گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم-زینب امیدی: جوانگرایی در سطوح مدیریتی در حوزههای مختلف، ازجمله...
گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم-زینب امیدی: جوانگرایی در سطوح مدیریتی در حوزههای مختلف، ازجمله موضوعاتی است که در ماههای اخیر بسیار به آن پرداخته شده؛ اینکه یک جوان چطور و توسط چه کسانی باید آماده گرفتن مسئولیت های عالی در کشور شود و یا اینکه اساسا چه موانع و چالش هایی پیش روی مقوله جوان گرایی وجود دارد؟
علاوه بر اینها به نظر می رسد موضوع مهم دیگر در این خصوص، جلوگیری از افتادن آن در ورطه های انحرافی مثل جوانگرایی وراثتی و رانتی است.
حالا کمتر از 7 ماه به انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده است. بعد از آن هم کشور وارد فضای انتخابات ریاست جمهوری می شود. همه نخبگان سیاسی و نقش آفرینان در عرصه مردم سالاری اسلامی باید به این مهم فکر کنند تا راه را برای ورود جوانان به عرصه اجرا و تقنین فراهم کنند. در این میان خود جوانان نیز باید با عرضه قابلیت های علمی، عملی و تجربی خود زمینه را برای ظهور مدیریت جهادی فراهم آورند اما آنچه در این میان به نظر مهم میرسد، برخی آفت ها و چالش هایی است که مکن است مسئله جوان گرایی را در آینده با مشکلاتی روبرو کند.
برای بررسی برخی از این آسیبها و راهکارهای مقابله با آن، به گفتگو با محمدباقر خرمشاد دکترای علوم سیاسی از دانشگاه لومیر لیون، دبیر شورای راهبردی روابط خارجی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی نشستیم.
متن کامل این گفتگو را که در ادامه پرونده جوان گرایی است، در ادامه میخوانید:
گفتگوی تفصیلی| امامی: جوانگرایی حیاتی ترین شاخص بازگشت نشاط سیاسی به کشور است/ جوانگرایی صرفا با وضع قانون محقق نمیشود
]تسنیم: جوان گرایی کلید واژه ای بود که بعد از انتشار بیانیه گام دوم انقلاب بیش از پیش محل بحث محافل سیاسی و نشست های مسئولین شد تا جایی که هر چه به مقطع انتخابات مجلس و ریاست جمهوری نزدیک تر می شویم، بیشتر از جوانان و روی کار آمدن آنها در عرصه های مهم مدیریتی کشور می شنویم. چهره های سیاسی از لیست جوان خود برای انتخابات سخن می گویند و عده ای دیگر جوانان را با دعوت به شرکت در انتخابات مجلس برای ورودشان به عرصه جدی سیاست ترغیب میکنند. اما با این وجود جوان گرایی در این مسیر و برای رسیدن به اهداف جدی خود با آسیب هایی نیز مواجه خواهد بود؛ نظیر آنچه که از آن با عنوان جوانگرایی وراثتی یا رانتی و یا انحرافی نام میبرند. از نظر جنابعالی جوانگرایی با چه آسیبهایی در مسیر اجرا مواجه است و راه مقابله با این چالش ها چیست؟
خرمشاد: مطرح شدن مفهوم دولت جوان انقلابی به نحو ترجمانی از روح حاکم بر بیانیه گام دوم انقلاب نشات گرفته شده است. منظور از این روح، انتقال دادن میراث گام اول یا همان چهل سال اول به جوانان است تا بتوانند گام دوم را طی کنند و این زمانی رخ می دهد که ما جوان گرایی را در راس امور قرار دهیم.
در واقع اهمیت به جوان گرایی بر اساس یک آسیب شناسی جهانی و درون کشوری توصیه شده است. مدل جهانی آن نشان می دهد که در انقلابهای بزرگ کشورهای دیگر که مشابه انقلاب ایران هستند، مواجهه با مشکل پیری در کادر و مدیران انقلاب از جمله مسائل مهم آنها به شمار می رود. اگر به خواهیم به صورت خوش بینانه علت رسیدن به چنین مسئلهای را بررسی کنیم می توان گفت که نسل اول انقلاب به دلیل شدت علاقه به ارزشها و آرمانهای انقلاب حس میکند این گوهر آنقدر حساس و ارزشمند است که نمیتوان آن را به دست دیگری سپرد؛ به همین خاطر میماند تا زمانی که «کل من علیها فان».
*ایران سابقه خوبی از سپردن دولتها به جوانان انقلابی دارد
برای بررسی بیشتر تجربه جهانی اهمیت به جوان گرایی می توان به انقلاب اکتبر 1917 روسیه اشاره کرد. یکی از علل فروپاشی روسیه در آن زمان این بود که نتوانست انقلاب را بعد از هفتاد سال به نسل بعدی خود منتقل کند و نسل اول در کادر رهبری و اداره کشور ماندند و موجب شورش نسل های بعدی نسبت به خود شدند.
در آسیبشناسی درونی نیز باید گفت در انقلاب اسلامی ایران جوانان توانستند تجربه و سابقه خوبی از خود برجای بگذارند و با کادر جوان، شور جوانی و انگیزه بالا انقلاب را به پیروزی برسانند، آن را تثبیت کنند و توسط آن با موانع مقابله کرده و چهل سال حیات انقلاب را تضمین کنند. در واقع این نشان دهنده سابقه خوب ایران از سپردن دولت ها به جوانان انقلابی است.
اما همان کادر جوان دیروز که حالا پیر شده است دچار آفاتی است که اگر آنها را برطرف نکنیم موجب آسیبهای جدی به بدنه نظام خواهد شد. از طرف دیگر فساد، رخوت و سستی و محافظه کاری های آسیب رسان در مدیران فعلی کشور موجب شده تا امروز به صورت جدی تری از اهمیت به جوانگرایی صحبت کنیم و در صدد تضمین کارآمدی بیشتر در گام دوم انقلاب و انتقال آن به نسل های بعدی بر بیاییم.
با توجه به باور عمیقی که رهبری نسبت به انقلابی بودن دارند و مدیریت انقلابی را عامل موفقیت چهل ساله نظام می دانند و در جاهایی که عدم موفقیت بوده در بیانیه گام دوم علت آن را انقلابی عمل نکردن عنوان می کنند، باید چنین گفت که گام دوم انقلاب با سپردن به جوانان و روی کار آمدن یک دولت جوان انقلابی محقق خواهد شد. جوانان حکم یک لوکوموتیو با انرژی، پر انگیزه، شاداب و با نشاط را برای جامعه دارند و می توانند واگنهای متعدد کشور را با خودشان به حرکت در بیاورند.
تسنیم: آیا ساختار بروکراسی کشور پذیرای شکوفایی جوانان در حوزه های مدیریتی خواهد بود؟ مردم تا چه حد به جوانان اعتماد خواهند کرد چون اینجا بحث با تجربه بودن مدیران پیر و کم تجربگی جوانان در عرصه های مدیریتی و جدی کشور هم مطرح است؛ که از یک منظر میتواند منطقی هم باشد. برای بالانس کردن این دو وجه چه باید کرد؟
خرمشاد: در این زمینه شاید پیش از مردم، نخبگان نقش اصلی را برعهده دارند. منظور از نخبگان اینجا دولت سازان هستند. چه کسی در جوامع مبتنی بر انتخابات دولت می سازد؟ گروه ها و جریان های سیاسی. مردم از میان آنچه گروه ها و جریان های سیاسی کاندیدا می کنند رای می دهند. لازمه به قدرت رسیدن یک دولت جوان انقلابی، نامزد کردن جوانان شایسته انقلابی در انتخابات آتی است.
اگر جریان های عمده کشور بنا را بر ورود جوانان بگذارند و اگر بخش قابل توجه نامزدها جوان باشند؛ مردم از میان آنها انتخاب خواهند کرد. اگر این اتفاق در انتخابات مجلس رخ دهد، مطمئن باشید دو سال دیگر مردم یک رئیسجمهور جوان را انتخاب خواهند کرد.
اگر جریان های عمده کشور بنا را بر ورود جوانان بگذارند و اگر بخش قابل توجه نامزدها جوان باشند؛ مردم از میان آنها انتخاب خواهند کرد. اگر این اتفاق در انتخابات مجلس رخ دهد، مطمئن باشید دو سال دیگر مردم یک رئیس جمهور جوان را انتخاب خواهند کرد.* تجربه میانسالان در کنار انرژی جوانان اکسیر رفع مشکلات کشور خواهد بود
البته جوانگرایی به این معنا نیست که گزینه ریاست لزوما یک جوان 18 ساله باشد، منظور ما افرادی حتی تا رنج سنی 45-50 سال نیز هستند. باید نوع تفکر آنها جوان باشد. همچنین منظور ما از روی کار آمدن یک رئیس جمهور جوان به منزله این نیست که حتما تمامی کابینه خود را از جوانان تشکیل بدهد، بلکه کابینه باید ترکیبی از جوانان و میانسالان در کنار یکدیگر باشد. تجربه میانسالان در کنار انرژی و توان جوانان اکسیری را برای رفع مشکلات کشور به وجود آورد.
برای مجلس هم منظور ما 290 نفر نماینده جوان 18 ساله نیست بلکه تلفیق نمایندگان جوان و میانسال است. در حال حاضر جوانان در لایه های میانی جامعه مسئولیت دارند و اتفاقا شکایات و گلایه های جوانان دهه های شصد و هفتاد این است که دیوار بلند نسل انقلاب نمی گذارد ما بالاتر را ببنیم.
اینکه مصادیق بالاتر کشور به این جوانان سپرده شود در حال حاضر محل بحث ماست. الان باید تجربههای اندوخته شده سطح میانی جوانان را وارد عرصههای جدیتر مدیریتی کشور کنیم. ایران جزو نادر کشورهایی است که تقریبا در همه رشتههای معتبر دانشگاهی جهان دکتری می دهد. ما نیروهای خیلی خوبی تربیت کردیم که موثر هستند. دولت سازان، جناحها و شخصیتهای مهم سیاسی باید از حالا همیّت به جوان گرایی را طبق چیزی که در بیانیه گام دوم آمده است شروع کنند.
تسنیم: وظیفه تربیت نسل جوان برای تصدی مسئولیت های مهم سیاسی در کشور کیست؟ کدام نهادها، سازمانها و مراکز این وظیفه را برعهده دارند؟ در این مسیر انتقادات زیادی به مثلا دانشگاهها می شود و یا احزاب که عده ای معتقدند در تربیت نیروی انسانی به عنوان سرمایه آینده کشور کم کاری کردند.
*احزاب ایران در خصوص تربیت نیروی انسانی ضعف دارند
خرمشاد: نظر منتقدین را 100 درصد تأیید میکنم، اما تبصره نیز میزنم. یکی از کارهای مهم احزاب تربیت کادر است. احزاب از لایههای مختلف تشکیل شدند که وقتی به طور مثال مدیریت 70 سال یک کشور را بررسی میکنیم، میبینیم که افرادی که از این احزاب معرفی شدهاند از لایههای مختلف آنها بودند. از این جهت احزاب ایران در خصوص اینکه یک کارویژه منظم برای تربیت نیروی انسانی جوان انجام دهد، ضعف داشتهاند. علیالخصوص برای کشوری مثل ایران که کادر سیاسی اداره کشور را مبتنی بر انتخابات کرده است. ما از رئیسجمهور تا نمایندگان مجلس و شوراها را در رفراندوم عمومی انتخاب میکنیم. اگر نیروهای انسانی ما در چهارچوب تشکلهای سیاسی، احزاب و ... به صورت جدی آموزش نبینند در آینده دچار مشکل خواهیم شد.
البته در این 40 سال با یک واقعیت دیگر هم مواجه هستیم. درست است که احزاب به این کیفیت عمل نکردند اما عملا گروهها، تشکلها و جریانهای سیاسی وجود دارند که تعیین کننده و دولت ساز هستند. در مقطعی یک جریان سیاسی آقای خاتمی را کاندیدا میکند و او رأی میآورد و در یک مقطع دیگر جریان سیاسی دیگری آقای احمدی نژاد را کاندید میکند و او منتخب مردم میشود. ممکن است به خاطر اتفاقات اجتماعی و سیاسی درون کشور عنوان اصلاح طلب و اصولگرا دیگر کشش شرایط فعلی را نداشته باشد و شرایط جامعه ایجاب میکند ما شاهد تقسیم بندیهای جدیدی باشیم.
در حال حاضر کارکرد اصلی احزاب که در دست گرفتن قدرت سیاسی است، در ایران جریان دارد. به همین خاطر الان اگر از ما بپرسند شورای شهر تهران دست کدام یک از جریانهای سیاسیاست، کاملا میدانیم. یا میتوانیم بگوییم تلفیق کدام یک از جناحهای سیاسی دولت فعلی را تشکیل داده است.
در نتیجه کارکرد دولتسازی و تعیین کادرهای سیاسی در ید قدرت جریانهای سیاسی ایران وجود دارد. ذائقه مردم ایران میل به سمت احزاب بزرگ ندارد چرا که این مردم در طول تاریخ بیشتر به سمت تشکلهای کوچک که سر بزنگاهها ظاهر میشوند رفتهاند و برای آنها تشکیل جبهه دادهاند که زمانی به آنها جبهه چپ یا راست میگویند و زمانی دیگر اصلاح طلب یا اصولگرا. اگر همین جریانها به تکاپو بیفتند که یک جوان را نامزد احراز پستهای سیاسی سطح بالای کشور کنند، به نظر من نقطه عطف تحول در جامعه ایران خواهد بود.
تسنیم: شما در صحبتهای خود به این اشاره کردید که دو جریان اصلاح طلب و اصولگرا به نحوی امتحان خود را برای مردم پس دادند، آیا این به این خاطر است که نسبت به شعارهایی که از این جناحها تحت عنوان وعدههای مردمی مشاهده کردهایم تفسیر و تعبیر درستی نشنیدهایم. مردم امروز نسبت به شعار عدالتخواهی یا اعتدال که زمانی به آنها رأی دادهاند چه تصوری دارند؟ به همین خاطر است که امروز در بیانیه گام دوم کلیدواژه جوانگرایی در کنار دو واژه متعهد حزباللهی محل بحث است به نظر شما تعریف درست و جامعی که باید از این دو واژه به مردم ارائه شود، چه خواهد بود؟
خرمشاد: در نظامهای جمهوری مبتنی بر انتخابات، نفس نظام جمهوری ویترینهای سیاسی را ایجاب میکند که بیرون از ایران به احزاب اتلاق میشود. وقتی پستهای سیاسی به انتخاب گذاشته میشود، این شرایط را ایجاب میکند که احزاب پشت این پستهای سیاسی نامزدهای سیاسی را برای انتخاب به مردم معرفی کنند. در جامعه دو حزبی سالها و دهههاست که مردم گاهی به این حزب رأی دادند و گاهی به حزب دیگر و مدام احزاب جایگزین یکدیگر شدهاند.
در سنت سیاسی رایج جهان و در نظام های جمهوری مبتنی بر انتخابات، شکلگیری دو کلان جریان سیاسی و جانشین شدن هر یک از آنها براساس انتخابات یک امر تجربه شده و نسبتا پذیرفته شده است. اما در همین سنت نیز طی سالهای گذشته به دلیل اینکه جریانهای سیاسی از حالت ایدئولوژیک فاصله گرفتهاند؛ فاصله میان جریانهای سیاسی کم شده و مردم به سمت جریانات سوم و یا به اصطلاح جریان دیگری غیر از آنها سوق پیدا کردهاند.
*ذائقه مردم ایران در طول تاریخ هیچگاه دوقطبی نبوده است
به طور مثال انتخاب ماکرون در فرانسه نمونه بارز این نوع از انتخاب است. چرا که او نه چپ بود، نه راست و هم در سنت سوسیالیستها بود و هم در سنت لیبرالیستها. جالب اینجاست که او زمانی از سنت سوسیالیستها آبشخور میکرده است اما الان مردم علیه سیاستهای لیبرالی او در خیابان شعار میدهند. در ایران نیز باید هردوی این شرایط را مورد ملاحظه قرار دهیم. به هر حال در ایران دو جریان کلان سیاسی وجود دارد اما ذائقه مردم ایران در طول تاریخ هیچگاه دوقطبی نبوده است. بلکه فقط در بازه نزدیک به انتخابات به سمت دوقطبی بودن گرایش پیدا کردند که این امر موجب صدمات زیادی نیز شده است. به طور مثال درسال 88 شرایط به حدی دوقطبی شد که جامعه ایران کشش آن را نداشت و تحمل شکست برای گروه رأی نیاورده سخت بود و آن اتفاقاتی رخ داد که همه خاطرمان هست.
در جامعه ایران تحولات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به گونهای شده است که دسته بندی اصولگرا و اصلاح طلب که در دهههای قبل کشش داشتند، الان به مرحلهای رسیده اند که کسانی که زمانی خود را در جبهه اصلاح طلب یا اصولگرا تعریف میکردند دیگر خود را جزو آن دسته نمیدانند و شاید حتی بتوان گفت عده ای از اصلاح طلبان و اصولگرایان قدیمی خود را نزدیک به یکدیگر میبینند.
کشور نیازمند دسته بندیها و حرفهای جدید است که بتواند با اتکا به آنها اعتماد مردم را جلب کند. در غیر این صورت ما با ریزش رأی دهندگان و ریزش جلب آرای عمومی مواجه خواهیم شد.چند وقت پیش در جلسهای با یکی از اصلاح طلبان در خصوص موضوعاتی گفتگو میکردیم، وقتی در صحبتهایم به اینکه اصلاح طلبان فلان چیز را میگویند یا اصولگرایان در مورد چنین موضوعی نظر دادهاند؛ در جوابم گفت: مگر هنوز چنین چیزی وجود دارد! برای من به عنوان یک معلم سیاسی خیلی جالب بود که برای یک اصلاح طلب و تحلیلش از وضعیت جامعه چیزی تحت عنوان اصولگرا یا اصلاح طلب وجود ندارد و فروریخته است. این شاخص اگر در ذهن افرادی مشابه این فرد فرو ریخته باشد؛ در ذهن خیلی از مردم جامعه نیز این اتفاق رخ داده است. به همین خاطر به نظر میرسد کشور از این مرحله به بعد نیازمند دستهبندیها و حرفهای جدید است که بتواند با اتکا به آنها اعتماد مردم را جلب کند. در غیر این صورت ما با ریزش رأی دهندگان و ریزش جلب آرای عمومی مواجه خواهیم شد.
*متعهد و حزب اللهی نقطه مقابل متخصص نیست
جریان جوانگرایی از جمله این جریانهای جدید است که محل بحث امروز ما است. ما میتوانیم ملاک و مبنا در حوزه جوانگرایی را اخلاق مداری، انقلابی بودن، توسعه متواضع، پیشرفت درونزا و ... عنوان کنیم و تا در نتیجه دسته بندیهای سیاسی جدیدی شکل بگیرد.
حال دو کلیدواژه متعهد و حزباللهی هردو واژگانی هستند که در 40 سال گذشته انقلاب هرکدام در دهههایی کلیدواژههای اصلی فضای سیاسی جامعه بودند و رهبر معظم انقلاب با توجه به نقشی که آن زمان در حزب جمهوری داشتند و بعد از شهید بهشتی و شهید باهنر دبیرکلی حزب را برعهده گرفتند تلاش میکردند که کانون مسائل کشور، نیروهای متعهد و حزباللهی باشند.
آن زمان متعهد و متخصص دوگانهای را بوجود آورده بود که الان چنین چیزی وجود ندارد. یعنی آن زمان بنی صدر در قطب متخصص گرایان، نقطه مقابل آقای رجایی که نمونه بارز یک نخست وزیر متعهد و انقلابی بود وجود داشت. اما الان متعهد و حزب اللهی نقطه مقابل متخصص نیست به عبارتی متخصص و متعهد بودن حزب اللهیها مفروض است. ایران در این چهل سال توانسته است افراد متخصص زیادی را تربیت کند، اما از بین این متخصصین کسانی میتوانند در گام دوم انقلاب ما را به اهداف انقلاب برسانند که متعهد و حزب اللهی نیز باشند.
*جوانگرایی وراثتی یک پدیده تاریخی و گریز ناپذیر است
تسنیم: طبیعی است که حالا که بحث جوانگرایی مطرح شده است جریانهای سیاسی موجود برای حفظ صندلیها و کرسیهای خود در مناصب سیاسی مهم برای معرفی یک گزینه جوان سرمایه گذاری کنند. به همین خاطر ممکن است بحث وراثت، خویشاوندی یا رانتبازی به عنوان یک آسیب پیشروی جوانگرایی ظاهر شود. شما در صحبتهای خود به اینکه مردم ایران در بازه نزدیک به انتخابات به شدت دوقطبی میشوند و براساس همان نیز رأی میدهند اشاره کردید؛ پس میشود این احتمال را داد که اگر گزینه جوانی از سوی این گروهها و احزاب سیاسی معرفی شود احتمال رأی آوردنش زیاد است. به نظر شما برای مقابله با جوانگرایی وراثتی یا خویشاوندی و روی کار نیامدن چنین گزینهای چه باید کرد؟
خرمشاد: جوانگرایی وراثتی یک پدیده تاریخی و گریز ناپذیر است. البته که بخشهایی از آن قابل مدیریت است. اگر به صدر اسلام بازگردیم میبینیم که نسل دومی که بعد از نسل اول روی کار آمد یعنی عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر و ... فرزندان صحابی بودند که نقش برجستهای پیدا میکنند و آفتهایی به تبع آنها ایجاد میشود و در شکل گیری فاجعه کربلا توسط یزید نیز نقش تعیین کنندهای مییابند.
تکرار این تجربه با روی کار آمدن بنی امیه تقویت میشود که به تأیید تفکر ولایی نبوده است. شاید به همین خاطر است که در حکومت حضرت علی ایرانیان جایگاه ویژهای پیدا میکنند، چون در تفکر ایشان جوانان وراثتی که حتما باید اصالت عرب میداشتند تا به مناسب سیاسی برسند جایگاهی نداشت. به همین خاطر است که خردهای که برخی از سران آن زمان به حکومت حضرت امیر میگیرند همین اهمیت به ایرانیان است.
به عبارت دیگر در تاریخ تمدن اسلام دو مسیر را در خصوص جوانگرایی وراثتی داشتهایم. یک مسیر شامل مسیر اموی و بعدها عباسی میشود که اهمیت و ساختارسازی جوانان وراثتی به وضوح در آنها به چشم میخورد و بیشتر خلافتی-سلطنتی پیش میرفتند. مسیر دوم شامل زمان حضرت رسول(ص) میشود که تأکید ایشان بر برابری همه انسانها با هر قوم، رنگ و ... بود. ما برای اینکه گرفتار آفت جهان اسلام پس از فوت رسول الله(ص) نشویم باید گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم و باید در غلطیدن چنین تفکری پرهیز کنیم.
جوانگرایی وراثتی باعث شده که جهان اسلام چندصد سال دچار آفت بزرگی شود. هرچند که هنوز رگههایی از این نوع انتصابات وراثتی در دنیا دیده میشود. به طور مثال در سیستم ایالات متحده امریکا که برای خیلیها به مثابه یک قبلگاه است میبینیم که دختر و داماد ترامپ و ... در مناصب مهم سیاسی و مدیریتی امریکا مشغول به کار هستند.جوانگرایی وراثتی موجب آفات بزرگی در چندصد سال اخیر برای جهان اسلام شده است. البته در دنیای جدید به واسطه تعریف جدیدی که از سیاست و حکومت میشود و از حالت خاندانی خارج شده است ما به سمت انتخابات و دموکراسی پیش رفتهایم. هرچند که هنوز رگههایی از این نوع انتصابات وراثتی در دنیا دیده میشود. به طور مثال در سیستم ایالات متحده امریکا که برای خیلیها به مثابه یک قبلهگاه است، میبینیم که دختر و داماد ترامپ و ... در مناصب مهم سیاسی و مدیریتی امریکا مشغول به کار هستند.
*رگههایی از جوان گرایی وراثتی در سطوح زیرین مدیریتی کشور دیده میشود
تصوری که جوامع غربی اوایل انقلاب از ایران داشتند این بود که پس از فوت امام خمینی(ره) پسر ایشان جایگزین شود، اما جالب بود که درباره انقلاب اسلامی این اتفاق نیفتاد و تاکنون هر رئیس جمهوری که با انتخاب مردم به رأس قدرت رسیده است دارای یک بینش، نگرش و جهت سیاسی متفاوتی بوده است. ما توانستهایم در جاهایی از این جوانگرایی وراثتی فرار کنیم ولی رگههایی از آن در سطوح زیرین مدیریتی کشور دیده میشود؛ اما فضای مسلط و قالب کشور این نیست.
فضای استارتاپی کشور و جوانانی که در آنها برای مسائل مهم کشور راه حل ارائه میدهند از جمله زمینههایی است که میتوان برای ورود نیروهای جوان تلاشگر متعهد به بدنه مدیریتی جامعه امید داشت.
فضای استراتاپی در حال حاضر اقتصاد ضعیف کشور را به سمت تقویت و قدرت پیدا کردن پیش می برد و من به آن خیلی امیدوارم. این خواست عمومی جامعه نیز هست و مردم از آن استقبال میکنند.
اگر در فضای انتخاباتی جریانی یک جوان وراثتی را به عنوان کاندید خود اعلام کند و در مقابل جریان دیگر برای مخالفت با این نوع تفکر یک جوان غیروراثتی را معرفی کند؛ به نظر من جامعه ایران به کاندیدای دوم اقبال بیشتری نشان خواهد داد.
*اداره دولت به دست جوان متعهد انقلابی به معنای حذف جوان غیر حزب اللهی از گردونه نیست
تسنیم: با آسیب هایی که به آن ها اشاره شد، سوالی که ممکن است برای خیلی ها پیش بیاید این است که چه جوانانی شایسته اداره کشور هستند؟
خرمشاد: سپردن اداره دولت به دست یک جوان متعهد انقلابی به این مفهوم نیست که جوان غیرمتعهد غیرحزب اللهی از گردونه حذف شود. این مرز باید کاملا روشن شود. جوان متعهد حزب اللهی لوکوموتیو پیشران کشور است، اما جوانان دیگر در حوزههای مختلف می توانند خدمت رسان مردم و جامعه باشند و به کار گرفته شوند. ایران به همان اندازهای که نیازمند جوان متعهد حزب اللهی است، نیازمند جوانان دیگر هم هست. منتهی تجربه 40 ساله انقلاب نشان میدهد که سپردن مدیریتهای کلان که هدایت کننده جامعه هستند به جوان متعهد حزب اللهی نتیجه بهتری به ما خواهد داد و بقیه نیروهایی که در خدمت این هدف قرار میگیرند نیز ما را برای رسیدن به اهدافمان کمک خواهند کرد.
*نگوییم دانشگاههای ما ضعیف هستند
احزاب و تشکلهای سیاسی باید از هم اکنون شاخص های روی کار آمدن جوان متعهد انقلابی را برای مدیریت کشور ترسیم کنند و طبق آن پیش بروند. ما باید با آن شاخصها به سمت جوانان کارآمد کشور پیش رویم و از میان آنها کاندیدای برتر را انتخاب کنیم. در این مسیر پیران مجرب در جریانهای سیاسی با توجه به تجربه مدیریت کشور در سالیان جوانی و ای کاشهای زیادی که در این زمینه دارند؛ باید شاخصهایی را بسازند که طبق آن با انتقال تجربیاتشان جوانان را روی کار بیاورند. به نظر من یکی از دستورالعمل های فوری و جدی سیاسی در ایران همین امر است.
ما 4.5 میلیون دانشجو و 15 میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی داریم و از جمله کشورهایی هستیم که جوانانمان خیلی زود و سریع مدارج علمی را طی میکنند. نگوییم دانشگاههای ما ضعیف هستند، به اندازهای دانشگاه قوی داشته ایم که کادر و نیروی انسانی قوی تربیت کرده باشد.
انتهای پیام/
]