قل قل قل قل پوووف قل قل قل قل پوووف و دیگر هیچ. ظاهراً ارائه قلیان در قهوهخانهها ممنوع شد. ممنوع شد؟ بماند که چنین چیزی عملاً امکانپذیر است یا نه و حتی اگر امکانپذیر باشد ریشه و علت است یا صورت مسأله اما خیلی هم نیازی به این کار نیست. امروز همه توی خانه یک قلیان دارند. غروب همه پارکها تبدیل...
قل قل قل قل پوووف قل قل قل قل پوووف و دیگر هیچ. ظاهراً ارائه قلیان در قهوهخانهها ممنوع شد. ممنوع شد؟ بماند که چنین چیزی عملاً امکانپذیر است یا نه و حتی اگر امکانپذیر باشد ریشه و علت است یا صورت مسأله اما خیلی هم نیازی به این کار نیست.
امروز همه توی خانه یک قلیان دارند. غروب همه پارکها تبدیل به قهوه خانه میشود، گاهی سر کوچه و وسط مجتمع و خلاصه اینکه سرت را هر طرف که برمیگردانی تصویری از قلیان میبینی و صدای قل قل و بوی سیب و لیمو و پرتقال و تازگیها هم بلوبری.
وقتی جیمز موریه نویسنده انگلیسی و مستشار انگلیس دربار فتحعلیشاه رمان «حاجی بابای اصفهانی» را مینوشت از تنباکوی بلوبری و دوسیب خبری نبود: «عاقبت الامر قرار کار را به قلیان فروشی نهادم. تدارک این کار را دیدم. قلیانی چند از قلابهای کمر آویختم. قوطی برای نهادن سر قلیان در پیش رو، مطهرهای پر از آب در پهلو، قبلی برای تنباکو در دوش، آتشدانی بر دست آویزان، انبرهای متعدد بدینسو و آنسو. خلاصه با آن میانها و متیها و انبرهای متعدد خارپشتی حسابی شدم.
پنج قسم تنباکو خریدم؛ تبسی، شیرازی، شوشتری، کاشی، اصفهانی. در ترکیب و ترتیب تنباکو با خس و خاشاک و افزایش و آمیزش با برگ درخت و گیاه مهارتی داشتم و از خدا و خلق شرمی نداشتم. چهار قسم مشتری پیدا کردم؛ اعالی، اواسط، افاسل، اراذل. اعالی را خالص، اواسط را نیم مخلوط، افاسل را تمام مخلوط و اراذل را خس و خاشاک یکدست میدادم و از هر یک به فراخور حالشان بهای مختلف میگرفتم... بسی برنیامد که نخستین قلیان فروش مشهد درآمدم. در تنباکوی عطری فروختن و با سلیقه چاق کردن و با رندی تهبندی کردن شهرتی نیک پیدا کردم.»
در آن روزگار «قلیان داران» یکی از گروهها و اصناف دربار بود که از پی کاروان شاه قلیان به دست دوان بودند. حالا اگرچه این شغل درباری برافتاده و چند سالی است که بود و نبود قلیان در قهوهخانهها هم دستخوش بخشنامهها و اظهارنظرها و سلایق مختلف است، محبوبیت قلیان اما بویژه در بین جوانان و نوجوانان رو به گسترش است. جمعه عصر توی مترو یا اتوبوسهای شرکت واحد کم نمیبینیم جوانانی که درحال برگشت از درکه فشارشان افتاده و کف واگن یا کف اتوبوس دراز کشیدهاند. خیلیها هم هستند که گوششان بدهکار این حرفها نیست:«بابا همه اینا حرفه، الکی میگن که مردم بترسن قهوه خونه نرن،اگر این کاره هستن باشگاه و زمین فوتبال درست کنن جوونها برن ورزش کنن...»
این حرفهای قهوهخانه داری در خیابان زمزم تهران است که خودش قلیان نمیکشد:«ببین آقاجون نمیدونم چیکاره هستی؟ ولی اینو بگم که پدر خودم از 15سالگی تا85 سالگی قلیون میکشید یکبارهم مریض نشد.نه سرطان گرفت و نه بلایی سر ریههاش اومد. اینا همهاش حرفه. تا آخرین روز عمرش سلامت و قبراق بود، ماشین بهش زد و رفت سینه قبرستون، خدا بیامرزدش»
این را میگوید و با دستمال کهنه چرک مردهای روی میز را پاک میکند. میپرسم چرا خودت قلیان نمیکشی؟
- از اون اولش ورزشکار بودم علاقهای هم به قلیان و دود و دم نداشتم و ندارم.
- پس چرا قهوه خونه داری؟
- چرخ زندگی به این گرونی نمیچرخه با یکی از رفقا اینجا رو شریکیم 2 قرون گیر هرکدوممون میآد. کنار ما هم چند تا کارگر برای زن و بچه شون نون میبرن.
دستی به سیبلهایش میکشد و میگوید: «باباجون فکر کنم یا مأموری یا میخوای قهوه خونه بزنی! ازت خوشم اومد خیلی زرنگی«بعد قهقهه کنان داد میزند»پسر2تا چایی 2رنگ با نبات بیار اینجا مهمون خارجی داریم.»
سرظهر است. مشتری زیاد نیست،کولر گازی، قهوه خانه را خنک میکند،وای فای هم هست.آن طرف چندتا جوان لابه لای دود شیری رنگی که مدام از دهانشان بیرون میآید مثل خورشید پشت ابر پیدا و پنهان میشوند. سرشان آنقدر پایین است که انگار قوز درآوردهاند،انگار چند پیرمرد نشستهاند. اینترنت قهوه خانه رایگان است، یکی توی وایبر است آن یکی فیس بوک آن یکی هم کلش آف کلن بازی میکند. هرازگاهی هم سرشان را بالا میآورند تا با کسی که تازه وارد شده سلام علیکی کنند.
قل قل قلیان در قلب شهر
سری میزنم به یکی از قهوه خانههای دیگرشهر حوالی بازار کتابفروشها! درحالی که خیلیها مشغول کار، خیلیهای دیگر از این کتابفروشی به آن کتابفروشی در رفت و آمدند، اینجا هم عدهای مشغول قل قل و دود. آدمهایی ساکن و بیحرکت مثل تابلوهای نقاشی.
به کمین مینشینم و مشتریها را میشمارم و برانداز میکنم؛ از ساعت 3 تا4عصر35نفر وارد میشوند و قلیان میکشند. قیمت قلیان بر اساس طعمی که دارد متفاوت است. دوسیب 5 هزار تومان، پرتقال خامه 6هزار و آلوورا یا همان بخارآبی8هزار تومان. خب کاسبی یک ساعت دست کم میشود180هزارتومان در خلوتترین زمان.
قهوهچی زیرچشمی نگاهم میکند. احساس نگرانی دارد. پول چاییها را حساب میکنم و میروم 4 تا خیابان پایینتر ،کمی نزدیک یک بیمارستان. نیازی نیست به دنبال قهوه خانه بگردم بویش از 300-200 متری مرا میکشاند آنجا. شلوغ است و سرو صدا زیاد. میروم ته قهوه خانه جایی که چند جوان مشغول تولید دود هستند. یکی از آنها قلیان تعارف میکند، قیافه اش آشناست. بچه محل از آب در میآید. میپرسم اینجا چه میکند،با جسارت و افتخار میگوید: «3ساله پاتوقمه.از ترس بابام میآم اینجا که ندونه قلیون میکشم، میدونی که اگه بفهمه از خونه میندازتم بیرون.»
خبری از وزارت بهداشت درباره آلوده بودن تنباکوی قلیان به مواد مخدر و شیشه را برایش تعریف میکنم، کمی به فکرفرو میرود وجواب میدهد: «پس بگو چند هفتهای که شبها از قهوه خونه برمی گردم چرا تا صبح بیدار میمونم! میخواستم دکتر برم ببینم چی شده که نمیتونم بخوابم. پیش خودمون بمونه گاهی فکرهای عجیب و غریب و چرت و پرت هم توی سرم میاد. پیش خودم میگفتم شاید از بیکاریه ولی الان که تلویزیون گفته پس حقیقت داره چرا اینکه قبلاً روزی یکی دوبار میاومدم ولی الان تا 5بار هم قهوه خونه میآم.»
یک ساعتی را به بهانه چای خوردن و نشستن پیش او مشتریها را میشمارم، هر چقدر به غروب نزدیکتر میشویم مشتریها زیادتر میشوند، بعضی بیکارند، بعضیها کارمند و کارگر از قیافه و تیپشان میشود فهمید. اینجا رکورد قهوه خانه اولی زده شد 55نفر در یک ساعت. فکر کنم بهطور میانگین از 8 صبح تا12شب 300نفر مشتری داشته باشد. البته بچه محلمان حدس مرا تأیید میکند.
وقت رفتن مردجوان قدبلندی که در دستش چند پوشه شیک و پیک گرفته وارد میشود، مستقیم میرود پیش قهوهچی و میگوید که بازاریاب یک شرکت تولیدی توتون است. از گفته هایش میشود فهمید شرکت خارجی است البته نمونهها، جلد و بستهبندی این طور نشان میدهد. مرد جوان میرود سر اصل مطلب.
«من نماینده شرکت...هستم و قرار است تا چند روز دیگر محصولاتمان را وارد بازار کنیم. قیمت توتونهایمان پایینتر از برندهای دیگر است. فقط باید مرا برای تحقیقاتی که شرکت از من خواسته کمک کنید. مثلاً مصرف کدام توتون بیشتر است؟ سن استفاده کنندگان از قلیان چندسال است؟ قلیان میوهای مصرف بیشتر دارد یا سنتی؟»
قهوه چی بیخبر از همه جا همه سؤالات مرد بازاریاب را جواب میدهد به این امید که کمکش در خرید توتونهای ارزان قیمت تأثیرگذار است.
انگار شرکتهای تولید توتونهای شیمیایی برای ربودن گوی سبقت از حریفان خود به کارهای تحقیقاتی دست میزنند و با استفاده از پرسشنامههای میدانی از قهوه خانههای سراسر تهران حجم استفاده از توتون را محاسبه میکنند تا بخوبی بفهمند کدام توتون را بیشتر تولید کنند و کدامیک را کمتر.
حالا نوبت قهوه خونههای سنتی و گرانقیمت است. گاز موتورم را میگیرم و میرسم به محله قدیمی و ییلاقی شهر. سرشب است اما چه خبر است اینجا! سینی لواشک و ترشک و آلوچه و آلوهای جنگلی و تمشک و...جلوی هر مغازه چیده شده؛ مرتب و منظم. بساط بلال و باقالی هم مهیاست. ماشین پشت ماشین مدل بالاو پایین، شاسی بلند و کوروک و پراید!
از ماشینی 4 پسر بیرون میپرند. از آن یکی شاسی بلند 2 دختر 23-22 ساله و از پژو اسپرت شده زن و شوهری جوان. مشتری جمع کنهای قهوه خانهها میدوند جلوی این ماشین و آن ماشین تا مشتریها را بکشانند به رستوران و قهوه خانه خودشان.
«بدو بیا قلیون پای رودخونه با اینترنت پرسرعت ارزون تر از هر جای دیگه همراه با موسیقی.»
قهوه خانههای اینجا محدودیتی برای خانمها ندارد قلیان کشی برای همه آزاد است حتی برای دخترنوجوانی که به زور14سالش بشود یا نه.
وقتی مشتریها وارد میشوند گارسونهای مرتب و شیکپوش برای گرفتن سفارش میآیند.
- شام میل دارید یا قلیون؟
- قلیون،چه طعمی دارید؟
- طعمهای جدید تازه برامون اومده؛ سیب نعناع، خیار، زیتون، پرتقال خامه و 7میوه.
- قلیون با سرویس ویژه لطفاً. قلیون پرتقال خامه باشه. خوب کام بده.مشتری قدیمی هستیم.
منطقه ییلاقی که آب و هوای خوبی دارند و سرسبزی و رودخانهای دارند خوراک قهوهچیداران است که پول خوبی دربیاروند به هر قیمتی که باشد فرقی برایشان ندارد. قلیان از 15هزار تومان شروع میشود تا70هزارتومان.قلیان ساده 15هزاربا میوه 25هزار با آجیل35 و سرویس ویژه با قلیان عربی و مصری با توتونهای جدید60تا70هزار تومان. این قیمتها بیابید سن پرتقال فروش را.
امروز برای هر قهوه خانه یک ساعتی وقت گذاشتهام، اینجا هم کم نگذارم؛ نمیدانم بگویم ماشاالله یا نه،از ساعت8 تا9 شب 113 پسر و دختر فقط به قهوه خانهای میآیند که روبهرویش ایستاده ام و مثل مأمور سرشماری در حال شمارش مشتریها هستم. سهم پسرها52 و دخترها61 نفر است. چیزی که جالب است و البته ناراحت کننده سن پایین مشتری هاست. معمولاً زیر25سال و البته استقبال دختران بیشتر.
با یکی از مشتری جمع کنها که حرف میزنم میگوید آخرهفتهها میزها وآلاچیقها رزرو میشوند و درآمد صاحبان قهوه خونه ماهی حداقل بین 70تا100میلیون است.
چطور سونامی مصرف قلیان در بین نوجوانان و جوانان ما به این سرعت پیشرفت کرد تا جایی که حالا بساطش همه جا پهن است؛ خانه، پارک، کوه و دشت و دمن و هرجایی که فکرش را میتوان کرد.
رئیس اتحادیه قهوه خانه داران پیش از این گفته بود در این اتحادیه حتی برای قهوه داران غیرمجاز هم باز است و تهران ظرفیت راهاندازی قهوه خانههای بیشتری را هم دارد.
وی در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها میگوید: «زمانی که تهران حدود 150هزار نفر جمعیت داشت نزدیک به 150قهوه خانه درتهران بود اما الان که این شهر بیش از 15 میلیون جمعیت دارد فقط 550 قهوه خانه دارد و این خود نشان میدهد برایایجاد قهوه خانههای جدید ظرفیت بالایی وجود دارد.»
- دخانیات دخترانه
دکتر خسرو صادق نیت، رئیس مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت با ابراز نگرانی از مصرف قلیان میگوید: «شیوع مصرف مواد دخانی در سال ۸۲ و در بین پسران ۱۶ درصد و در سال ۸۶، 5/31 درصد شده است اما در دختران از 7/8 درصد به ۲۰ درصد رسیده است و نشان میدهد در دختران شتاب بیشتری داشته است. رشد مصرف قلیان در جمعیت ۱۳ تا ۱۵ ساله بیش از دو برابر افزایش یافته و در دختران بیشتر بوده است.»
وی در ادامه میافزاید: «در بررسیها مشخص شده ۸۰ درصد موادی که به محتوای توتون قلیان اضافه میشود شیمیایی است و عوارض متعددی در پی دارد و افراد سودجو اخیراً به سمت مصرف مواد مخدر در ترکیب توتون قلیان رفتهاند. در بیمارستانهایی که به مسمومین رسیدگی میکنند نیز در ماههای اخیر مسمومیت با مواد محرک و مخدر مشاهده شده که مسمومیت با شیشه به دنبال مصرف قلیان مهمترین این نوع مسمومیت است.»
تحقیقات نشان میدهد بیشتر کسانی که قلیانهای میوهای مصرف میکنند شبها با اختلال خواب و بیخوابی روبهرو هستند. بچه محل ما پک عمیقی به قلیانش میزند و میگوید: «این آخرین پک بود. در طول این 3سال که قلیان میکشم دست کم 16میلیون تومان دود کرده ام که با پولش میتوانستم برای خودم ماشین بخرم وتوی آژانس کار کنم. آیا واقعاً آخرین پک بود؟»
منبع:ایران