رسانه همواره به عنوان یک ابزار ارتباطی وسیع و کارآمد مورد توجه همگان بوده و وقتی به درستی نقش آفرینی کرده است، توانسته باعث تقویت قدرت یک کشور شود و وقتی در جایگاهی غیر مرتبط و غیر تخصصی قرارگرفته است، باعث تضعیف کشور و حتی بحران آفرینی شده که نمونه های زیادی از آن به طور مصداقی قابل بیان است، از...
موجسواری روی اخبار بد و ناامیدی پراکنی و بهم ریختن امنیت جامعه در سالهای اخیر با برچسب جذاب و دلپذیر خبرنگاری اجتماعی و بحران بزک شدهاست. به گونهای که بسیاری از مردم با اینکه میدانند این قبیل رسانهها و شبهخبرنگاران با بهم ریختن افکار و آرامش روانی آنها سودهای شخصی و مالی میبرند. اما باز تصور میکنند در حال دریافت اخبار غیرسانسوری و دقیق به اسم واقعیتهای جامعه هستند.
یکی از بیانات مهم رهبر معظم انقلام در سال جدید مربوط به امیدآفرینی توسط کسانی که برای مردم سخن میگویند، پیام میفرستند، مینویسند و تلاش میکنند بود که میتوان از این جملات برداشت کرد که مطبوعات و رسانهها نقش بسیار مهمی در این باره دارند. اما این به معنی سانسور و عدم اطلاع رسانی مشکلات و معضلات اجتماعی نیست. بلکه باید جلوی ناامیدی پراکنی، موجسواری و بزرگنماییها گرفته شود.
آقای شمسایی بسیاری از صاحبان رسانه و مطبوعات رسالت خودشان می دانند که حوادث مختلف را از منظر خودشان درست و دقیق پوشش بدهند. اما همیشه در این موضوع اختلاف است که آیا همه چیز را باید گفت؟ اصلا اطلاع رسانی باید چگونه و بر چه اساسی باشد؟
ماده۲ قانون مطبوعات، پنج وظیفه را رسالت اصلی رسانه تعریف کردهاست. اولین مورد روشن ساختن افکار عمومی و بالا بردن سطح دانش و معلومات مردم در یک یا چند زمینه است، دومین مورد پیشبرد اهدافی است که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است، مورد سوم تلاش برای نفی مرزبندیهای کاذب و تفرقه انگیز و قرار ندادن اقشار مختلف جامعه در مقابل یکدیگر است؛ مثلاً دستهبندی نکردن بر اساس نژاد و زبان و...، مورد چهارم مبارزه با مظاهر فرهنگ استعماری مانند اسراف، تبذیر، لغو، تجملپرستی، اشاعه فحشا و ترویج فرهنگ اصیل اسلامی و گسترش فضایل اخلاقی است و مورد پنجم حفظ و تحکیم سیاست نه شرقی نه غربی است.
قانون مطبوعات این پنج ماده را به عنوان رسالتی که مطبوعات بر عهده دارند، عنوان کردهاست. یعنی هر کسی که از هیئت نظارت بر مطبوعات مجوز نشریه، هفتهنامه، سایت، خبرگزاری یا هر چیزی که اسم مطبوعات بر آن اطلاق شود را میگیرد، باید به قانونش اعتقاد داشته باشد. این قانون مادههایی دارد که مفصل است ولی ماده۲ مشخصاً گفته است که رسالت مطبوعات چه مواردی است.
در همین پنج رسالت که بیان شد، رسالت اول و همچنین چهارم به سوژه ما ربط پیدا میکند؛ یعنی روشن ساختن افکار عمومی و بالا بردن سطح دانش و معلومات مردم. این که مردم را از آسیبهای اجتماعی، از اتفاقات تلخ و از چیزهایی که ناخوشایند است آگاه کنیم، این اولین رسالت مطبوعات است. پس هیچکس نمیتواند ادعا کند که مطبوعات نباید اینها را اطلاعرسانی کنند چون تلخ است یا به نوعی ناامیدکننده است! اما در بخش چهارم به گسترش فضائل اخلاقی اشاره میکند. یعنی هر دو را با هم گفته است؛ هم باید اتفاق را گفت و هم باید به فضائل اخلاقی تأکید کرد.
ولی اتفاقی که الان در اینگونه اخبار افتاده این است که ما این مرز بندی را نمیتوانیم رعایت کنیم. در درجه اول بحث حقوقی و قانون مطبوعات است. در این زمینه اشکال داریم. نمیتوانیم این مرز را رعایت کنیم که کجا میشود آن اطلاعرسانی را داشت وکجا میشود بحث فضائل اخلاقی را هم حفظ کرد.
این مرز کجاست؟ بسیار میبینیم که برخی رسانهها در جهت همان اطلاعرسانی دقیق و بیان واقعیتها محتواهایی را منتشر میکنند که بسیاری از مسوولین و حتی اساتید ارتباطات به آن نقد وارد میدانند. مثل همان انتشار فیلم قاتل اهوازی که در حادثه دلخراشی همسرش را سر بریده بود و یک رسانه فیلم را منتشر کرد و بعد توقیف شد.
عریان بیان کردن رذائل اخلاقی، استفاده از عبارتها، تصاویر و مواردی که بتواند روح جامعه را مخشوش کند و امنیت روانی مردم را به هم بریزد، گاهی آن فضایل اخلاقی که در مورد چهارم عنوان شده بود را زیر سؤال میبرد. ما نمیتوانیم برای نهی از منکر به منکر اشاره بکنیم. ما نمیتوانیم برای اینکه فسادی را بگوییم خوب نیست و محکوم کنیم، عین فساد را بگوییم و تصویرش را انعکاس بدهیم. اگر بخواهیم بگوییم جرم بد است، نمیشود همان جرم را نشان بدهیم و بگوییم بد است. ولی بالاخره باید اشاره کنیم و غیرمستقیم بگوییم. سانسور نکنیم ولی خیلی عیان و عریان نباید بگوییم وگرنه در این اتفاق و جریان قبحشکنی میشود.
این اتفاقی که سر پایگاه خبری_تحلیلی رکنا افتاد همین بود. اینکه شما بخواهید اصل یک اتفاق را بگویید ولی اینقدر آن را عریان و به حالت زرد بگویید که باعث شود اصل آن پیام و حرف زیر سؤال برود، قبحشکنی شود و امنیت روانی جامعه بهم بریزد کار درستی نیست. نکته بعدی اینکه نمیدانم چرا رسانههای ما یادگرفتهاند که هر روز سطحیتر شوند. نمیخواهم شخص خاصی را متهم کنم، اصلاً هم موضعم این نیست ولی کلاً فضای رسانهای ما به سمت سطحی شدن پیش میرود و این اصلا خوب نیست.
به نظر شما پس شکل درست پوشش دادن مسائل اجتماعی و حوادث ناگوار باید چگونه باشد که سبب گسترش نا امیدی و بهمریختگی افکار عمومی نشود؟
ما یک بیان مسئله داریم و یک ارائه راه حل داریم. اصلاً سراغ ارائه راه حل نمیرویم. چه کسی گفته که رسانه فقط باید انعکاسدهنده اتفاقات باشد؟ ما قدیمترها چیزی داشتیم به اسم گزارشهای تحلیلی و تحقیقی. البته اینکه میگویم قدیم، هنوز و همچنان هست اما به آن نمیپردازیم. حالا گزارش تحلیلی_ تحقیقی یعنی چه؟ یعنی اینکه یک اتفاقی را پیدا یا کشف میکنیم و در آن کنکاش میکنیم، عیبهایش را پیدا میکنیم، با یکسری کارشناس حرف میزنیم و راه حل برای آن ارائه میدهیم. ایرادی که بعضی از صفحات حوادث نشریات ما دارند همین است. صرفاً آن اتفاق تلخ را میگویند ولی چندتا راهکار نمیگویند که بشود جلوی آن اتفاق را گرفت. خبر حوادث ما وقتی به درد میخورد که مثلاً وقتی ما داریم از کیفقاپی حرف میزنیم، آخرش بگوییم که این کارها را انجام بدهید تا کیفتان را ندزدند. مثلاً در این ساعتها تنها به خیابان نیایید یا مثلاً در پیادهرو گوشی تلفنتان را با آن دستی که کنار خیابان است و موتورسوار میتواند عبور کند، نگیرید. ولی اصلاً به این مسائل اشاره نمیکنند و صرفاً بیان مسئله میکنند و تمام! این باعث میشود که آن امید و امیدواری که از آن حرف میزنیم، مخدوش شود و با بیان اصل جریان و اطلاعرسانیاش، تازه باعث ناامیدی شود. اما اگر اطلاعرسانی همراه با بیان راه حل و گفتوگو با کارشناس باشد، این خیلی فرق میکند. واقعا اینها خیلی مرز باریکی دارند. ما نباید سریع سراغ آسانترین کار برویم، اگرچه بعضاً این کار را انجام میدهیم. یعنی واقعاً میشد بگوییم «یک مردی سر زنش را برید.» این راحت پیام را میرساند. تصویرش چه کمکی به ما در اصل مسئله و گفتن آن میکرد؟
این مرزی که شما میپرسید را عرف و فضای عمومی جامعه مشخص میکند. شاید در یک جامعهای از اینگونه اخبار زیاد باشد. از نظر اخلاقی خیلی از تصاویر را در خیلی از کشورها میشود بازنشر داد ولی در کشور ما و با توجه به فرهنگ ما نمیشود.
آیا میشود پروتکلهایی و قوانینی برای این کار در رسانه تعیین کرد؟ اصلاً لازم است؟
پروتکل که دارد. عرض کردم که در قانون مطبوعات چنین پروتکلی هست. وقتی میگوید فضائل اخلاقی را باید رعایت کرد، این همان مرزی میشود که ما باید همگی به آن پایبند باشیم.
عدهای معتقدند پرداخت بدون روتوش و بدون سانسور به واقعیتهای تلخ، با وجود تلخی اما باید گفته شود. نظر شما در این مورد چیست؟
بنده با این عبارت بدون روتوش و بدون سانسورش مشکل دارم. به قول معروف «بشین و بفرما و بتمرگ» هر سه یک معنی دارد، اما همان عبارت اولی میتواند پیام را برساند و عبارت سومی توهینآمیز است. حالا ما نمیگوییم توهین، میگوییم به هم ریختن امنیت جامعه!
بالاخره برخی هم به همین دلیل که انتشار اخبار بد موجب ناامیدی اجتماعی است، کلاً مخالف بیان آن اخبار هستند و میگویند اصلا چه کاریست که گفته شود؟
نه، اصلاً موافق این نیستم. باید حتماً بگوییم ولی هم باید در انتخاب عباراتمان دقت کنیم و هم باید حرفمان همراه با بیان راه حل باشد. صرفاً نگوییم ما فقط میگوییم و راه حل برایمان مهم نیست.
در رسانههای اجتماعی برخی از فرصتها به علت عدم پرداخت درست در رسانههای رسمی از دست میروند و روی سوژههای اجتماعی موجسواری زیادی انجام میشود. این موضوع در سالهای اخیر شدت گرفته است و ما در فضای شبکههای اجتماعی شاهد کسانی هستیم که به اسم خبرنگاری و بدون آنکه در رسانههای رسمی فعالیتی داشته باشند از این فرصت استفاده میکنند و آنجا به تولید محتواهای اجتماعی بدون فیلتر میپردازند. در این باره نظرتان چیست؟
سال ۹۳ که در خبرگزاری مهر بودم یادم هست که یک اتفاقی در مهاباد افتاد که یک خانمی از اتاق هتل خودش را پایین انداخته بود و شایعه شده بود که یک شخصی مثل مأمور امنیتی به او حمله کرده بود یا قصد تعرض داشته یا چنین چیزی! الان دقیقاً یادم نیست چه بود. یادم است این خبر در ظهر یک روز جمعه تابستان بود که آمد. فوری بعضی از نهادهای امنیتی گفتند این خبر را پوشش ندهید. همان موقع ما اعتراض کردیم که نه، اصلاً نمیشود پوشش نداد. چون اگر ما این را اعلام نکنیم، رسانههای بیگانه روایت خودشان را میگویند و واقعاً اشکالمان در بحث اولین روایت است. متأسفانه اولین روایت، آن روایتی است که در ذهنها جا میافتد و تکذیب و توضیح اصلاً به بار نخواهد نشست.
همین هم شد. همان لحظه BBC آمد و خبر را با اغراق زیاد سیاسی و امنیتی کرد، آن آدم را یک آدم سیاسی جلوه داد و همین خبر منتشر شد. بعدش هم هرچقدر ما تلاش کردیم بگوییم این نبوده و این بوده، دیگر کسی حرف ما را نشنید.
ما در این سالها خیلی درگیر بحث روایت هستیم؛ جنگ روایتها، روایت دست اول، اولین روایت و... .
اشکال سانسور همین است. وقتی رسانه رسمی ما دست به سانسور بزند، رسانههای غیررسمی و رسانههای معاند کار را به دست میگیرند و آن روایتی که خودشان بخواهند را ارائه میدهند. اینگونه هم رسانههای ما بی اعتبار میشوند، هم به آنها اعتبار میبخشیم و هم روایت اصلی و صحیح دیگر منتشر نمیشود.
چطور میشود در روایت و پرداخت آسیبها و سوژههای اجتماعی امیدآفرین بود؟
امیدآفرینی ما این است که به بیان راه حل بپردازیم. با بیان راه حل و آوردن حرف کارشناس در انتهای کار، میتوانیم از تکرارش در حد خودمان جلوگیری کنیم.
چرا گرایش در رسانههای ما و روزنامهنگاران روی پررنگ کردن اخبار بد هست؟
اول اینکه بخشی از آن بهخاطر این است که ذائقه مردم اینطوری میخواهد. به طور کلی همه دنبال یک اتفاق جنجالی برای دیده شدن و جذب مخاطب هستند. همه جا هم همین است و صرفاً در ایران نیست. دوم هم اینکه اخبار بد گفتن و کلاً اخبار گفتن راحت است اما تحلیل ارائه کردن سخت است.
چرا گفتن اخبار بد تبدیل به نوعی مسابقه میشود؟ مثلاً وقتی سیل، زلزله یا اتفاق بدی میافتد، بسیار علاقه دارند هر طور شده خودشان را برسانند و راوی مسئله باشند؟
یک بخشی از آن بهخاطر شهرت است. اگر کسی روایت اول را بگوید، مشهور میشود و کسب مخاطب و فالوور میکند. بخشی هم برای این است که خب به هر حال اخبار تلخ برای مردم جذابتر است تا اخبار امیدآفرین!
اخبار بزرگنمایی شده در سالهای اخیر چه صدماتی زدند؟ کلاً اخبار ناامیدکننده بزرگنمایی شده و اثر نامطلوب آنها روی جامعه و مردم چه بودهاست؟
از اینگونه موارد ما زیاد دیدهایم. مثلاً بین اقوام مختلف وقتی که ما میگوییم فلان قومیت و فلان شهر اینگونه آسیبها و اینگونه تعصبهای قومی و قبیلهای در بینشان وجود دارد ولی نمیآییم موارد خوبشان را بگوییم، باعث آسیب و اثر نامطلوب میشود.
در کل همانطور که گفتم روایت اول حائز اهمیت است. روایت اول ما اگر روایت تلخی شد، دیگر به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد.
اگر بخواهید جمعبندی کنید چه میگویید؟
به عنوان عرض آخرم این را بگویم که یک چیزهایی را رسانه میتواند جا بیندازد. مثلاً کاری کند که ما به جای اینکه به خبر بد در ذهنمان جایزه بدهیم، به خبر خوب جایزه بدهیم.
واقعاً رسانه میتواند ذائقهسازی کند، کاری که به هر حال خبرگزاری فارس شروع کرده بود. باید گفتن خبر خوب یک نهضت شود، ولی اینطور هم نباشد که همان رسانه کلاً خبرهای بد را نبیند! حتی واقعاً خبر بد دادن یک جاهایی امیدآفرین است. مثل جدیدترین جریانات مبارزه با فساد و سوتزنی. الان برای سوتزنی در دنیا و حتی در قانون ما فکر کنم باشد که پاداش و حق الکشف میدهند. اگر کسی یک فسادی را افشا کند و جلوی یک حیف و میل بیتالمالی را بگیرد، باید به طرف جایزه تعلق بگیرد. در سیستم قضایی ما همینطور است. این اتفاق اگر بیفتد خیلی از این مواردی که ما میبینیم، خودش امیدآفرین است.
«ترحم بر پلنگ تیزدندان/ ستمکاری بود بر گوسفندان» همین است. به جای اینکه بگوییم نباید اخبار تلخ گفته شود، اخبار تلخ را میگوییم و با افشای درست، منطقی و با اتقان آنها موجب امیدواری میشویم. البته که همینطوری و روی هوا نباید یک چیزی بگوییم! افشای درست مهم است. ما در اخبار میگوییم سرعت، صحت، دقت. ولی متأسفانه بعضی اوقات سرعت را اول میگذاریم. یعنی هشتاد درصد توانمان روی سرعت است، حدود بیست درصد بقیه هم بر صحت متمرکزیم و تقریباً به دقت توجه نمیکنیم. سرعت یعنی اینکه خیلی زود خبر را بدهیم، صحت یعنی درست باشد و دقت یعنی همه واقعیت را بگوییم. اما در اخبار ما گاهی همه واقعیت نیست! مثلاً وقتی اختلاسی صورت گرفته، فوری میزنیم اختلاس چند هزار میلیاردی! ولی ممکن است چندصد میلیون یا چندصد میلیارد باشد! این دقت است که اصلاً نداریم. یعنی خبر ممکن است صحیح باشد ولی کامل نباشد./ انتهای پیام