ابزار هنر به عنوان مهمترین ابزار انتقال فرهنگ به جوامع محسوب میشود. این ابزار آن زمان که در اختیار ارزشهای تربیتی قرار گیرد، توانایی رشد و ارتقای فرهنگ جامعه به سوی بهترین سرنوشتها را دارد، اما آنسان که در اختیار اهداف ناپسند قرار گیرد، توانایی تخریب فرهنگ و به دنبال آن اُفول ارزشهای یک...
متأسفانه در عصر حاضر این ابزار مؤثر به طور شایسته و بایسته مورد توجه متولیان امر و جامعه نخبگانی در راستای تربیت دینی و اصلاح سبک زندگی قرار نگرفت و این کمکاری به دلیل عدم آگاهی از اهمیت هنر در انتقال ارزشها نیست بلکه باید گفت برنامه مشخصی برای آن در راستای نهادینه کردن این ارزشها در نظر گرفته نشده است. نشان به اینکه پس از چهار دهه که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد، باید دید آثار دینی چه سهمی از تولیدات سینمایی و تلویزیونی کشور را به خود اختصاص داده است؟! اما از آن سو جهان غرب به ویژه هالیوود از طریق رسانه توانسته نهایت بهرهبرداری در جهت اهداف ددمنشانه و خصمانه خود را داشته باشد به گونهای که سهم زیادی از آثار خود را به مسئله منجیگرایی و پایان دنیا آن هم به صورت گزارههای وارونه اختصاص داده است؛ مسئلهای که با عنوان مهدویت از آن یاد میکنیم و بر اساس اعتقاد شیعه، مهمترین اصل از اصول ایمانی تشیع محسوب میشود.
وجود چنین چالشهایی باعث شد با حجتالاسلام دکتر امیرمحسن عرفان استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس تاریخ و تمدن اسلامی گفتوگویی داشته باشیم.
حجتالاسلام عرفان صاحب کتاب «رسانه و آموزه مهدویت» در بخشهایی از این مصاحبه میگوید:
از مهمترین عواملی که سبب آسیب به سبک زندگی و بستر خانواده از طریق رسانه میشود، غلبه فرهنگ عامهپسند بر گزارههای دینی است. به عبارت دیگر گاهی اوقات در رسانه، حقایق کلان فرهنگی و تمدنی در عرصه سبک زندگی را به امور قابل فهم برای مخاطب تقلیل دادیم گرچه به قیمت فدا کردن اصالت و خلوص آن آموزه باشد.
وی همچنین معقتد است:
وقتی رسانه ما فرهنگ عامهپسند را بر پیام تمدنی، راهبردی و دینی غلبه دهد، زمینه را برای هنجارشکنی گسترده فراهم میکند؛ نمونه بارز آن، نقشی است که رسانه در عدم مهندسی فرهنگ حیا و عفاف در جامعه دارد که متأسفانه تولیدات رسانهای ما به صورت شایسته به آن نمیپردازد و گاهی اوقات بر خلاف آن اقدام میکند.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* اکنون رسانهها به ویژه رسانه ملی باید چه گزارههایی را در نهادینهسازی آموزههای مهدوی و چه بسترهایی را برای اصلاح سبک زندگی فراهم کند؟
مهدویت یک مفهوم جامع است و به این "تعبیر" در آیات و روایات ذکر نشده است. اما از یک منظر به معنای جامعیت ارزشهاست. یعنی هر ارزشی که متناسب با آموزههای دین باشد، مهدویت نام دارد. وقتی گفته میشود رسانه باید از مهدویت صحبت کند، در دو بُعد قابل تفسیر است:
1ـ برنامههایی که ارائهدهند برترین الگوی سبک زندگی و ارزشهای انسانی باشد2ـ برنامههایی که به صورت ویژه به مباحث کلان مهدویت و تمدنی بپردازد.
هر دو گزاره یک مسیر را میپیمایند. از این جهت در ادامه این گفتوگو، به موضوع جایگاه رسانه (با محوریت رسانه ملی) در اصلاح سبک زندگی ایرانی اسلامی میپردازیم و همان طور که عرض کردم درست در پازل جریان مهدویت قرار دارد.
اما در پیوند مطالعات رسانهای و آموزه مهدویت و نیز نقش و جایگاه رسانه در نهادینهسازی سبک زندگی منتظرانه، گام اول بحث درباره ضرورت رویکرد رسانهای با آموزه مهدویت است. متأسفانه در روزگار کنونی با نبردی رسانهای علیه مهدویت مواجهیم.
تقلیل مفاهیم سبک زندگی بزرگترین جنگ رسانهای دشمن است
جنگ نرمِ رسانهای علیه جامعه منتظر چند ویژگی دارد:
اولین محور آن آسیبپذیری است؛ به این معنا که دشمنان با شناخت نقاط آسیبزا و ایجاد آسیبهای جدید، تلاش میکنند جامعه منتظر را از هر سو مورد هجمه خود قرار دهند؛ باید توجه کنیم یکی از مهمترین شاخصههای جنگ رسانهای که جامعه منتظر یا انقلاب اسلامی ما با آن مواجه است، چند وجهی بودن این جنگ رسانهای است. تغییر قالب ماهیتی جامعه ایران و تقلیل مفاهیم سبک زندگی، مهمترین رسالت عداوت دشمنان با آموزههای انتظار و جامعه منتظر است. به عبارت دیگر، دشمنان در سبک زندگی به دنبال خلق مدلهای رفتاری جدید و برآمده از تفکر مدرن هستند؛ برای خلق این مدلهای رفتاری، تمام تلاششان در این راستاست که از عوامل پر تحرک و پر جاذبه استفاده کنند که همان جاذبههای کاذب است. نمونه بارز آن را در ایران معاصر در تغییر سبک زندگی، پوشش، معماری، چینش خانه، تغییر نام فرزندان و نوع نگاه خانوادهها به فرزندآوری میبینید. باید اذعان کنیم رسانهها و فضای مجازی نقش محوری در این تحولات داشتند.
تغییر قالب ماهیتی جامعه ایران و تقلیل مفاهیم سبک زندگی، مهمترین رسالت عداوت دشمنان با آموزههای انتظار و جامعه منتظر است. به عبارت دیگر، دشمنان در سبک زندگی به دنبال خلق مدلهای رفتاری جدید و برآمده از تفکر مدرن هستند
* هواخواهان فرهنگ غربی بر این باورند پیشرفت غرب بر آمده از فرهنگ آنها و سبک زندگی آنهاست؛ رعایت وجدان کاری، وقتشناسی، مهندسی زمان و ... را گزارههای انکارناپذیر در پیشرفت علمی آنها میدانند. آیا میتوان این گزارههای مثبت را از آنها دریافت؟
تعامل فرهنگی و ارتباطات فرهنگی با فرهنگهای بیگانه اگر کانون هستهای ارزشهای ما را هدف قرار ندهد نه تنها آسیبی ندارد بلکه گاهی از یک سو باعث یافتن کاستیهای فرهنگ ما میشود و از دیگر سو بر رشد فرهنگیمان کمک میکند؛ مشکل ما اینجاست که با وجود آنکه تمام گزارههای رفتاری و فرهنگساز در آیات و احادیث ما ذکر شده، به درستی پیادهسازی نکردیم؛ وگرنه در آموزههای دین هم به وقتشناسی و مهندسی زمان اشاره شده و هم به وجدان کاری و سایر گزارههای دیگری که در فرهنگ غرب یافت نمیشود.
اختلاط فرهنگی و استحاله فرهنگی در سبک زندگی بزرگترین درد جامعه ماست
اما از یک منظر کلی میتوان گفت در مسئله ارتباط فرهنگی با سایر جوامع بشری چند نکته را باید مدنظر داشته باشیم. در ارتباطات فرهنگی چند گام قابل تعریف است:
گام اول ترکیب فرهنگی، گام دوم اختلاط فرهنگی و گام سوم استحاله فرهنگی.
در ترکیب فرهنگی مرز میان دو فرهنگ روشن است، اما در اختلاط فرهنگی مرزی وجود ندارد و در استحاله فرهنگی، تمام ارزشهای فرهنگی ایرانی و اسلامی از بین میرود؛ لذا بزرگترین درد جامعه ما در سبک زندگی، اختلاط و استحاله فرهنگی است. تغییر ماهُوی در سبک زندگی و خانواده مهمترین هدف رسانههای دشمن در مواجهه با جامعه منتظر و حذف ارزشهای اصیل جامعه است. طبیعی است مشروعیتبخشی به جریانهای معارض یا تردیدآفرینی در ارزشها و اصول دینی، یکی از مهمترین ترفندها و راهبرادهای جنگ نرم دشمن و فضای مجازی محملی برای اینگونه جریانات شده است.
در ترکیب فرهنگی، مرز میان دو فرهنگ روشن است، اما در اختلاط فرهنگی مرزی وجود ندارد و در استحاله فرهنگی، تمام ارزشهای فرهنگی ایرانی و اسلامی از بین میرود. این تغییر ماهُوی در سبک زندگی و خانواده مهمترین هدف رسانههای دشمن در مواجهه با جامعه منتظر و حذف ارزشهای اصیل جامعه است.
باید توجه کنیم قدرت تخریبی رسانه در جنگ نرم به مراتب از هر بمب اتمی بیشتر است. درک ظرفیتهای رسانه در تخریب سبک زندگی یا در بازتولید سبک زندگی متعالی به ما خیلی کمک میکند. از دیگر سو این جنگ رسانهای حتی استمرار زمانی هم دارد. یعنی هم پایدار و با دوام و هم تدریجی و زیرسطحی و نامحسوس است. در این عرصه تلاشهای متعددی جهت ضربه زدن به جامعه هدف، صورت میگیرد.
* از نظر شما در این نبرد فرهنگی و رسانهای چه رفتاری مطلوب است؟
آنچه اکنون باید مدنظر ما باشد، شناخت موقعیت کنونی است؛ یعنی در حال حاضر از جهت رسانهای در چه موقعیتی قرار داریم. طبیعتاً احساس امنیت کاذب در این عرصه بزرگترین ضربه را به ما میزند؛ به این معنا که ما نسبت به زمانه و موقعیتمان بیتفاوت باشیم تا زمان و مکان را درک نکنیم. اکنون در جنگ نرم با تحولات کلان فرهنگی مواجهیم. درک شرایط زمانه به صورت طبیعی بزرگترین کمک را برای شناخت ظرفیتهای رسانه میکند؛ هم در تغییر قالب ماهوی سبک زندگی و هم در ارتقا و کیفیسازی سبک زندگی منتظرانه در جامعه.
نباید در رسانه فرهنگ عامهپسند بر گزارههای اصیل فرهنگی غلبه یابد
* به نظر میرسد سوای از هجمههای فرهنگی رسانههای غرب، ما از درون دچار مسئله و چالش هستیم به گونهای که گاهی از طریق رسانهها شاهد مسائل ضد ارزشی هستیم. به نظر شما این بزرگتر از لطمههای فرهنگی دشمن نیست؟
از مهمترین عواملی که سبب آسیب به سبک زندگی و بستر خانواده از طریق رسانه میشود، غلبه فرهنگ عامهپسند بر گزارههای دینی است. به عبارت دیگر گاهی اوقات در رسانه، حقایق کلان فرهنگی و تمدنی در عرصه سبک زندگی را به امور قابل فهم برای مخاطب تقلیل دادیم گرچه به قیمت فدا کردن اصالت و خلوص آن آموزه باشد. به عنوان مثال بزرگترین آسیبی که در رسانهها در راستای مهندسی فرهنگ حیا، حجاب و عفاف با آن مواجه بودیم، به این صورت بود که اصالت این فرهنگ را فدای فرهنگ عامهپسند در جامعه کردیم؛ شما این مسئله را در سریالهای تلویزیونی، برنامههای ترکیبی مستند و برنامههای مسابقهای میبینید.
غلبه فرهنگ عامهپسند بر گزارههای دینی
بجاست به این نکته اشاره کنم، یکی از دانشمندان عرصه مطالعات رسانه به نام «نیل پُستمن» صحبتی دارد که قابل اعتناست؛ او میگوید «در نتیجه حاکمیت فرهنگِ تفریح و سرگمی است که از هر وسیلهای برای ساخت برنامه استفاده میشود.» وقتی رسالت برنامه، سرگرمی و نیز لحن برنامه، وقتگذرانی میشود، حتی امور مذهبی هم بدون هر گونه مصلحتاندیشی به عنوان یک سرگرمی نمایش داده میشود. نتیجه این رویکرد، خلأ ارائه الگوهای منطبق بر فرهنگ اصیل ایرانی اسلامی ماست؛ یعنی وقتی رسانه ما فرهنگ عامهپسند را بر پیام تمدنی، راهبردی و دینی غلبه میدهد، زمینه را برای هنجارشکنی گسترده فراهم میکند؛ نمونه بارز آن، عدم مهندسی مناسب در نهادینهسازی فرهنگ حیا و عفاف است که متأسفانه تولیدات رسانهای ما به صورت شایسته به آن نمیپردازد و گاهی اوقات بر خلاف آن اقدام میکند.
وقتی رسانه ما فرهنگ عامهپسند را بر پیام تمدنی، راهبردی و دینی غلبه میدهد، زمینه را برای هنجارشکنی گسترده فراهم میکند؛ نمونه بارز آن، نقشی است که رسانه در مهندسی فرهنگ حیا و عفاف در جامعه دارد که متأسفانه تولیدات رسانهای ما به صورت شایسته به آن نمیپردازد.
نکته دیگر درباره دلایلی است که باعث طرح بحث سبک زندگیِ آسیبزا میشود، عبارت از عدم تناسب عناصر بینشی و تحلیلی با احساسات و عاطفههاست. تقویت احساسات و عاطفه مخاطب در انتقال پیام، بدون توجه به تقویت بینش، گرایش و رفتار مخاطب نتیجهبخش نیست و سبب میشود گاهی اوقات محصولگرا شویم؛ یعنی اگر امور کیفی را کنار بگذاریم و به فکر بیلانِ کاری باشیم و به سمت محصولگرایی برویم؛ این مسئله سبب میشود به مقتضیات زمان و کیفیت ارائه مدل سبک زندگی و تبار فرهنگی و تمدنی خودمان توجه نداشته باشیم.
غلبه محصولگرایی بر محتوا و کیفیت
پیام رسانه باید مفید و دارای اولویت باشد
عامل دیگری که باعث میشود سبک زندگی آسیبزا در رسانهها به مخاطب منتقل شود، عدم توجه به مباحث ضروری و کلان در انتقال پیام در حوزه سبک زندگی است. پیام رسانهای باید در گام اول مفید و در گام دوم دارای اولویت باشد. اساساً یکی از مهمترین شرایط خوب رسانهای، مفید بودن و دارای اولویت بودن آن است. مفید بودن یک برنامه رسانهای در عرصه سبک زندگی به این معناست که نیاز خاصی در جامعه برطرف کند و دارای فایده و ارزش باشد. پرداختن به موضوعات تکراری در رسانه صرفاً برای رفع تکلیف است. مفید بودن برنامه رسانهای در عرصه سبک زندگی به معنای کاربردی بودن آن نیست بلکه به معنای اثربخشی آن در عرصه سبک زندگی در دو سطح بنیادی و کاربردی است؛ یعنی صرفاً نباید به کاربردی بودن آن نگریست.
پیام رسانهای باید در گام اول مفید و در گام دوم دارای اولویت باشد. مفید بودن یک برنامه رسانهای در عرصه سبک زندگی به این معناست که نیاز خاصی در جامعه برطرف کند و دارای فایده و ارزش باشد. پرداختن به موضوعات تکراری در رسانه صرفاً برای رفع تکلیف است.
]
از این جهت اهداف بنیادین یک برنامه رسانهای در عرصه سبک زندگی شامل: 1ـ کشف نیازهای معرفتی مخاطبان در عرصه سبک زندگی2ـ و ارائه نگرش نوین و رفتار جدید در مخاطب و در عرصه سبک زندگی است.
]
رسانه باید سطح بینش مخاطبان در عرصه سبک زندگی را بالا ببرد
در واقع از رسانه توقع میرود سطح بینش و شناخت مردم در عرصه سبک زندگی را روز به روز وسعت دهند، به گونهای که وقتی از مخاطبان پرسش شود رسانه چه تأثیرات در سبک زندگی شما داشت، با پاسخهای مثبتی مواجه شوند. رفتار در قبال همسر، رفتار در قبال خانواده، طرز برخورد با عموم مردم، تشویق به نماز، تشویق به تفریحات سالم و بیخطر، تشویق به رعایت عفاف و حجاب گوشهای از عناوینی است که رسانهها باید به آن بپردازند. در یک جامعه مسلمان اینها حداقل مسائل است.
در عرصه سبک زندگی اکنون وارد مرحلهای شدیم که آمار طلاق روزافزون شده است. چه مقدار رسانههای ما در کاهش آمار طلاق سعی انجام دادند؟ چه مقدار به شیوه همسرداری پرداختیم؟ چقدر احترام به پدر و مادر را به مخاطبان نوجوان و جوان خود آموختیم؟ گاهی برنامههای سیما متأسفانه مروّج بداخلاقی با والدین است. برنامهها نباید صرفاً به آسیبهای اجتماعی بپردازد و منعکسکننده کاستیها باشد؛ رسانه نباید صرفاً شعارش این باشد که مدام واقعیتهای جامعه را در قالب فیلم به مردم نمایش دهد؛ حاصل این کار رکود فرهنگی و عدم همت برای اصلاح سبک زندگی است؛ حاصل این کار افسردگی ملت و ناامیدی از اصلاح وضعیت فعلی زندگی به وضعیت مطلوب است. چون تصور میکنند جامعه در همین حد باقی مانده است؛ بلکه حد مطلوبش آن است که در قالبهای زیبا ارائهدهنده الگوهای مناسب رفتاری باشد؛ به مردم رفتار بیاموزد نه منعکسکننده رفتارهای سخیف جامعه به مخاطب باشد. رسانه ملی باید فرهنگساز باشد نه فرهنگسوز.
حد مطلوب رسانه آن است که در قالبهای زیبا ارائهدهنده الگوهای مناسب رفتاری باشد؛ به مردم رفتار بیاموزد نه منعکسکننده رفتارهای سخیف جامعه به مخاطب باشد. رسانه ملی باید فرهنگساز باشد نه فرهنگسوز.
سنتهای غلط ازدواج با تولید فیلم ریشهکن میشود
مصداق دیگری که در اصلاح سبک زندگی مفید است، بحث ازدواج است که اکنون تبدیل به یکی از مهمترین چالشهای جوانان شده است. در این عرصه نباید اکتفا به یک سخنران و کارشناس کنیم بلکه باید در قالبهایی مثل فیلم و مستند به این موضوع بپردازیم. طوری این دست برنامهها باید فراگیر باشد که همگان با فرهنگ مراحل ازدواج آشنا شوند. اکنون جوانان ما نیاز به سواد خواستگاری و معیارهای مطلوب برای انتخاب همسر دارند. خانوادههای ما نیاز به آموزش مراحل خواستگاری را دارند. باید با معیارهای دینیِ انتخاب همسر برای دختران خود و یا پسران خود آشنا شوند. فرهنگها و سنتهای غلط رایج در مراحل ازدواج را میتوان با چند فیلم مناسب کلاً ریشهکن کرد. خانوادههایی که برای شرط ازدواج دخترشان مهریههای سنگین تعیین میکنند، اکثراً از سر بیاطلاعی از شرایط فقهی و اخلاقی ماجراست. چرا نباید به این مسائل به صورت اساسی پرداخته شود؟ در شرایطی که جامعه با چنین چالشهای فرهنگی مواجه است، بهترین زمان مناسب شبکههای خانگی که عمدتاً شبهنگام است، اختصاص به برنامههای تفریحی و مسابقهای میدهیم که آوردهای جز شادی زودگذر ندارد. پیک برنامههای شبانه باید اختصاص به برنامههایی داشته باشد که باعث ارتقای فرهنگ عمومی و خانوادگی افراد میشود.
اهمیت عنصر خلاقیت در ارائه سبک زندگی در تولید برنامهها / عمده برنامههای فرهنگی کارشناسمحور است
* شما اشاره داشتید باید قالبهای ارائه سبک زندگی در برنامههای رسانه را ارتقا داد که حاکی از عنصر خلاقیت در تهیهکنندگان و مدیران سیماست. در این باره بیشتر توضیح میدهید.
فقدان عنصر خلاقیت در تولید برنامههای رسانهای آسیبرسان است. خیلی از برنامههای ما کارشناسمحور است. در این برنامهها مجری یا کارشناس درباره برخی از آسیبهای اجتماعی صحبت میکند. آیا امتداد برنامههای ترکیبی محض در تولید رسانهای در سبک زندگی توانایی جذب مخاطب خواهد داشت؟ رسانه باید بستر جذب افراد مستعد و نواندیش در تبیین سبک زندگی متعالی آن هم در چارچوب ارزشهای دینی را فراهم کند؛ یعنی کسانی که خودشان پیام تمدنی فرهنگیِ دین مبین اسلام در عرصه سبک زندگی را درک کرده باشند و توانایی تولید پیام صحیح و متقن برای مخاطبان را داشته باشند.
رسانه باید بستر جذب افراد مستعد و نواندیش در تبیین سبک زندگی متعالی آن هم در چارچوب ارزشهای دینی را فراهم کند؛ یعنی کسانی که خودشان پیام تمدنی فرهنگیِ دین مبین اسلام در عرصه سبک زندگی را درک کرده باشند و توانایی تولید پیام صحیح و متقن برای مخاطبان را داشته باشند.
استفاده از فناوریهای نوین در ارائه سبک زندگی ضرورت دارد
داشتن چشم مسئلهیاب در عرصه سبک زندگی مهم است. ما گاهی اوقات در سبک زندگی دردهای اصلی را کنار گذاشتیم. چشم مسئلهیاب تهیهکنندگان برنامههای رسانهای چقدر به اولویتها بها میدهند. نتوانستیم در تولید برنامهها بین مسائل و مسئلهنماها تمیز قائل شویم. دیدن خللها و نیازهای عینی، حاصل مواجهه دقیق با وضع موجود سبک زندگی موجود در ایران اسلامی ماست. کسانی که در تولید برنامههای رسانهای در عرصه سبک زندگی معضلات و مسائل را میبینند، در هدفگذاری رسانهای به شدت موفقترند و پیام خودشان را در جامعه بسط میدهند. البته باید در تولید برنامههای در عرصه سبک زندگی از فناوریها و شیوههای هنری متنوع استفاده کرد.
از این جهت ساختار فنی و هنری پیام در عرصه سبک زندگی باید با فضای جذاب رسانهای هماهنگ باشد. یعنی قالبی بیابد که از حداکثر جذابیت و ارزش هنری استفاده شود. در برخی برنامههای ورزشی و برخی برنامههای سرگرمی این سرمایهگذاری جذاب را میبینید. یعنی بهترین دکور مخصوص این جنس مخاطبان است. اما متأسفانه در برنامههایی که در عرصه مطالعات سبک زندگی در رسانه تولید میشود، این فقدان جذابیت و خلاقیت را میبینید و این اثربخشی پیام رسانه در عرصه تغییر سبک زندگی را دچار خدشه میکند.
فقدان جذابیت و خلاقیت در برنامههای فرهنگی
گفتوگو و تنظیم: سعید شیری
انتهایپیام/