گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - امروز سی تیر سالروز قیام مردم تهران به رهبری آیتالله کاشانی است. در...
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم - امروز سی تیر سالروز قیام مردم تهران به رهبری آیتالله کاشانی است. در سال 1331، بعد از اینکه اختلافاتی بین دکتر مصدق و شاه بر سر تعیین وزیر جنگ به وجود آمد، مصدق استعفا داد و شاه نیز احمد قوام را به جای او به نخستوزیری برگزید. این اقدامِ شاه مورد اعتراض مردم قرار گرفت و موجب شکلگیری قیام مردمی شد. در نتیجه شاه مجبور شد مجدداً مصدق را به قدرت بازگرداند.
به همین مناسبت با امیر مکی پژوهشگر تاریخ معاصر و از بستگان مرحوم حسین مکی که نقش مهمی در نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت، پرداختهایم.
** چگونه قوام به یک چهره منفی تبدیل شد؟
تسنیم: عرض سلام و ادب. سوال نخست من در رابطه با احمد قوام است. چرا احمد قوام که نقش مهمی در خارج کردن بیگانگان از کشور داشت وتا ان موقع در میان مردم به عنوان چهرهای خوشنام شناخته میشد، در روز سی تیر در برابر مردم ایران ایستاد و موجب شد آن محبوبیتش را هم از دست بدهد؟
مکی: با عرض سلام خدمت شما و با تشکر از اینکه با فرارسیدن سی تیر به این روز اهمیت میدهید و وقایع تاریخی را موشکافانه به کنکاش میپردازید.
احمد قوام متولد سال 1252 بود. شروع حرکت قوام در دایره سیاسی ایران از سال 1274 و با کمک امین الدوله که داییاش بود، صورت گرفت و وارد دربار ناصری شد.
قوام از ابتدا نگاه مشروطهخواهی داشت. چهره مثبتاش برای مردم نیز از زمانی به وجود آمد که در دوره مشروطه به دلیل حضورش در دربار قاجاری اطلاعات مخفی و محرمانه دربار را به مشروطهخواهان میرساند.
نظراتی در خصوص اینکه قوام روسوفیل یا آنگلوفیل بوده وجود دارد و زد و بندهایی هم با قدرتها داشت، اما چون نگاه مشروطهخواهی و یک نگاه ملی نسبت به تمامیت ارضی کشور داشت، مردم او را به عنوان یک شخص مثبت میشناختند.
خیلیها احمد قوام را چرچیل ایران خطاب میکردند و بسیاری از بزرگان در مقالات و نوشتهها القابی همچون دبیرحضوری و جناب اشرف به او دادهاند.
اما چه شد که او وارد ماجرای سی تیر شد. خیلیها موافق نبودند که احمد قوام در ماجرای سی تیر وارد این بازی از پیش تعیین شده، بشود. اما او شد.
به نظر بنده قوام در آن ماجرا رودست خورد و بازیچه شد. او طعمهای برای به دست آوردن مطامع سیاسی استکبار یعنی آمریکا، انگلیس و دول غربی شد. محمدرضا شاه نیز اگرچه خودش موافق نبود که قوام دوباره بازگردد، اما اطرافیانش در دربار میگفتند که برای منکوب کردن رجل قدرتمندی همچون مصدق باید فردی که همتراز او است یعنی قوام را بیاوریم. در غیر اینصورت با توجه به جایگاه ملی که مصدق بعد از 29 اسفند 29 به دست آورده، به این راحتیها نمیتوان از دست او رها شد.
این اشتباه خود حکومت بود. البته جاهطلبی و زیادهخواهی خودِ قوام نیز بیتاثیر نبود. قوامی که در سن هشتاد سالگی قرار دارد، قطعاً آن قوام سال 1300 نیست که رضاخان وزیر جنگش باشد. او جزو معدود افرادی بود که با استالین جلسه حضوری داشت، اما دیگر آن قوام نبود. از این رو برداشت من این است که قوام در اینجا دچار غرور کاذب شد و خودش را بازیچه قرار داد.
در نهایت هم به صورت مفتضحانه و با یک دوره پنج روزه صدرات، خودش را کنار گذاشت. سه سال بعد و در سال 1334 نیز درگذشت.
** جدایی تدریجی مصدق از مردم، از قیام سی تیر تا کودتای 28 مرداد
تسنیم: یک سال پس از این واقعه، کودتای 28 مرداد رخ داد. یکی از دلایل موفقیت آن کودتا و کنار گذاشته شدن مصدق از قدرت این بود که مردم حضور چندانی در صحنه نداشتند و پشت سر مصدق نبودند. چه شد که از قیام سی تیر سال 31 تا کودتای 28 مرداد سال 32، مردم از مصدق فاصله گرفتند یا اینکه مصدق نتوانست از آن پایگاه و ظرفیت اجتماعی و مردمی که در قیام سی تیر به وجود آمده بود استفاده کند؟
مکی: بعد از اتفاقات سال 29 و ملی شدن صنعت نفت، با توجه به اسنادی که امروزه در دسترس قرار گرفته است و اسناد محرمانهای که هنوز هم مورد حرف و حدیث است، میبینیم که از اواسط سال سی دشمنان نهضت ملی اقدام به سمپاشیهای مختلف و از بین بردن دولت ملی مصدق کردند.
آنچه که در نهضت ملی صورت گرفت، یک بخش از آن روحانیون بودند. آقای کاشانی قدمهای بسیار مثبتی برداشت. در سوی دیگر جبهه ملی بود که در راس آن اقلیت مجلس پانزدهم و شانزدهم همچون حائریزاده، مکی و بقایی بودند که نقش بسیار مثبتی را ایفا کردند و نکته مهم اتحادی بود که بین آنها وجود داشت.
مردم از مصدق دور نشدند، بلکه مصدق از مردم دور شد. دوره اول نخستوزیری دکتر مصدق که رو به پایان بود، بنا بر سنت پارلمانی باید در روز 14 تیر 31 استعفای صوری میداد و مجدد از سوی مجلس تایید میشد. مجلس هفدهم حرف و حدیثهای بسیاری داشت و دشمنان و درباریان به دنبال زمینهچینیهایی بودند تا مجلس دیگر به مصدق رای اعتماد ندهد.
این موضوع حائز اهمیت است چرا که جناح ملی و جناح نیروهای مذهبی که در راس آن آیتالله کاشانی بود، کمک به سزایی کردند تا این اتفاق نیافتد و هدف دربار حاصل نشود. آنان معتقد بودند که ما نظر دادگاه لاهه را باید زمانی بگیریم که دکتر مصدق نخستوزیر است، اگر مصدق نخستوزیر نباشد، اتفاقات دیگری رخ میدهد و ملی شدن صنعت نفت با مشکلات عدیده روبرو خواهد شد.
نکته مهم این است که دکتر مصدق بنا به دلایل خودش که متاسفانه یکی از کسانی که در دوره سیزدهم خودش نماینده بود به جد با آن مخالفت میکرد و نقش کلیدی مجلس را همه جا عنوان میکرد و میگفت مجلس باید مستقل باشد، بحث حدود اختیارات خودش را مطرح کرد. مصدق درخواست کرد، اختیارات شش ماهه به او بدهند. بسیاری از اعضای جبهه ملی با این درخواست مخالف بودندو مرحوم مکی رای سفید داد و از مجلس خارج شد. اما با این وجود اختیارات شش ماهه به مصدق داده شد. مصدق به دنبال این بود که مجری قانون و قانونگذار یکی شود. این عامل اصلی برای از بین بردن دموکراسی است. وقتی که حدود اختیارات شش ماهه رو به پایان بود، مصدق درخواست اختیارات یک ساله کرد که در آنجا اختلافات بالا گرفت.
مصدق تصور میکرد که آن قیام صد هزار نفری مردم تهران در دفاع از شخص وی بود، اما این نبود و آنچه شکل گرفت یک اجماع بود. آن اجماع بود که توانست مجدد کرسی نخستوزیری را به مصدق اعطا کند. وقتی که در 28 مرداد آن کودتا به موفقیت رسید، مصدق فهمید که قیام سی تیر برای شخص وی نبود و آن چه اتفاق افتاد یک اجماع بود.
** موضع مکی در مورد مصدق چه بود؟
تسنیم: قیام سی تیر آخرین حرکت مردمی در دهههای بیست و سی به شمار میآید و تا 15 خرداد 42، هیچ حضور و جنبش مردمی در این برهه سراغ نداریم. نقش آیتالله کاشانی در قیام سی تیر واضح و روشن است، اما در خصوص دیگر رجل سیاسی همچون مرحوم مکی نقلهای متفاوتی بیان شده است. در خصوص نقش مرحوم مکی در قیام سی تیر و موضع وی نسبت به مصدق بفرمایید.
مکی: حسین مکی ارتباطات بسیار نزدیکی با مصدق داشت و در برخی جاها او را به عنوان فرزند مصدق خطاب میکردند. او در زیر و بم و کنکاش کارها خیلی وارد شده بود و یک نقش بسیار کلیدی در مرتبط نگه داشتن دستاندرکاران ساختار اجرایی (دکتر مصدق) و پارلمان ایفا میکرد. او رفت و آمدهایی داشت تا بتواند اتحاد را حفظ کند.
یکی از نکاتی که مرحوم مکی بسیار به آن اشاره میکرد و در کتاب وقایع سی تیر نیز آورده این است که "من به جرات میگویم که مصدق از مسیر نهضت خارج شد."
یکی از ایرادهایی هم که به او میگرفتند این بود که چرا در مورد اختیارات یک ساله با مصدق مخالفت کرد. مرحوم مکی عنوان میکند که "با تمام همکاریها و احوال مشترکی که داشتیم، اما من عقد اخوت با کسی نبسته بودم. من قطعاً برای مردم و نهضت دم میزدم. هرکسی از این مسیر و مسیر نهضت خارج میشد، خواه ناخواه کنار گذاشته میشد و حمایت نمیکردیم."
برخی مطرح میکنند که مکی در کودتای 28 مرداد برای مقام کارهایی کرده، اما هیچگاه چنین چیزی صورت نگرفت. مکی بعد از کودتای 28 مرداد نه وزارتی و نه منصبی قبول کرد.
بعد از آن هم پس از 16 آذر 32 اعلامیهای خطاب به محمدرضا پهلوی و زاهدی منتشر کرد که مبنی بر اعلام جرم علیه آنها بود. او با نوشتن آن اطلاعیه عمر سیاسی خود را بست و دوره انزوای سیاسیش را آغاز کرد.
انتهای پیام/