همراز: بازگشت ۱۷۵ «ماهی اروند» به وطن. «کربلای چهار»، در آن سه شب سرد زمستانی سال ۶۵ که خون و آتش بود و گلوله، آنها را از ایران گرفت و حالا، ماهیان شجاع اروند که رفته بودند تا جزیره ماهی را بگیرند و «گلولهگیر» شدند، به ایران برگشتهاند. از مرز شلمچه، بعد از ۲۹ سال، دستبسته، زنده به گور شده. خبر...
همراز: بازگشت ۱۷۵ «ماهی اروند» به وطن. «کربلای چهار»، در آن سه شب سرد زمستانی سال ۶۵ که خون و آتش بود و گلوله، آنها را از ایران گرفت و حالا، ماهیان شجاع اروند که رفته بودند تا جزیره ماهی را بگیرند و «گلولهگیر» شدند، به ایران برگشتهاند. از مرز شلمچه، بعد از ۲۹ سال، دستبسته، زنده به گور شده.
خبر هفته پیش آمد؛ این بار اما متفاوتتر از همیشه. فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح گفت این کمیته پیکر ۲۷۰ شهید را پیدا کرده که ۱۷۵ نفر آنها در عملیات کربلای چهار جنگیدهاند؛ عملیاتی که رزمندهها هنوز هم که هنوز است، وقتی نامش به میان میآید، اخمهایشان را توی هم میکنند. آنطور که «محمد باقرزاده» هفته پیش خبر داد، پیکرهای پنج شهید در منطقه فاو، ۱۷۵ شهید در منطقه ابوفلوس، هشت شهید در شلمچه، ۲۱ شهید در مجنون، ۴۰ شهید در شرق دجله و جاده خندق و ۲۱ شهید در منطقه زبیدات کشف و از مرز شلمچه وارد ایران شد.
تا اینجا، ماجرا مانند همه این سالهاست؛ سالهایی که خانوادههای شهدای مفقودالاثر در نبود فرزندان، همسران و پدرانشان سوختند و کمکم کمیته جستوجوی مفقودین آنها را با نام و بینام پیدا کردند و به وطن بازگرداندند. داستان این پیدا شدن اما با بیشتر پیدا شدنهای این ۲۷ سال، بعد از تمام شدن جنگ ایران و عراق فرق میکرد. این بار، انتشار یک جمله از زبان فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح، خیلیها را تکان داد، احساساتی کرد، احترام برانگیخت، معجزه کرد: «این شمار پیکرهای مطهر متعلق به غواصان عملیات کربلای ۴ است که با دستان بسته به شهادت رسیده و زنده به گور شدند. بعضی پیکرهای مطهر این شهدا زمانی که کشف شد، هیچ جراحتی نداشتند و متوجه شدیم که آنها زنده به گور شدند و امروز همین جنایات توسط تکفیریها در کشورهای مسلمان رخ میدهد.» بعد از آن بود که واکنشها شروع شد؛ دهه پنجاهی و شصتی و هفتادی نداشت. اگر در هشت سالی که رزمندههای ایرانی با عراقیها جنگیدند، فضای مجازی، تلفن همراه و «کامنت و لایک» نبود و واکنشها واقعیتر از الان، این روزها اما این فضای مجازی را واکنشهایی پر کرده که شاید کمتر کسی فکرش را میکرد؛ آن از سوی نسلی که خاطرهای از جنگ ندارد. فیسبوک و اینستاگرام و توییتر پر شد از غواصان عملیات کربلای چهار که جوان بودند و شجاع و بعد «شهید».
این واکنشهای مجازی هنوز هم بعد از گذشت پنج روز از انتشار این خبر ادامه دارد؛ واکنشهایی که بیشتر درباره دست بسته بودن و زنده به گور شدن این ۱۷۵ شهید است. یکی درباره آنها شعر میگوید، یکی متن مینویسد و یکی با عکسهای قدیمیشان کلیپ میسازد. یکی از پربینندهترین متنهایی را که در روزهای گذشته دراینباره نوشته و بارها همخوانده شد، «سمیه شادکام»، درباره کوچکترین عمویش، «مسعود شادکام» نوشت و به همراه عکس او در فیسبوک منتشر کرد؛ عموی کوچکش که در سن و سال کم به همراه چهار پسرعموی دیگرش در کربلای چهار جنگید و شهید شد: «صاحب این عکس، کوچکترین عموی من هست. خالق شادترین لحظات کودکی من. وقتی برای بار نمیدونم چندم، عروسکمو از دست پسرا نجات میداد و دوباره گلوشو با کوکهای درشت برام میدوخت. میگفت عمو گریه نکن، ببین مثل اولش شد. به قول خالد حسینی آدما گاهی یه جا میمونن برا همیشه و من حس میکنم هنوز تو اتاق زیرزمین خونه مادربزرگم موندم و هنوز دارم به دستاش که هنوز مردونه نشده نگاه میکنم. میگم عمو همه ازت عصبانی هستند که میخوای دوباره بری جبهه. بلند میخنده و میگه «هیچی نمیشه عمو، من مواظبم. باور میکنم.» خبر کربلای چهار میاد. بابا میره برای شناسایی جسد. میگن هیچی از اجساد نمونده، بیشترشون متلاشی شدند. بابا میگه تو پاش ترکش داشت پیداش میکنم. صدها جسد متلاشی و نیمهخورده شده رو میبینه، نیست. چند هفته بعد بابا میره یه تیکه گوشت سوخته چسبیده به یه پلاک رو به جای جسد جلالش تحویل میگیره. خداحافظی از مسعود ولی رو دلمون میمونه. میگن ۱۷۵ نفر بودند، کربلای چهار؛ دست بسته و زنده به گور. اگر بین اونا بوده باشه، دلم پاره پاره میشه.»
و اینها فقط نمونهای از حجم زیاد متنها و نظرهایی است که این روزها در شبکههای مجازی منتشر و دست به دست میشود: «عنایت»، روزنامه نگار در صفحه فیسبوکش دراینباره نوشته: «بیایید و تحویل بگیرید پیکر سالم و دست بسته فرزندانتان را. چند سال گذشته و شما چند سال چشم انتظار مردانتان بودید... حالا مردتر از قبل رسیدهاند. راستی چقدر باید از مردانگی نوشت و گفت تا رسید به کف پایشان؟ پیکر ١٧۵ شهید غواص با دستان بسته پیدا شد.» «سمیه» نظرش را در این باره، اینطور نوشته است: «مدام در سرم ۱۷۵ میچرخد. صد و هفتاد و پنج غواص شهید. روایت شهادتشان لرزه بر اندام مینشاند. درد شهادتشان به اندازه درد جنگ برای هر جامعهای بزرگ است. نحوه شهادتشان به اندازه داغ سینه تک تک مادران فرزند از دست داده جانکاه است. مدام صد و هفتاد و پنج در سرم میچرخد و به تک تصویرهای خشونتی فکر میکنم که در دنیای رسانه دست به دست میچرخد و به شهادتی مظلومانه که آنچنان که باید بر جان سر شده ما تأثیر نمیگذارد. صد و هفتاد و پنج جوانی که با دستانی بسته، شاهد و روایت گر مرگ خویش شدند. شهدایی که هرگز نمردهاند، نه در لحظه شهادت و نه پس از شهادت، یادشان زنده.»
و حالا این شعرهاست که درباره این ۱۷۵ شهید دست به دست میشود: «فغان ز جغد جنگ و مرغوای او / که تا ابد بریده باد نای او / بریده باد نای او و تا ابد / گسسته و شکسته پر و پای او.» و «ماهیان اروند به نام کوچک صدا میزنند؛ ١٧۵ اسم را، غواصان اما با دستان بسته ٣٠سال شنا کردند؛ بىصدا رفتند و آخر در آغوش دریا آرام گرفتند. ماهیان اروند هنوز صدا مىزنند. هنوز» و «صد و هفتاد و پنج تا ماهی عاشق / صد و هفتاد و پنج دریا تو یک قایق / صد و هفتاد و پنج یوسف که برگشتن / یه جوری که نهنگا هم دارن هق هق.»
«کامیار» هم یک پسر ۱۸ ساله است و خارج از ایران زندگی میکند، دراینباره نوشته: «این یک تراژدی انسانی است در قرن بیست و یکم و باز هم ثابت میکند که جنگ چقدر بد است. خبر پیدا شدن اجساد ۱۷۵ غواص ایرانی که سالها پیش در جنگ زنده به گور شدند، قلب همه ایرانیان را در همه جای دنیا به درد آورد. من هم مثل همه به این سربازان شهید وطن ادای احترام میکنم. جاوید نام و یاد این مدافعان مظلوم وطنم.» و «زهرا» در قسمت نظرات خبر این اتفاق در یکی از سایتهای خبری نوشته است: «هاتفان غیرت و امنیت، جگرگوشههای عزیز ملت، مظلومان همیشه تاریخ فدای قدمتان. دوست دارم بگم دور سرتان اما شما که سر ندارید عزیزان دل، دردانههای جان خوش آمدید کاش میشد قدمهایتان را بوسه باران کرد. لحظه لحظه امنیتمان را شما ارزانی کردید، پس همه گلهای وطن ارزانی قدمتان.»
- بغضی که در گلوی همرزمیها شکست
خبر بازگشت ۱۷۵ شهید غواص عملیات کربلای چهار اما فقط مردم عادی را درگیر خود نکرده؛ رزمندههای کربلای چهار، این پنج روز را اما با یک آشوب آشنا در دلهایشان گذراندهاند. آنها منتظرند هرچه زودتر اسامی آنها اعلام شود تا بدانند کدام رفقایشان بعد از ۲۹سال دوباره برای دیدارشان برگشتهاند. «محسن برزگر محمدی»، جانباز ۷۰درصد که وقتی به جنگ رفت ۱۳ ساله بود و ۱۲ ماه در جبههها جنگید، یکی از آنهاست. او در گفتوگو با «شهروند» میگوید: «من زمان جنگ غواص بودم ولی در عملیات کربلای چهار غواص نبودم چون دستم آسیب دیده و در گچ بود و به همین دلیل نمیتوانستم وارد آب شوم. در کربلای چهار نیروها را تا محور بردم. همین مسعود شادکام که حالا عکسش دست به دست میشود، رفیقم بود. آنها پنج پسر عمو بودند که شهید شدند. منطقه صعبالعبور بود و عراقیها فکرش را نمیکردند ولی بهدلیل دسترسی نزدیکش به بصره ما میخواستیم دست عراق را از آن منطقه کوتاه کنیم. این عملیات شروع شد از ابتدا هم همه گفتند این عملیات سخت است. آموزشهای زیادی دیدیم، من چند بار برای شناسایی رفتم. عملیات از یک بعد ناموفق بود ولی از بعد نظامی نه، چون ما تمام استحکامات نظامی را از بین بردیم و به همین دلیل عملیات کربلای ۵ موفق شد اما این یک واقعیت است که عملیات کربلای چهار فوقالعاده تلخ و سختی بود. مثلا در گردان ثارالله، از ۳۰۰ نفری که به آب زدند، ۵۰ نفر سالم برگشتند. چون عراق ما را با چهار لول و دو لول میزد. شب بود ولی از روز روشنتر بود؛ آنقدر که منور زد و آتش ریخت. همه را میشد دید.» و با بغض درباره واکنشهای چند روز گذشته جوانان ایرانی به خبر کشف پیکرهای ۱۷۵ شهید دست بسته میگوید: «اگر در سالهای گذشته جوانان ایرانی با رزمندهها و شهدا ارتباط خوبی نداشتند و تعدادی از آنها حتی به آنها احترام هم نمیگذاشتند، من خودم را مقصر میدانم. در ایران هشتسال جنگ شد و اتفاقات زیادی افتاد. در آن هشتسال جنگ افرادی به جبهه رفتند که محصل و دانشجو بودند و کسی آنها را به زور نبرد. مقصر، من و امثال من هستیم که نتوانستیم این فرهنگ را جا بیندازیم که اگر الان هم لازم باشد نسل جوان بلند میشود و برای دفاع از وطن میرود. این البته به این موضوع هم بر میگردد که واقعیتهای جنگ گفته نشده و این مسأله ما را خیلی آزار میدهد. جنگ هم شادی داشت، هم تلخی ولی بعد از جنگ مسئولان آنطور که باید به موضوع جنگ توجه نکردند.» او ادامه میدهد: «در حال حاضر ۶۵درصد والدین شهدا از دنیا رفتهاند و میانگین سن آنها ۷۵سال است. ۳۰درصد جانبازان و آزادهها از دنیا رفتهاند و میانگین سنی فرزندان شهدا ۳۵سال شده است ولی ما هنوز از ارزشهای این شهدا دفاع نکردهایم. من بههرحال اما از نسل جدید تشکر میکنم که به خبر پیدا شدن این ۱۷۵ سردار رشید با دستهای بسته واکنش نشان میدهند.»
«جواد کافی» یکی دیگر از کسانی است که این روزها گوش به زنگ است تا خبری از نامهای شهدای تازه پیدا شده، بشنود. او که در عملیات کربلای چهار تخریبچی و غواص گردان یاسین، یکی از گردانهایی که بیشترین کشته را در آن عملیات داد، بود و یکی از کسانی است که زنده ماند، درباره سوم تا ٥ دی سال ۶۵، یعنی روزهای عملیات کربلای چهار اینطور به «شهروند» میگوید: «آن شب شب غریبی بود، بچهها حالت خاصی داشتند. قرار بود اتفاق مهمی بیفتد. ۳۰۰ گردان وارد عملیات شده بود و قرار بود با وسعت زیاد عملیات انجام شود، کار بسیار دشوار بود. ماموریتی که به ما واگذار شده بود این بود که جزیره ماهی را بگیریم که هفت کیلومتر داخل خاک عراق بود. ما باید وارد رودخانه اروند میشدیم و سه نفر قرار بود سرشان از آب بیرون باشد، یکی از آنها من بودم. گروهان ما ۱۲۰ نفر بود. وقتی وارد آب شدیم، مد آب خیلی شدید بود بهطوری که ما را به سرعت به طرف جزیره ماهی برد. تا نوک جزیره ماهی هیچ خبری نبود، تا رسیدیم به نوک آن، هواپیما منور زد؛ این منورها ۲۰ دقیقه در هوا روشن است، آب هم نقش آینه را بازی کرد. عراقیها سه تا چهارلول گذاشته بودند در جزیره ماهی. سماور چطور قل قل میکند؟ ناگهان آب آن حالت را پیدا کرد. اینکه میگویند نیزهدار نیزه میزد و شمشیردار، شمشیر، ما به چشم خودمان آن صحنه را دیدیم. یک وقتی در زمین هستی میتوانی چاله بکنی و مخفی شوی ولی در آب از دست هیچکس هیچ کاری بر نمیآمد. آن روز، چهار دی ۶۵ بچه را قتل عام کردند.» او ادامه میدهد: «عملیات لو رفته بود، تعدادی را آب برد، تعدادی اسیر و تعدادی کشته شدند. تعداد رفقای ما که مفقود شدند، بسیارند. آنها را آب برد. خیلی عملیات غریبی بود. چهار شب در همان منطقه بودیم و هشت شب طول کشید تا برگشتیم. از آن ۱۲۰ نفر، ٤ نفر برگشتیم. از نظر من بچههای جبهه، مثل بچههای حالا بودند. به نظرم واکنشهای مردم به این خبر جدید، عجیب نیست. مطمئنم اگر پایش بیفتد همین بچهها شاید از ما هم محکمتر بیایند وسط. پای خون شهدا محکم است.»
«حسن طلابیگی»، تخریبچی لشکر امام رضا در عملیات کربلای چهار و غواص که حالا جانباز ۷۰درصد است و زمانی هم مشاور آیت اللههاشمی شاهرودی، رئیس وقت دستگاه قضا بود، درباره آن شبها اینطور میگوید: «بعضی از این ۱۷۵ نفری که حالا به ایران برگشتهاند از گردان یاسین هستند و هنوز همه آنها شناسایی نشدند. آن زمان در مجموع در لشکر امام رضا، ٢ گردان غواصی تشکیل شد، گردان ۹ و یاسین که یاسین مشهورتر بودند. ابتدا تمام بچهها آموزش غواصی دیدند و تعدادی از آنها را برای کادر یاسین جدا کردند اما رفقای ما تعداد زیادی شهید شدند و تعدادی برگشتند. به نظر من اینکه مردم به این موضوع واکنش نشان میدهند، مثبت است. مدال این شهدا را خدا به آنها داده است. هر چقدر این موضوع تبیین شود و بازتاب پیدا کند برای جامعه ما خوب است. در جنگهای کشورهای دیگر بسیار خوب به این واقعهها واکنش داشتهاند و حتی به دانشآموزانشان گفتهاند که درباره بازماندگان جنگهای شان تحقیق کنند. باز هم میشود آن فضا حاکم شود. آن بچهها، همین بچههای الان هستند.»
- کربلای٤ چه بود و چه شد
عملیات کربلای چهار نام عملیات نظامی نیروهای ایرانی در جنگ ایران و عراق است. این عملیات با رمز «محمد رسول الله» (ص) در محور ابوالخصیب به صورت گسترده در دی ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه انجام شد. در این عملیات ابتدا حدود ۱۵هزار نفر از نیروهای ایرانی به رهبری گروهی از تکاوران و غواصان نیمه جنوبی دجله و نیمه شمالی اروندرود را پشتسر گذاشتند و با گذر از جزیرههای امالرصاص، امالبابی، قطعه ۲ و سهیل به خاک عراق وارد شده و خط دفاعی حد فاصل سپاه سوم عراق در شرق بصره و سپاه هفتم در منطقه نزدیک شبهجزیره فاو را شکستند. بعد از آن حمله حدود ۶۰هزار نیروی سپاه و بسیجی ایران به سمت مواضع عراق در ساحل شرقی شطالعرب ادامه یافت. هنگامی که این نیروها حرکت به سوی بصره را آغاز کردند، ارتش ایران نتوانست آتش پشتیبان کافی را برای آنها فراهم کند. آنطور که تاریخنویسان جنگ ایران و عراق نوشتهاند، وقتی این نیروها به استحکامات دفاعی عراقیها شامل میدانهای مین و سیمهای خاردار هجوم آوردند، منطقه تبدیل به یک میدان کشتار شد. تا ۳۶ ساعت پس از آغاز عملیات حجم وسیع خساراتی که به ایرانیها وارد شده بود از حمله اشتباه آنها به مواضع قوی و منظم دشمن حکایت داشت. نیروهای عراقی برای از بین بردن نیروهای ایرانی فقط از سلاحهای مستقیم و توپخانه بهره نبردند بلکه هواپیماها و هلیکوپترهای مسلح را هم علیه نیروهای بیسرپناه و آشکار در منطقه بهکار گرفتند. بخش زیادی از نیروهای آب خاکی ایران غرق شدند و ۱۲هزار کشته و زخمی برای ایران برجا ماند. این عملیات با لو رفتن طرح عملیات پیش از آغاز آن توسط هواپیماهای آواکس، مسدود کردن حفر کانال در معبر اصلی محور و پر کردن آن با مازوت برای زمینگیر کردن نیروهای ایرانی به شکست نیروهای ایرانی منجر شد؛ شکستی که هنوز هم رزمندههای جنگ با تلخی از آن یاد میکنند. از زمان پایان جنگ ایران و عراق تا به حال، تعداد زیادی پیکر مفقودالاثرهای ایرانی پیدا شده و به ایران بازگردانده شده است. اما آنطور که چندوقت پیش «ابراهیم رنگین»، مسئول ستاد معراج شهدای مرکز به «جام جم» گفت بیش از ١١هزار و ٦٠٠ خانواده مفقودالاثر در ایران وجود داردکه پیکر فرزندانشان را از جنگ تحویل نگرفتهاند: «شما از این تعداد ٦٠٠٠ خانوار را کم کن که فرزندشان در همان سالهای جنگ بهعنوان شهدای مجهول در مزارهای مختلف به خاک سپرده شدند درنهایت رقمی در همین حدود نیز باقی میماند که یا در خاک عراق یا در گورستان اردوگاههای اسیران ایرانی دفن شدهاند که باید آنها را تفحص کنیم و در صورت شناسایی به آغوش خانوادههایشان برگردانیم.»
منبع:شهرند