روبم فونسکا نویسنده مشهور برزیلی که برای نوشتن رمانهایی با موضوع پلیسی و داستانهای کوتاهش شهرتی...
روبم فونسکا نویسنده مشهور برزیلی که برای نوشتن رمانهایی با موضوع پلیسی و داستانهای کوتاهش شهرتی جهانی دارد، در ۹۴ سالگی درگذشت.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ال پایس، نویسنده برزیلی خالق «سال نو مبارک» در ۹۴ سالگی بر اثر حمله قلبی در خانهاش در ریودوژانیرو درگذشت.
روبم فونسکا که از غول های ادبی ملی برزیل محسوب میشد و داستانیسرایی فوقالعاده بود دیروز بعداز ظهر (چهارشنبه) در ریودو ژانیرو و در حالی که چند هفته بیشتر به جشن تولد ۹۵ سالگیاش نمانده بود، جان باخت.
وی به عنوان یکی از برزگترین نامهای ادبیات برزیلی در نیمه دوم قرن بیستم شناخته میشود. «آگوست» در سال ۱۹۹۰، «سال نو مبارک» در سال ۱۹۷۶ و «سگ وبا» در سال ۱۹۶۳ شماری از مشهورترین آثار وی هستند. وی که در تمام عمرش خلاق و فعال بود دو سال پیش آخرین کتابش را که شامل قصههای منتشر نشده تا آن زمان بود، منتشر کرد.
وی ۱۱ ماه می سال ۱۹۲۵ در ژوییز ژفوره متولد شد و وقتی ۸ سال داشت راهی ریو شد و در همانجا با ادبیات معاصر برزیل آشنا شد.
این نویسنده در آثارش به خشونت و دموکراتیزه کردن خشونت توجه داشت و راویان داستانهای وی اغلب اسرارآمیز بودند. رمانهای او ساختاری پلیسی دارند و شاید یکی از دلایل آن این باشد که فونسکا به عنوان وکیل در دهه ۱۹۵۰ کار میکرد و رابطه نزدیکی با پلیس داشت. به همین دلیل جای تعجب ندارد که بسیاری از شخصیتهای اصلی وی را کارآگاهان، بازرسهای پلیس و وکلای جنایی تشکیل میدهند و البته نویسندگان نیز از شخصیتهای محبوب وی هستند.
توجه به موضوعهای پلیسی، مسایل جنایی و سوژههای اسرارآمیز نام وی را در شمار نویسندگانی چون آرتور کانن دویل خالق شرلوک هولمز قرار داده است. در عین حال آثار وی میتوانند به عنوان نقد ژانر پلیسی نیز محسوب شوند و در قالب نقد اجتماعی نیز بررسی شوند. وی به نوعی دیدگاه نیهیلیستی و توجه به فردگرایی را نیز در آثارش روایت میکند و با روایت خشونت در زندگی روزانه در شهرهای بزرگ درامهای انسانی را به تصویر میکشد.
شخصیتهای منفی او غیراخلاقی به زندگی نگاه میکنند و چه فقیر باشند و چه ثروتمند هیچ حس گناهی نسبت به رفتارشان ندارند.
فونسکا استاد بازی بین کهنالگوهای آدم خوبه و آدم بده است؛ اما بدون اینکه آنها را در مکانهای مشترکی قرار بدهد این کار را می کند. غالباً دشوار است فهم اینکه چه کسی در متن نفر اول است و چه کسی شخصیت بعدی است. این مثالی از هنر بزرگی است که در آن هم خواننده و هم یکی از شخصیتها در مظان اتهام قرار میگیرند و حتی شخصیت اصلی خوب نیز به عنوان جنایتکاری بزرگ زیر سوال میرود. وی یادآوری میکند که: این میتوانست هر کسی باشد، حتی میتوانستی تو باشی.
تسلط بر ظرافتهای روح انسانی به او این امکان را داد تا با دقتی مثال زدنی همانطور درباره وزنهبرداران بنویسد که درباره مدیران، یا همانطور درباره جنایتکاران که سرمایهگذاران، و یا درباره نمایندگان پلیس که قاتلان حرفهای و یا درباره دختران یا شیاطین فقیری که در خیابانهای ریو دو ژانیرو پرسه میزنند.
این نویسنده ۱۲ عنوان رمان و رمان کوتاه و ۱۸ مجموعه داستان کوتاه در کارنامهاش دارد.