اثر اسيدپاشي مصدوم شده‌اند و در اين ميان خواهرشوهر كه زني 23ساله بود، به‌شدت دچار سوختگي شده است. عروس جوان اما از ناحيه پا آسيب‌ديده بود كه هردو براي مداوا به بيمارستان منتقل شدند. آنطور كه مشخص بود عروس خانواده به همراه شوهر و دخترانش در آن آپارتمان زندگي مي‌كرد و خواهرشوهرش كه به‌تازگي نامزد كرده بود، از شب قبل مهمان آنها بود.

هنوز معلوم نبود كه ماجرا از چه قرار است تا اينكه يكي از همسايه‌ها به مأموران گفت: دقايقي قبل صداي جيغ زني را از طبقه سوم شنيدم. از پله‌ها بالا رفتم و خواهرشوهر زن همسايه را ديدم كه فرياد مي‌زد، سوختم؛ سوختم. او مي‌گفت عروس‌شان روي او اسيد پاشيده است. همان موقع متوجه زن همسايه‌‌ شدم كه فرياد مي‌زد كه دچار سوختگي شده است و پس از آن اورژانس و پليس رسيدند. كارآگاهان در مرحله بعد راهي بيمارستان شدند.

خواهرشوهر كه به‌شدت آسيب ديده بود در تحقيقات گفت: شب قبل عروسمان با من تماس گرفت و مرا به خانه‌اش دعوت كرد. او از من خواست شب را آنجا بخوابم تا صبح روز بعد كه يكي از دخترانش را به خانه بهداشت مي‌برد، پيش دختر ديگرش بمانم. من هم از همه جا بي‌خبر به آنجا رفتم. تا پيش از آن عروسمان خيلي مرا مسخره مي‌كرد و نيش و كنايه مي‌زد اما آن شب به طرز عجيبي مهربان شده بود.

او از وقتي من نامزد كردم تمسخرها و نيش و كنايه‌هايش بيشتر شد و من متوجه مي‌شدم كه همه اينها به‌خاطر حسادت است. تا اينكه صبح روز حادثه وقتي برادرم به محل كارش رفت، من كنار دختر نه‌ماهه او ماندم و عروسمان به همراه دختر سه‌ساله‌اش رفتند. دقايقي بعد احساس كردم شخصي بالاي سر من است. چشمانم را باز كردم، آن شخص كاپشن پوشيده بود و كلاه چشمي به سر و دستكش در دست داشت.

او مي‌خواست با شال مرا خفه كند. من مقاومت كردم و با او درگير شدم. در يك لحظه چشمانش را ديدم و فهميدم كه عروسمان است. شك ندارم خودش بود و حتي صدايش را شناختم. او روي من اسيد پاشيد و فرار كرد. او حتي مراقب بود كه روي كودكش كه كنار من خوابيده بود، اسيد نريزد. پس از آن مي‌خواستم بيرون بروم كه ديدم در قفل است. هر طوري بود در را باز كردم و خودم را به پله‌ها رساندم و فريادزنان كمك خواستم.

ادعاي عجيب

عروس خانواده پس از مداوا ديروز براي انجام تحقيق از بيمارستان به شعبه هشتم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد و پيش روي قاضي ايلخاني قرار گرفت. وقتي قاضي از او خواست تا انگيزه‌اش درخصوص اسيدپاشي را توضيح دهد، چنين گفت: من بي‌گناهم. من با خواهرشوهرم هيچ مشكلي نداشتم و خيلي دوستش دارم.

روز حادثه هم دختر كوچكم كنار او خواب بود و چطور ممكن است با اين شرايط من اسيد را روي او بريزم؟ در اين هنگام قاضي پرسيد: پس چه‌كسي دست به اسيدپاشي زد؟ كه متهم جواب داد: صبح حادثه زنگ خانه‌ام را زدند. در را باز كردم و خودم به همراه دختر ديگرم به سرويس بهداشتي رفتيم. معمولا در ورودي آپارتمان ما از آن طرف هم باز مي‌شود. داخل دستشويي كه بودم صداي جيغ خواهرشوهرم را شنيدم.

سراسيمه بيرون آمدم كه ناگهان شخصي را ديدم كه كلاه به سر، دستكش به‌دست و كاپشن به تن داشت. او ظرفي در دست داشت كه محتويات آن را روي خواهرشوهرم و من ريخت و فرار كرد.قاضي: اما كاپشن، كلاه و دستكش او در خانه شما كشف شده؟ و متهم جواب داد:‌ بعد از اينكه اسيد را روي من ريخت، كاپشن، كلاه و دستكشش را درآورد و همانجا گذاشت و فرار كرد!

قاضي: اما كاپشن متعلق به شوهرشما بوده؟
متهم: حتما زماني كه من داخل دستشويي بودم او وارد خانه‌ام شده و كاپشن شوهرم را پوشيده است. پس از اظهارات عجيب اين زن، قاضي جنايي قرار بازداشت موقت براي وي را صادر كرد و او روانه زندان شد.

نوشتن دیدگاه