دنیای نوجوانی، دنیای خاصی است، دنیایی که در آن فرزند دلبندی که تا دیروز با شیرین کاری های خود باعث ذوق زدگی اطرافیانش می شد، حالا وارد مرحله ای از زندگی شده که دنبال خیلی از چراهای پیرامون خود می گردد. در چشمان بزرگترها زل می زند و به آسانی در برابر خواسته هایشان می گوید "نه" و این از نشانه های...
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز، او در این سن به دنبال هویت خود می گردد و اگر رفتار والدین و اطرافیان با وی درست نباشد، دچار بحران هویت می شود.
در این زمینه خبرنگار ما با مریم دشتدار، مدرس دوره تربیت نوجوان گفت و گویی انجام داده که در زیر آن را از نظر می گذرانیم:
خانم دشتدار اولین سؤالی که درباره نوجوانان به ذهنم خطور میکند، این است که مشخصههای دوره نوجوانی دقیقا چیست؟
قبل از ارائه پاسخ شما، لازم است بدانید که نوجوانی تقریبا از سن 12 سالگی شروع میشود، اما نشانههای بلوغ در عصر جدیدی که در آن ساکن هستیم خیلی اوقات کمی زودتر و از 10 سالگی بروز میکند و ما در واقع با پدیدهای به نام بلوغ زودرس مواجه هستیم؛ تغییرات این دو دوره از یک جایی به بعد در هم میآمیزد و مماس با هم پیش میرود.
تغییرات فیزیکی و جسمی، تغییرات خلق و خو و همچنین تغییرات در نوع نگرش و رفتارهای اجتماعی از بارزترین مشخصههای دوره بلوغ است. گاهی مشاهده میشود بچهای پرانگیزه و هیجانی با روحیه شاد و سرزنده در دوره نوجوانی ناگهان سکوت اختیار میکند و منزوی میشود یا نوع تفکرش به زندگی کاملا تغییر میکند یا برعکس، بچهای آرام و مطیع برای اثبات خود به والدینش، سرکش میشود و بر سر کسب استقلال و آزادی فردی میجنگد.
اگر چه دامنه تغییرات بلوغ در گذشته از حدود 13 سالگی خود را نشان میداد اما در عصر فعلی، سن بلوغ کاهش یافته است و زودتر بروز میکند.
به نظر شما ریشه این همه آشفتگی در چیست؟
ریشه این آشفتگی را میتوان در دو عامل نوسانات هورمونی و رفتار نادرست والدین پیدا کرد.
در دوره نوجوانی حرکت به سمت تکامل بلوغ است و نوجوان در این مسیر، بسیار تحتتأثیر تغییرات هورمونی قرار دارد. ترشح هورمون کورتیزول که استرس و نگرانی را تا حد زیادی افزایش میدهد به بالاترین حد خود میرسد و باعث نوسانات خلقی و روحی و دگرگونی جسمی وی میشود، از طرفی نوجوان در این سن، وارد مرحله جدیدی از زندگی میشود؛ دنیاهای دیگری را تجربه میکند و مسئولیتهای جدیدی بر دوشش گذاشته میشود و نیاز به داشتن قدرت، استقلال و آزادی درونش شعله میکشد.
امروزه معمولا والدین می خواهند فرزندانی موفق داشته باشند و آن ها را مدام نصیحت می کند، ولی کارشناسان تربیت از طریق نصیحت را نتیجه بخش نمی دانند، در این خصوص نظر شما چیست؟
ذهن نوجوان شلوغ و پرهیاهوست؛ آنچنان که صدای پدر و مادر نصیحتگر را نمیشنود. نوجوان به دنبال شنیدن صداها و حرفهای جدید است، برای همین از خانواده فاصله میگیرد و به همسالان و افراد دیگری غیر از محیط خانواده نزدیکتر میشود. از این رو کارشناسان نصیحت در این سن را خیلی موثر نمی دانند.
متأسفانه والدینی که از این حجم تغییرات آگاهی ندارند، با رفتارهای نابجا و عکسالعملهای نادرست خود، آشفتگی روانی نوجوان را چند برابر میکنند و در این کارزار، معمولا نوجوانانی که والدینی با سبک تربیتی سختگیر و سهلگیر دارند، بیشتر صدمه میبینند.
پس والدین چگونه باید فرزندشان را در جریان تغییرات دوره نوجوانی قرار دهند؟
مهمترین اصل این است که والدین ابتدا خود در این زمینه آگاهی کسب کنند، چرا که دوره بلوغ و نوجوانی امروز با گذشته متفاوت است. سن بلوغ کاهش یافته و تغییرات هورمونی زودتر خود را نمایان میکند. والدی که دلیل تغییرات خلقی و روحی فرزندش را در این سن نمیداند، چگونه میخواهد به نوجوان خود کمک کند تا به سلامت از این مسیر بگذرد؟
بعد از کسب آگاهی درباره نوع رفتاری که باید با نوجوان داشته باشید من به شما اینگونه سرنخ میدهم، سر جنگ با او برندارید، در همه امور با وی همدلی کرده و در زمان بروز اختلاف، احساساتش را درک کنید و به زبان بیاورید؛ چرا که بچهها در این برهه، شناخت دقیقی از احساسات خود ندارند.
کلا نگاه نوجوانان به این دوره از سن خودشان چیست؟
بچهها با ورود به دنیای نوجوانی احساس میکنند بار بزرگی روی شانههایشان سنگینی میکند؛ باری که قادر نیستند به تنهایی آن را با خود حمل کنند. باید در کنارشان بود و مهارتهای لازم را برای مواجهه با دنیاهای جدید به آنان آموخت. یکی از مهمترین این مهارتها، تبحر تفکر است تا بتوانند با امنیت از محیط کوچک خانه جدا شوند. برای تقویت این مهارت، والدین باید پرسشگری در موقعیتهای مختلف را سرلوحه رفتار خود قرار دهند. سؤالات خوب بپرسید تا ذهن نوجوانتان به چالش کشیده شود و فکر کردن را بیاموزد.
اکثر افراد، نوجوانی را با خصیصه سرکشی و نافرمانی از امر والدین میشناسند. در برابر این رفتار چه باید کرد؟
از نظر من که با گروه نوجوانان سروکار دارم و تحقیقات زیادی در این زمینه انجام دادهام، معمولا فرزندانی در این دوره سرکشی میکنند که با نوعی اختلال روانی مثل اختلال بیشفعالی، دوقطبی یا شخصیت مرزی مواجه هستند و باید تحت نظر مشاور قرار بگیرند، اما نوع دیگری از سرکشی، واکنش نوجوان به رفتار نادرست والدین است. اشتباه پدر و مادر این است که خیال میکنند باید یککلام باشند و به قولی شمشیر را از رو میبندند. بارها و بارها گفتهام والد عزیز! اینجا میدان جنگ نیست که منتظر برنده شدن باشی.
یککلام بودن یعنی مرغ یک پا دارد؛ یعنی والد میگوید همین حرفی که من میزنم و تمام! من میگویم تو باید به مهمانی بیایی و تو باید اجرا کنی. اما والد آگاه میداند که نوجوانش در این دوره، اغلب ماندن در خانه را به میهمانی رفتن ترجیح میدهد، بنابراین با او بحث و جدل نمیکند و اجازه میدهد فرزند خود تصمیم بگیرد. والد آگاه نوجوان را مجبور نمیکند پوششی به سبک و سیاق خودش را برگزیند، میداند اصرارش باعث لجبازی میشود.
یکی از مشکلاتی که نوجوان در این دوره با آن دست و پنجه نرم میکند، بحران هویت است. برای رفع این مشکل چه باید کرد؟
در نوجوانی معنا دادن به خویشتن در بافت زندگی، رنگ خاصی پیدا میکند. بحران هویت، باعث برانگیخته شدن شک بزرگی درون نوجوان میشود که نمیداند برای چه به وجود آمده است و واقعا کیست، از این رو با سؤالاتی از این دست که من کیستم و قرار است به کجا بروم، سعی میکند برای پیدا کردن شخصیت و هویت خود اقدام کند.
اگر والدین آگاه باشند که فرزندشان در سن هویتیابی است و به او کمک کنند تا شناخت کاملی از خود به دست آورد و همچنین وی را تشویق کنند تا دورههای مهارتهای زندگی و خودآگاهی را طی کند، میتوان امیدوار بود که نوجوان درک درستی از خویشتن بیابد و در مدیریت هیجانات خود مثل خشم، استرس و اضطراب موفق شود و در واقع عاقلانهتر رفتار کند، اما اگر این بحران در نوجوانی به شیوه درستی مدیریت نشود، ممکن است هویتی که فرد از خود میسازد، نادرست و سرشار از اخلاقیات و رفتارهای منفی باشد.
خانم دشتدار کلا دنیای نوجوانی چه شکلی است؟
برای شناخت دنیای نوجوان، باید یک تقسیمبندی سنی انجام داد. بچهها از 10 تا 13 سالگی معمولا پرشور و پرهیاهو هستند، میخندند و شادی میکنند، اما از 14 تا 16 سالگی اغلب منزوی و ساکت میشوند و تجربه کردن در تنهایی را ترجیح میدهند و وضعیت کاملا جدیدی را برای خود میسازند.
یعنی تفکر نوجوان در این دوره پیرامون چه مسائلی شکل می گیرد؟
تفکر نوجوان کاملا بستگی به فضایی دارد که بیشتر وقت خود را در آن میگذراند. این فضا میتواند محیط خانه، محله، شهرک یا شهری باشد که در آن ساکن است یا فضای دوستانی که با آنان در مدرسه یا خارج از آن ارتباط میگیرد؛ تمام این فضاها سازنده تفکرات دوره نوجوانی است.
من همیشه گفتهام ژنتیک و محیط، دو عامل بسیار مهم و تأثیرگذار در شکلگیری هویت و شخصیت فرزندانمان است اما این وسط حلقه گمشدهای به نام تربیت وجود دارد که نباید از آن غافل شد.
والدین میتوانند از طریق تربیت، نوع تفکراتشان را به فرزند آموزش دهند و برای تحقق این امر لازم است با تفکرات او هم آشنا باشند.
هر آدمی ممکن است هر فکری در ذهن داشته باشد، اما فکر نوجوانان، حول رسیدن به خواستها و رفع نیازهایشان میچرخد. نوجوانان با والدین میجنگند تا اعلام کنند بزرگ شدهاند و میتوانند برای خود تصمیم بگیرند.
ممنون از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید.
گفت و گو از : زهره گردان