گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم_ سیروس محمودیان: افغانستان کشورهزارتوی خیالانگیز افسانه و تاریخ؛ سرشار...
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم_ سیروس محمودیان: افغانستان کشورهزارتوی خیالانگیز افسانه و تاریخ؛ سرشار از منابع نایاب معدنی است که در پنجاه سال اخیر طعم تلخ دو لشگر کشی هر دو ابرقدرت شرق و غرب را بهروشنی چشیده است. البته در گیرودار جنگ سرد بلوک شرق و غرب، حکومتهای دستساز داخلی نیز به شکلی خونین چندین بار درمیان گروههای مسلح وابسته دستبهدست شده است که در هر بار سایه سنگین و دهشتبار مرگ جمعی بر سر شهروندان وحشتزده افکنده شده است. افغانستان کشوری زیباست که جلوههای فرهنگی، تاریخی و طبیعی ولایات کابل، هرات، بامیان، بلخ ، غزنی، قندهار، مزار شریف، بادغیس، دره پنجشیر، گذرگاه سلنگ، دشت شمالی و گردز، بند امیر و پنج دریاچه فیروزهای آن در کنار همزیستی اقوام تاجیک، هزارهها، پشتون، ازبک، عرب، ایماق، ترکمن، بلوچ، نورستانی، قزلباش، براهویی، پامیری و سادات بر غنای زیباییهای آن افزوده است.
افغانستان کشوری کهن با تلفیقی از ملیتهای متعدد در همجواری با ایران، پاکستان، تاجیکستان، ازبکستان، ترکمنستان و چین است که در فضای مذهبی آن وجود جمعیت حدوداً سیدرصدی شیعیان و قرار داشتن سر نادرشاه افشار در هرات و رد خونبارلشگر کشیهای اشرف افغان به ایران حکایت از درهم تنیدگیهای فرهنگی و سیاسی و روابط تلخ و شیرین ایران و افغانستان در متن تاریخ دارد. افغانستان بلا شک حوزه تمدنی ایران است و ایفا نقش سازنده در ارتقا امنیت و سلامت مردم آن از اولویت های راهبردی ایران بشمار میرود.
وقتی در سال 1358 خورشیدی همزمان با تثبیت انقلاب اسلامی ایران، حفیظ الله امین و ببرک کارمل کمونیست در سایه معاهدات امنیتی یک سال پیشتر نور محمد تره کی با اتحاد جماهیر شوروی پای ارتش سرخ را به شکلی حیرتانگیز به چهارسوق کابل باز کردند بی خبر بودند که سالها بعد با برنامهریزی های سازمان سیا ، از دل نیروهای مجاهد افغان و داوطلبان خارجی، جریانی متولد خواهد شد که سی سال بعد بهترین بهانه را برای لشگر کشی ویرانگر آمریکا به کابل مهیا خواهد ساخت .
در اوج جنگ های داخلی افغانستان مصادف با 10 اکتبر سال 1994 میلادی مردم این کشور خسته و دلشکسته از ناامنیهای داخلی به وعدههای گروه تازهواردی به منطقه سپین بولدک قندهار در جنوب کشور دل بستند که خود را «تحریک اسلامی طلبای کرام» معرفی میکردند. طلبای کرام در سایه شعار جهاد با شرک و کفر پیروانی از افغانستان ، پاکستان و عربهای مهاجر وابسته به القاعده در اطراف خود جمع کرده و تدریجاً ندای فتح پایتخت را سردادند. 26 سپتامبر 1996 طالبان به همین شیوه کنونی 2021، با کمترین حواشی نظامی کابل را تصرف کرد.
رهبر انقلاب اسلامی بهعنوان اندیشمندی بیبدیل بر دستساز بودن این گروهها اشراف داشته و در همان مقطع از شعله های آتشی سهمگین پرده برمی دارند :«جنایاتی که اندکی پیشازاین در شهر مزار شریف به دست قشون ظالم و سنگدل طالبان اتفاق افتاده، یعنی کشتار وسیع مردم غیرنظامی و به شهادت رسانیدن جوانان پاک و مؤمن ایرانی که در مشاغل سیاسی و خبری به انجاموظیفه مشغول بودند، در نوع خود فاجعهای بینظیر بود که باید دولتها و ملتهای مسلمان را به حرکتی جدی در برابر این قوم متعصب و وحشی و بیگانه از تعالیم نورانی اسلام و بیخبر از قوانین عمومی جهان، برمیانگیخت. اکنون آنچه در مرکز افغانستان و در مناطق هزاره نشین استان بامیان شروعشده، بنا به خبرهایی که میرسد، بهمراتب وحشتناکتر از جنایتهای گذشته است. این قتلعام حقیقی مردمی است که باوجود فقر و محرومیت و محاصرهی طولانی توانستهاند شجاعانه از شرف و حیثیت خود دفاع کنند، مردمی که در دوران اشغال ارتش شوروی سابق، پایمردی درخشانی نشان داده و شهدای زیادی را تقدیم نجات افغانستان کردهاند... اینجانب به کمک خداوند و با همکاری و همدلی مسئولان کشور، تاکنون از برافروخته شدن آتشی در این منطقه که بهآسانی قابل اطفاء نیست، جلوگیری کردهام، ولی همه باید بدانند که خطر، بسی بزرگ و فراگیر و بسی نزدیک است.»
این موضوع در کتاب «عزیمت به تهران » نوشته فلینت و هیلاری لورت ، کارشناس برجسته مسائل ایران در دولت وقت ایالاتمتحده ذکرشده که گویای درایت رهبر انقلاب اسلامی در مدیریت بحران پیشآمده است : « در اوت 1998 (مرداد 1377) نیروهای طالبان شهر مزار شریف در شمال افغانستان را به تصرف خود درآوردند. آنها بلافاصله صدها مرد و پسر هزاره را علیالظاهر برای جلوگیری از مقاومت فزایندهشان را در برابر حکومت طالبان اعدام کردند. بهعلاوه ، آنها به کنسولگری ایران در مزار شریف یورش برده و هشت دیپلمات و یک خبرنگار ایرانی را کشتند ؛ هرچند طالبان بعدها مدعی شد که نیروهای شورشی این کار را کردهاند. این اقدام ، جمهوری اسلامی را در آستانه جنگ با طالبان قرارداد... اما جمهوری اسلامی وارد جنگ نشد. آنگونه که محسن امین زاده، معاون وقت وزیر خارجه بعدها توضیح داد، نظر آیتالله سید علی خامنهای، رهبر ایران این بود که افغانستان مانند باتلاق است؛ هرکسی که واردش شده نتوانسته آبرومندانه خارج شود. رهبر ایران معتقد بود که نشان دادن واکنش ضروری است اما باید هشیارانه تمامی شرایط واکنش مسلحانه را در نظر بگیریم. در پایان، سیاستگذاران ایرانی نتیجه گرفتند که مداخلهی مسلحانه میتواند به معضلی طولانی و دائمی برای ایران بدل شود...».
در حقیقت درسال 1998 میلادی، طالبان برخلاف امروز که از آسایش و آرامش عمومی و وفاق ملی در تشکیل دولت دم میزند بهمحض تصرف کابل دست به کشتار زد. به نمایش گذاشته شدن جنازه به درآویخته شده عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت اسلامی افغانستان که مربوط به قوم هزاره بود و محمد نجیبالله احمدزی، رئیسجمهوری پیشین افغانستان و برادرش شاهپوراحمدزی در چهارراه آریانا در نزدیکی ارگ ریاست جمهوری از باطن گروهی خبر میداد که با فتح کابل پا را فراتر نهاده و دیگر داعیه امارات اسلامی داشتند که تنها سه کشور پاکستان ، امارات متحده عربی و عربستان سعودی آنها را به رسمیت می شناخت. القاعده هم در همین ایام بروز و ثبوت پیدا کرد.
هیلاری لورت در کتاب خویش اشاره ای به نقش جریان اصلاحات ایران در تشویق مسئولان ارشد ایران به ورود در جنگ افغانستان نمی کند اما بعدها انتشار اسناد وزارت خارجه و شورای امنیت ایران حکایت از آن داشت که در آن مقطع جریان اصلاحات سفتوسخت به بهانه دفاع از خون شهدای ایرانی مزار شریف خواستار لشگر کشی ایران به افغانستان بود. این خواسته که اساسا در بطن خود از درجه بالای چسبندگی اصلاحطلبان با مصالح تدوینی آمریکا حکایت داشت اما در عین حال در تعارض آشکار بامشی قبلی اصلاحات در صلحطلبی کاذب بود. اصلاحطلبان در مقابل این دوگانگی چه کاری میتوانستند بکنند؟ فرمانی که از اتاق فکر نئولیبرالی غرب صادرشده بود باید در متن جامعه ایرانی رسوخ دادهشده و بهعنوان یک مطالبه ملی ؛ حاکمیت را وارد جنگ جدیدی میکرد که باتلاقی بیش نبود.
البته بار نخست نبود که اصلاحطلبان ایرانی در پی راهاندازی جنگی دامنهدار با همسایگان بودند . در سال 1990 ، هشت سال پیشتر از واقعه مزار شریف ؛ صدام حسین طی شش نامه محرمانه به هاشمی رفسنجانی طمع دولت سازندگی را برای همکاری با رژیم بعث عراق در قصه اشغال کویت و رویارویی با آمریکا برانگیخته بود. صدام مذبوحانه میکوشید با پذیرش خواستههای مذاکراتی ایران زمان خریده و پای ملت ایران را به جنگ مستقیم با ناتو در ماجرای اشغال کویت بگشاید که با وجود اصرارهای دامنه دار اصلاح طلبان برای ورود ایران به جنگ خلیجفارس و مخالفت رهبر انقلاب اسلامی با این خواسته، توطئهها را بار دیگرنقش بر آب کرد ولی اندکی گذر زمان لازم بود تا پرده ها بیرون افتاده و لایه افراطی سیاست پیشگان اصلاح طلب رخ بنماید .
در 11 سپتامبر 2001 اسامه بنلادن رهبر القاعده در اقدامی سازمانیافته با حمایت مستقیم عربستان سعودی و سازمان سیا با نوزده هواپیماربای انتحاری به برجهای دوقلوی نیویورک کوبید تا سرجمع 2993 کشته بر دوش ملت آمریکا بگذارد. این اتفاق که در آمریکا به نُه - یازده شهرت پیدا کرد، بزرگترین عملیات خونبار در تاریخ آمریکا بود که در پی آن این کشور در قالب قانون میهنپرستی به افغانستان لشگرکشی کرد؛ کمی بعد دولت آمریکا به بهانه توسعه افغانستان و در پوشش بلک واتر و شرکتهای مشابه تجارت پرسود مواد مخدر و غارت منابع معدنی نایاب آن کشور را شروع کرد. پس از بیست سال غارت افغانستان و کشتار مردم بی دفاع آن ؛ غائله 11 سپتامبر 2001 به فرار 31 اوت 2021 آمریکا از افغانستان منجر شده و بار دیگر پای طالبان به کابل باز شد. همین فرار کافی بود تا حوادث مقاومتی مشکوک پنجشیر به فرماندهی احمد مسعود که دارای ارتباطات گسترده با صهیونیست ها است، رقم خورده و بار دیگر اصلاحطلبان وطنی به بهانه دفاع از مردم افغانستان خواستار مداخله نظامی ایران در افغانستان باشند.
در این میان احزاب مختلف اصلاحات مانند سازندگی و افرادی مانند مهدی نصیری، عباس عبدی، حسین دهباشی و سایرین سعی کردند تا دوگانگی پیش آمده را تئوریزه کرده و با دادن رنگ و بوی ملی و حتی دینی به تصمیم اخیرشان بار دیگر توخالی بودن شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران رخ بنماید. درواقع این نوع تفکرات اصلاحطلبان مدعی فهم زبان دیپلماسی دنیا، بر پایه بی اعتقادی به عمق استراتژی ایران در منطقه استوار بوده و صرفاً بر اساس دیپلماسی انفعالی غیر میدانی موردنظر آمریکا و اروپا شکل گرفته است؛ البته آنها تا دیروز مدافعان حرم حضرت زینب سلام الله علیها را مدافعان بشار اسد مینامیدند و امروز در آستانه فعالیت دولت سیزدهم هم سو با خط بیبیسی، مداخله نظامی ایران در افغانستان به طرفداری از احمد مسعود را ترویج میکنند تا از برجستگی شکست دموکراسی آمریکایی در افغانستان و بیمسئولیتی غرب در برابر وفاداران داخلی اش بکاهند.
بی شک سقوط امروز کابل نتیجه اتکا مطلق و سرسپردگی دولت اشرف غنی به آمریکاست که همین امر به سادگی بر بوم سیاه غیر قابل اعتماد بودن آمریکا رنگ اثبات می پاشد. به هر حال فارغ از صحنه آرائی های اصلاح طبان وطنی برای کشانیدن ایران به عرصه جنگ افغانستان بایستی گفت در شرایط کنونی صبر و انتظار برای مکشوف شدن ماهیت طالبان، عقلانیت انقلابی در سیاست خارجی ، اصرار بر اخراج آمریکا از منطقه و مهمتر از همه طی راههای دیپلماتیک برای تأمین امنیت شیعیان افغانستان از اولویتهای راهبردی ایران در مواجهه با قصه تلخ حاکمیت طالبان بر افغانستان است. در شرایط فعلی حفظ قانون اساسی، جلب مشارکت اقوام افغان در تعیین سرنوشت سیاسی، تثبیت صلح و دوستی و امنیت عمومی از مطالبات حقیقی مردم مظلوم افغانستان است.
اشاره سربسته به شروع دومینوی سقوط تحقیرآمیز آمریکا در منطقه و حتمیت تکرار قریبالوقوع آن در عراق، سوریه، یمن، لبنان و مهمتر از همه تقویت جبهه مقاومت اسلامی و آزادسازی سرزمینهای اشغالی فلسطین، لایه افراطی جبهه اصلاحات در ایران را بهشدت نگران ساخته و در این بین آنها تنها چاره را درباز کردن پای ایران به جنگ افغانستان میبینند.
ختم کلام اولین گام انتقام خون حاج قاسم، خروج ذلتبار آمریکا از منطقه است که از افغانستان شروعشده و به زودی در عربستان و عراق استمرار روشنی خواهد داشت.
انتهای پیام/