عرق شرم بر جبین تاریخ سنگینی خواهد کرد وقتی که پلهای تاریخی اصفهان به علت تشنگی فرو بریزند، تاریخی که هنر دست هنرمندانی است که به آینده هم می اندیشیدند و تمامی هم و غمشان این بود که خاطرات گذشته در کوچه پس کوچه های آینده طنین بیاندازد و همواره بماند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز به نقل از ایمنا، اینجا با خشک شدن رگ حیاتی اصفهان سکوت درد است که واژه می سراید و خشکسالی طعنه می زند به پایداری پلهایی که فرسوده پاهایشان را در ترکهایی که هر روز بزرگتر می شود ستون کرده اند، حالا غروب خشکی زاینده رود مثل همیشه مرگ می آفریند.
زاینده رود خشک، دیگر نه غروبش زیباست و نه طلوعش؛ آنگاه که خورشید جان می دهد، پشت سی و سه پل، یا بر می خیزد و دست می کشد بر پل مارنان، هیچکدام نمی تواند شعله ای باشد بر دل خاموش زنده رودی که دیگر نیست و چند صباحی دیگر نیز پلهایش را مجالی برای ماندن نخواهد بود، پلهایی که به گفته بسیاری از شهروندان اصفهانی پاره ای از روح و جان آنهاست، اکنون با خشکسالی های متعدد تارو پودشان پوسیده شده است .
به اعتقاد صباحی: این پلها خاطرات قرنها تاریخ را به دوش می کشند .دست می کشد بر پیشانیش که معلوم است سالها تجربه را در خود پنهان دارد و می گوید: میراث ما چیزی نیست که به راحتی از کنارش بگذریم . این پلها با جان و دل مردم اصفهان گره خورده. هزاران توریست به خاطر دیدن این بناهای تاریخی به اصفهان می آیند ما نباید به راحتی آنها را از دست بدهیم.
برای مریم رضایی هم این مساله قابل باور نیست که پلهای اصفهان دیگر نباشد. به نظر او هر طور شده باید آب زاینده رود جاری شود تا وضعیت پلها وخیم تر از این که هست نشود .
اما برخی هم عامرانه از این حقیقت می گذرند؛ کسانی مثل اشکان که تکیه داده به سایه و خنکی دیواره های پل: باشد و نباشد فرق نمی کند شاید یک روزهم ما نباشیم به جایش چیز دیگری ساخته می شود .
اما خیلیها با او موافق نیستند .کسانی مثل محمود که دست می کشد به تن زخمی سی و سه پل که با نوشتن یادگاری آنرا خراشیده اند و می گوید: اینها سرمایه های ما هستند که از گذشتگانمان باقی مانده باید برای آیندگان هم بمانند چون آنها هم حق دارند؛ فرزندان و فرزندان فرزندان ما.
هم اکنون پل های کله، زمان خان، بابا محمود، فلاورجان، مارنان، سی و سه پل (الله وردی خان)، پل جويی، پل خواجو، پل شهرستان، پل چوم، پل دشتی، و پل ورزنه به امید گوشه چشمی هستند، گوشه چشمی که بتواند آنها را از این وضعیت نجات دهد.
پلهایی که ملات اصلیشان ساروج است و ساروج از ابتکارات معماران ایرانی در دوران بسیار کهن است که برای ساختن آن نخست خاک رس و آهک را به نسبت شش و چهار مخلوط میکردند و گلی سفت میساختند و دو روز آن را ورز میدادند. بعد، قسمتی از خاکستر کورههای حمام را با مقداری مواد الیافی لوئی (تخم و پرزهای نوعی نی است) به آن اضافه میکردند و مخلوط تازه را با چوبهایی به قطر ده سانتیمتر میکوبیدند تا به خوبی باهم عجین شوند تا ملاتی ساخته شود که همواره برای استحکامش به آب نیاز داشته باشد .
در دوران گذشته، ساروج از اهمیت خاصی برخوردار بوده و جهت ساختن حوض ، پل، آب انبار، برکه گرمابه و بنای خانه و سد کاربرد داشتهاست. ملاتی که قدمت آن به 700 سال پیش پیوند می خورد .
در این رابطه محمد حسین ریاحی، کارشناس مسائل تاریخی اصفهان می گوید: تجربه نشان داده خشکسالی و خشکی رودخانه زاینده رود به پایه های پلهای تاریخی سی و سه پل و پل خواجو آسیب وارد می کند.
وی می افزاید: مصالح به کار رفته در پلهای تاریخی اصفهان به گونه ای است که این بناها در مقابل رطوبت ایستادگی نماید و به همین دلیل همواره آب طلب می کنند.
وی ادامه می دهد : چنانچه استمرار آب در طول قرون گذشته هیچ آسیبی به این پلها نرسانده و به طور کلی بافت پلها سازگاری و همزیستی مطلوبی با آب دارند.
ریاحی با اشاره به مواد ساروجی به کار رفته در پلهای تاریخی اظهار می دارد : اکنون کسانی که در ترمیم پلهای تاریخی هستند نیز به این مسئله اعتراف می کنند که مواد به کار رفته در پلهای تاریخی اصفهان از جنسی است که وجود آب نمی تواند آسیبی به پایه های پل برساند اما بی آبی برای آنها مضر است.
این عضو مرکز پژوهش مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل اصفهان با اشاره به اینکه سی و سه پل و پل خواجو پیش از انقلاب اسلامی محل تردد و عبور مرور خودروها بوده و از مقاومت بالایی برخوردار است، می گوید: آسیبهای وارده بر پیکره این پلهای باستانی مربوط به دوره خشکسالی است و در این دوره آسیب، بیشتر از سایر دوره هاست.
شاید وقتی شاه عباس اول با نظارت سردار الله وردی خان اولین سنگ بنای 40 دهنه از سی و سه پل را گذاشت هیچوقت فکرش را هم نمی کرد که روزگارِ خشک بخواهد اولین قربانی تاریخی اش را بگیرد...