جمعه 2 آذر 1403, Friday 22 November 2024, مصادف با 20 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 3741
منتشر شده در یکشنبه, 10 بهمن 1395 09:29
تعداد دیدگاه: 0
ساده و خودمانی با آقای دوربینی؛

افسون لنز دوربین و فرآیند دیده شدن و به چشم امدن، پدیده ای است نوظهور که در سده اخیر افرادی زیادی را به خود جذب کرده است.


به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز به نقل از ایمنا، تعداد قابل توجهی از افراد بخش عمده ای از توجه و انرژی خود را در راه دیده شدن بر پرده های سینما و بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی صرف می کنند، در این میان هم عده ای موفق و عده زیادی هم سرخورده از این رقابت نفس گیر بیرون می آیند.

عشق دوربین!
حالا تصور کنید کسی هم در جهان همه عشق و علاقه اش به خودنمایی در برابر لنز دوربین اخبار صدا و سیما باشد! فردی که بارها و بارها از اخبار صدا و سیما چهره اش پخش شده، نه به عنوان شخصیت اول، بلکه به عنوان کسی که در میان خیل جمعیت حاضر در مراسمی خاص در گوشه ای دیده می شود...
آقای دوربینی کیست؟
اسم آقای دوربینی را شاید شنیده باشید. مردی که هر کجا مراسم مهمی برپا باشد خودش را به آنجا می رساند و در میان جمعیت، آن هم نه در ردیف ها و صف های عقب تر، بلکه درست در صف اول خودش را جای می دهد تا از صفحه های کوچک و بزرگ تلویزیون مردم دیده شود.
حالا این مرد عجیب و غریب اما دوست داشتنی پشت نیمکت ایمنا نشسته تا حرف های شنیدنی بسیاری را درباره اینکه چطور به مرتبه و جایگاه «آقای دوربینی» در ایران رسیده از او بشنویم. با ما در این گفتگو همراه شوید.

اسم واقعی آقای دوربینی چیست؟
اسم من حسین نمازی است و متولد شیراز هستم اما در تهران بزرگ شدم.

از کی تصمیم گرفتید جلوی دوربین بروید؟
مدرسه که می رفتم می خواستم آدم بزرگ و متشخصی بشوم، دیدم با تحصیلات نمی توانم، تصمیم گرفتم این راه را امتحان کنم. بعد هم که این کار تمام زندگی ام شد!

فکر می کردید روزی تا این حد معروف شوید؟
نه، فکر نمی کردم اما تبلیغات خیلی موثر بود، صدا و سیما تاثیر زیادی در این مسئله داشت.

در هر هفته در چند برنامه شرکت می کنید؟
در گذشته اینقدر فیلم برداری نبود، الان پشت سر هم می شود و در هفته دو تا سه برنامه می روم و گاهی هم اصلا پیش نمی آید.

اگر چند برنامه همزمان برگزار شود چه می کنید؟
سعی می کنم به ترتیب اولویت بروم.

حسی که از جلوی دوربین رفتن دارید چیست؟
لذتی درونی که قابل توصیف نیست، بعضی ها عشق به «کفتر بازی» دارند و من عشق به دوربین.

سعی کردید بازیگری سینما را هم امتحان کنید؟
قسمت نشد، باید درس آنرا بخوانیم، هر کسی را راه نمی دهند و پارتی بازی هم وجود دارد.

اولین بار کی جلوی دوربین رفتید؟
هنوز انقلاب نشده بود، حجت الاسلام فلسفی در مسجد ارک سخنرانی می کرد، من جلو نشسته بودم و دوربین را نگاه کردم و خوشم آمد، پیگیر شدم. اولین بار که من را از تلویزیون نشان دادند انتظار نداشتم خودم را ببینم ولی وقتی دیدم حسی وصف نشدنی برایم پیش آمد.

شغل شما چیست؟
در بخش کتابداری وزارت ارشاد کار می کنم.

ازدواج کرده اید؟
عقد کرده بودم ولی هم خوانی نداشتیم چون من همیشه به دنبال فیلم برداری می رفتم. همسرم گفت بین من و دوربین صدا و سیما یکی را انتخاب کن و من نمی توانستم صدا و سیما را انتخاب نکنم و دوربین را پذیرفتم و همسرم را طلاق دادم!

فکر می کردید این قدر معروف بشوید؟
فکر نمی کردم تا این حد مرا بشناسند.

بیشتر به چه برنامه هایی می روید؟
بیشتر تشیع جنازه، برنامه های سیاسی و ورزشی را هم می روم، البته بستگی به لنز دوربین دارد.

آیا می دانید کدام دوربین شما را نشان خواهد داد؟
بله دقیقا دوربین ها را می شناسم

از کجا دوربین ها را می شناسید؟
تجربیات زیادی دارم دقیقا می شناسم و می دانم که کدام دوربین متعلق به کدام شبکه است.

امروز از این همه تلاشی که کرده اید چه احساسی دارید؟
این سختی ها ارزش این را داشت که این روزها این لذت را تجربه کنم. یک لحظه هم که مرا در تلویزیون نشان بدهند کافی است.

چطور از زمان و مکان برنامه ها مطلع می شوید؟
من در خدمات وزارت ارشاد کار می کنم و از این طریق از برنامه ها مطلع می شوم، مرخصی می گیرم و می روم! برای هرکاری باید عشق وجود داشته باشد.

تا حالا با شما برخوردی هم شده است؟
از وقتی که مرا شناخته اند با من برخورد می کنند، فیلم هایی که من در آن هستم تکراری شده و بعضی ها می گویند اینها آدم های خود صدا و سیما هستند و پول می گیرند تا برای تبلیغ بیایند جلوی دوربین.

شما را در خیابان می شناسند؟
بله در خیابان هر روز مرا می شناسند.

اولین بار که کامران نجف زاده خبرنگار صدا و سیما به سراغ شما آمد چه حسی داشتید؟
فکر نمی کردم من آدم مهم باشم. بعد از آن مصاحبه معروف شدم.

اینکه میهمان برنامه دکتر سلام شدید و در حضور چند صد نفر صحبت کردید چه حسی داشت؟
خیلی لذت داشت در مقابل این همه آدم صحبت کنی.

آیا برای رفتن به برنامه پیش بینی می کنید؟
برنامه ها قابل پیش بینی نیست و نمی شود برنامه ریزی کنم، اما همیشه آماده هستم.

چرا شما را بیشتر در مراسم ختم می بینیم؟
من دعا می کنم کسی فوت نکند، دوست دارم مرا در شادی ها نشان دهند. ولی کسی که فوت می کند در قرآن آمده است که به تشیع برویم، علاوه بر آن جلوی دوربین رفتن شرکت در مراسم ختم یک حالت روحانی دارد! مرگ فقط برای دیگران نیست و روزی هم برای خودم پیش می آید. مراسم ترحیم خیلی راحت است تا مراسم های رسمی چون وقتی جنازه روی دست هست خیلی ماموران امنیتی با مردم که برای تشییع جنازه آمده اند برخورد نمی کنند ولی در مراسم های رسمی اجازه داده نمی شود که خیلی آدم عادی و ساده تا جلوی مراسم برود و در فیلم ها تصویرش ضبط شود.

آرشیوی از خودتان دارید؟
هیچ کدام را ضبط نکرده ام.

درست است که شما جایی می روید که دوربین شما را نشان دهد؟
من جایی می روم که دوربین ها مجبور هستند تصویر مرا بگیرند یعنی دوربین ها را مجبور می کنم چه بخواهند و چه نخواهند تصویر من را بگیرند. با گفتن نمی شود توضیح داد، من دوربین ها را می شناسم، و می دانم کدام دوربین زنده است و کدام بخش را سانسور می کنند.

امروز خبرنگاران شما را می شناسند، شما هم از خبرنگاران کسی را می شناسید؟
خبرنگاران چندین نسل را می شناسم، چندین نسل خبرنگاران آمده اند بازنشسته شدند و رفتند اما من هنوز هستم.

جلوی دوربین رفتن درآمدی هم برای شما داشته است؟
هیچوقت برایم سود مالی نداشته همین که تصویرم را نشان می دهند لذت می برم.

دوست دارید کدامیک از شخصیت های مهم را از نزدیک ببینید؟
همه را از نزدیک دیده ام، خیلی از سخنرانی های رهبری را هم رفته ام.

وقتی جلوی دوربین می روید چه می کنید؟
من حس خاصی نمی گیرم، وقتی به نقطه طلایی می رسم سعی می کنم رفتار عادی داشته باشم.

چگونه دوربین ها را انتخاب می کنید؟
به ترتیب بیننده شبکه انتخاب می کنم. اول جلوی دوربین برنامه پربیننده تر می روم. مثلا در مراسم ختم ورزشکاران به دنبال دوربین برنامه 90 می گردم، بعد شبکه خبر و بعد از آن بقیه شبکه ها را انتخاب می کنم.

دوربین ها را می شناسید؟
هم دوربین ها را و هم خبرنگارانشان را می شناسم.

دوست دارید آقای دوربینی باشید یا نمازی؟
تفاوتی نمی کند دوربینی باشم یا نمازی، مهم این است که جلوی دوربین باشم.

نوشتن دیدگاه