جمعه 2 آذر 1403, Friday 22 November 2024, مصادف با 20 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 21237
منتشر شده در چهارشنبه, 13 بهمن 1400 10:02
تعداد دیدگاه: 0
علی اکبر قاضی زاده؛

اولش انتظار داشتم مصاحبه من با «علی‌اکبر قاضی‌زاده» روزنامه‌نگار پیشکسوت و استاد علوم ارتباطات، با به چالش‌کشیدن«شهروند خبرنگاران» خاتمه یابد، اما از همان ابتدا موضعش را مشخص کرد: «من و شما مخالفت کنیم به کجا می‌رسد؟» او معتقد است که شهروند خبرنگارها خیلی بهتر از روزنامه‌نگارها و تحریریه‌هایشان...

به‌ناز مقدسی| روزنامه‌نگاری شهروندی، نوعی خبرنگاری است که توسط افرادی که روزنامه‌نگار حرفه‌ای نیستند، انجام می‌شود و آنها با استفاده از وب‌سایت‌ها، وبلاگ‌ها و رسانه‌های اجتماعی اطلاعات را منتشر می‌کنند. با این حال، این پدیده برای اولین‌بار سال ٢٠٠٠ در کره جنوبی متبلور شد؛ جایی که کارآفرین آنلاین «اوه یون هو» اعلام کرد که «هر شهروند یک خبرنگار است.» همین هم شد که او و سه همکارش یک روزنامه آنلاین راه‌اندازی کردند. بنابراین آنها ناتوان از پرداخت هزینه‌های استخدام افراد حرفه‌ای و چاپ روزنامه، «OhmyNews »را راه‌اندازی کردند، وب‌سایتی که از داوطلبان برای تولید محتوای خود استفاده می‌کرد. اوه، رئیس و مدیر عامل شرکت، در سخنرانی هفتمین سالگرد تاسیس سایت، خاطرنشان کرد که این سایت خبری با ٧٢٧ شهروند خبرنگار در یک کشور شروع به کار کرد و تا سال ٢٠٠٧ به رقم ٥٠ هزار مشارکت‌کننده از ١٠٠ کشور رسید.
اگر چه این پدیده در سال‌های اخیر و به واسطه افزایش روزافزون گوشی‌های هوشمند حالا بسیار رواج پیدا کرده، اما در نهایت با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش، موافقان و مخالفان زیادی نیز دارد. برای بررسی این پدیده که در کشور ما نیز بسیار مرسوم شده به سراغ علی‌اکبر قاضی‌زاده، یکی از استادان باسابقه روزنامه‌نگاری رفتم. آنچه در ادامه می‌خوانید بررسی زوایای مختلف شهروند خبرنگاری در مقایسه با خبرنگارانی است که در کف تحریریه‌ها قلم می‌زنند.

آقای دکتر، شما اساسا چقدر با پدیده «شهروند خبرنگار» موافق هستید؟
موافقت و مخالفت من، مخالفت و موافقت شما و مخالفت یا موافقت همه عالم در این زمینه کوچک‌ترین تاثیری ندارد. ما به عصر دیجیتال رسیده‌ایم، تلفن‌های هوشمندی اختراع شده که دست همه مردم است و می‌توانند با استفاده از آنها خبرنگاری کنند. از آن گذشته، همه می‌توانند روزنامه‌داری کنند. حالا من و شما مخالفت کنیم به کجا می‌رسد؟ فرض کنید منِ قاضی‌زاده بگویم بسیار کار بدی است و همه باید گوشی‌ها را بگذارند در جیب‌شان و بروند روزنامه بخرند. اثری دارد؟ چیزی را تکان می‌دهد؟ باعث تغییر می‌شود؟ این موضوع پدیده‌ای است که همه درگیرش هستند. منتها خب، این نوع روزنامه‌نگاری به اصطلاح دیجیتال دو مشکل عمده دارد؛ نخست اینکه چون این نوع اخبار منبع معتبری ندارند، معلوم نیست که اساسا خبر راست است یا دروغ. در حالی که اگر یک خبرنگار در روزنامه مطلبی بنویسد یا ویدیویی منتشر کند که در آن ادعایی را مطرح کرده، قانون جلوی او می‌ایستد، اما در محیط مجازی همه می‌توانند هرچه دل‌شان می‌خواهد منتشر کنند. مشکل دوم که من بیشتر نسبت به آن حساسیت دارم، این است که زبان ملی ما را به هم می‌ریزد. ادبیاتش، آن‌طور که روزنامه‌ها باید رعایت کنند، ادبیات شسته و رفته‌ای نیست. مثلا الان دوستت دارم با دو تا «ت» تبدیل شده به دوسِت دارم. متشکرم به مچکرم تبدیل شده؛ همین. این دو خطا را دارد. با این‌حال، «شهروند خبرنگار» چه پدیده خوبی به حساب بیاید چه نیاید، موضوع اصلی این است که ما هیچ کاری برای مقابله با آن نمی‌توانیم انجام دهیم.

یعنی به نظر شما شهروند خبرنگاری دخالت در کار تخصصی یک روزنامه‌نگار یا خبرنگار نیست؟
یک سوال از شما دارم. قضیه میدان تحریر مصر را بعد از «حسنی مبارک» چه کسانی توانستند به گوش جهان برسانند؟ قضیه درگیری آمریکا در عراق را چه کسی می‌توانست به این گستردگی به گوش مردم دنیا برساند؟

طبیعتا شهروند خبرنگارها تاثیر بسزایی در بهار عربی داشتند.

من نمی‌خواهم از اساس با این پدیده مخالفت شود یا مصاحبه را به این سمت هدایت کنم. قطعا اطلاع‌رسانی شهروندان عادی یک منطقه از حوادث و رخدادها خیلی هم امر خوبی است. اما عده‌ای معتقدند خبرنگاری یک حرفه و تخصص است که حتی در دانشگاه هم رشته‌ای برای تحصیل دارد. اما اینکه چطور الان بسیاری از شبکه‌ها برای تولید محتوای برنامه‌شان به جای جذب نیروی متخصص فراخوان جذب شهروند خبرنگارها را می‌دهند، قابل تامل است. سوال من از شما این است که در این شرایط، ما به عنوان روزنامه‌نگار چطور می‌توانیم این پدیده را ساماندهی کنیم؟

چند سال پیش کتابی را از «کریس فراست» ترجمه کردم که یک توضیح خیلی خوبی دارد. می‌گوید: «روزنامه‌نگارها، از خبرنگارهای مجازی و دیجیتال ایراد نگیرند. کار دیگری بکنید. به مردم روزنامه‌نگاری یاد بدهید. یعنی به این تلفن همراه به‌دست‌ها یاد بدهید گزارش و خبر یعنی چه!» خیلی کار سختی است ولی به نظر من راهش همین است. شما ببینید در سال‌های اخیر در همین کشور خودمان خبرهای آنلاین و دیجیتال چه کارهای عجیب و غریبی کرد که از دست ما برنمی‌آمد. هم محدودیت مکانی داشته‌ایم، هم محدودیت قانونی. بنابراین به نظر من اصلا نمی‌شود ایراد گرفت. منتها راه درستش این است که اولا این آموزش را همگانی کنیم. ثانیا انصاف داشته باشید. ما روزنامه‌نگارها کارمان را بلدیم؟! اگر بلد بودیم، این‌طور به انفعال می‌افتادیم؟ قبول کن! عصر دیجیتال و فضای مجازی فقط مخصوص کشور ما که نیست. همه جای این دنیا اتفاق افتاده است. یک سوال دیگر از شما دارم. به آمریکا و فرانسه کاری ندارم، اما آیا قضیه محدودیت روزنامه در کشور ما شبیه مصر و لبنان است؟ در را باز کرده‌ایم و هر کسی که توانسته وارد این حوزه شده. هر کسی به حقوق و نان تلخ و دستمزد تُنُک قانع بوده، سرش را انداخته پایین آمده در تحریریه‌ها نشسته؛ غیر از این است مگر؟

از یک طرف دیگر ماجرا را ببینیم. همین چند سال پیش در حادثه پلاسکو یادتان هست تجمع مردم و دوربین به‌دست‌ها در اطراف این ساختمان چه بار ترافیکی ایجاد کرد و حتی باعث شد نیروهای امدادی با تاخیر به محل حادثه برسند! این آسیب‌ها ظاهرا نتیجه همین عصر دیجیتال و دوربین به‌دست‌ها و شهروند خبرنگارهاست دیگر. نظر شما چیست؟

در سیل هم بوده است، شاید اگر این‌طور نگاه کنید در خیلی از حوادث این اتفاق افتاده. اما در عوض شما سیل لرستان را به صورت زنده، عینی و فوری دیدید. کدام خبرنگاری در آن سیل می‌توانست برود و خبر تهیه کند؟ این را قبول دارید؟ حالا من ایراد بگیریم که چرا این خبر را تهیه کردی؛ می‌گذاشتی من بیایم؟

درست است. طبیعتا شهروند خبرنگارها نکات مثبتی هم دارند.
ما چه گلی به سر جامعه زده‎ ایم که آنها نمی‌زنند؟ منِ روزنامه‌نگاری که بیشترین تیراژ روزنامه‌ای که در آن می‌نویسم به ٧ هزار هم نمی‌رسد، چه فشاری باید به یک نفر دیگر بیاورم که تو انجام نده چون من باید انجام بدهم!

ولی طبیعتا من هم نمی‌توانم به عنوان یک خبرنگار در کار فردی متخصص که سال‌ها در رشته‎ای یا شغلی تجربه و مهارت کسب کرده دخالت کنم؛ که اگر دخالت کنم قطعا صدای آن صنف هم درمی‌آید.

این‌طور نیست. مگر صنعت کاغذ نبود که از بین رفت. وقتی که تقاضا و عرضه وجود دارد چرا نه؟ وقتی الان در جیب هر کسی یک گوشی هوشمند است، قابل تهیه است، نسبتا ارزان است و با آن همه کار می‌شود کرد، چرا که نه؟

با این تفاسیر، چقدر پدیده شهروند خبرنگارها را در ایران موفق می‌دانید؟

در حوادثی مثل زلزله و سیل واقعا به اطلاع‌رسانی جمعی کمک کرده است. با همه اینها، معتقدم حالا در کنار پدیده شهروند خبرنگارها، خبرنگارهای رسمی باید تلاش و کوشش بیشتری کنند. ما باید حرفه‌ای‌تر شویم. باید خودمان را تربیت کنیم، ولی نمی‌کنیم. چرا نمی‌کنیم؟ اولا اینکه روزنامه‌نگاری جاذبه‌اش را از دست داده. خودمان هم جذابیتش را از بین بردیم؛ دست هیچ‌کس دیگری نبوده. دوما اینکه همه این جنجال‌ها برای چیست؟ یک خبرنگار مگر چقدر حقوق می‌گیرد؟ خود شما مگر چقدر حقوق می‌گیری؟

حرفی نزنم بهتر است استاد!

تمام شد رفت. من هم همین را می‌گویم. حالا خودمان را با آتش جهنم و شاخ آهو درگیر کنیم که چه بشود؟ که روزنامه‌نگاری کنم؟ ببخشید این حرف را می‌زنم، ولی این حرف‌ها از روی درد است نه خوشی. وقتی به همین راحتی می‌شود روزنامه‌نگار و عکاس شد دیگر توقع داریم چه چیزی سر جای خودش باشد؟! اینها جبر زمان است. جبر تکنولوژی است. حالا این را هم بگویم که از این پیش‌تر هم خواهیم رفت. راه حلش فقط همین است که کریس فراست می‌گوید. یعنی فقط باید خودمان را تقویت کنیم. فرانسه، ژاپن و آمریکا هم این تلفن‌های همراه (شهروند خبرنگار) را دارند، لبنان و مصر هم همین‌طور، ولی روزنامه‌نگارهایش قلم‌ها را زمین نگذاشته‌اند که؛ هنوز هم روزنامه‌ها در این کشورها فعالیت می‌کنند و می‌فروشند و حتی پول خوبی هم درمی‌آورند.

اما خبرنگارانی که در فرانسه، ژاپن و آمریکا قلم می‌زنند یک فرق اساسی با ما دارند. آنها به اندازه ما سانسور و ممیزی ندارند. برای همین روزنامه‌نگارهایشان هم می‌توانند همپای شهروند خبرنگارها به هر بحثی ورود کنند. اما در ایران شهروند خبرنگارها به اندازه ما خبرنگارها زیر ذره‌بین نیستند و خیلی راحت‌تر حادثه یا مشکلی را گزارش می‌کنند. قبول دارید؟
بله، درست است، ولی آمریکا و ژاپن را بگذار کنار. من عمدا لبنان و مصر را هم مثال زدم. با همه مشکلات، هیچ کشوری قلم‌ها را زمین نگذاشته و کرکره مطبوعات را پایین نکشیده است. مثل من و شما به چه کنم چه کنم نیفتاده است که. آنها رفته‌اند دنبال راهی که بشود خواننده جذب کرد.

راستش قبل از اینکه با شما موضوع «شهروند خبرنگار» را مطرح کنم به شدت راجع به این موضوع گارد داشتم. الان از شما یک راه حل می‌خواهم. در عصر تکنولوژی و گوشی‌های هوشمند و پدیده‌ای مثل شهروند خبرنگار، حالا منِ خبرنگار چطور جایگاهم را ارتقا دهم؟

بدون رودربایستی بگویم، ما یک قانون مطبوعات داریم که فقط عزمش را جزم کرده که روزنامه‌نگار جماعت امتیاز نگیرد. وکیل، وزیر و نماینده‌ها امتیاز بگیرند و اینها را فقط فربه کنند. هرچه پول است برود در جیب اینها (اجازه بدهید اسم نبرم). روزنامه‌نگار هم حالا هر کاری می‌خواهد انجام دهد، برود انجام بدهد! این نوع سیاست عاقبتش می‌رسد به اینجا. روزنامه‌نگاری که به اندازه نیازهایش دستمزد ندارد، ممکن است از هر صنفی با هر انگیزه‌ای وارد تحریریه شود.

آخرین سوال؛ به نظر شما در آینده «شهروند خبرنگارها» خبرنگاران تحریریه‌ها را می‌بلعند؟

همین الان هم این کار را کرده‌اند، شما خبر ندارید. تیراژ شما چقدر است؟ در عوض یک خبر در شبکه‌های اجتماعی چقدر بازدید دارد؟ یعنی اینکه آنها توانسته‌اند مخاطب جذب کنند، ما نتوانسته‌ایم. هزار و یک دلیل هم دارد. حرف شما هم درست است در مورد سانسور و ممیزی و این داستان‌ها (هرچند که معضل اصلی نیست اما موثر است). ناامید نباشید، ولی روی خودتان کار کنید. همین الان در همین شرایط هم روزنامه‌نگارانی داریم که مثل برگ زر کارشان را می‌برند. کارشان را بلدند. ادبیات خوب دارند. اطلاعات کافی در گزارش‌شان می‌گنجانند و مخاطب دارند./

 

انتهای پیام-شهروند

دیدگاه‌ها  
  0
از ماست که برماست
نوشتن دیدگاه