يكشنبه 4 آذر 1403, Sunday 24 November 2024, مصادف با 22 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 2701
منتشر شده در دوشنبه, 30 فروردين 1395 14:29
تعداد دیدگاه: 0

موضوع مهم این است که یکی از برجسته‌ترین کارکردهای دیپلماسی به‌عنوان یکی از عناصر قدرت، همان‌گونه که جرج کنان، دیپلمات آمریکایی و یکی دیگر از نظریه‌پردازان واقع‌گرا عنوان می‌کند، «خنثی کردن تعارضات بین‌المللی و تعدیل تفاوت‌ها» است. این در حالی است که این کارکرد در پسابرجام در روابط میان آمریکا و...

موضوع مهم این است که یکی از برجسته‌ترین کارکردهای دیپلماسی به‌عنوان یکی از عناصر قدرت، همان‌گونه که جرج کنان، دیپلمات آمریکایی و یکی دیگر از نظریه‌پردازان واقع‌گرا عنوان می‌کند، «خنثی کردن تعارضات بین‌المللی و تعدیل تفاوت‌ها» است. این در حالی است که این کارکرد در پسابرجام در روابط میان آمریکا و برخی کشورهای اروپایی با جمهوری اسلامی ایران عملی نشد و به‌خصوص از شدت دشمنی آمریکایی‌ها با جمهوری اسلامی ایران کاسته نشد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مدظله العالی) الگوی رفتاری دولت و نهادهای قدرت آمریکایی در پسابرجام بیانگر تداوم دشمنی با جمهوری اسلامی ایران است. اذعان صریح برخی از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا مبنی بر نادیده گرفتن و حتی پاره کردن برجام در صورت وارد شدن به کاخ سفید و همچنین تعلل دولت آمریکا در رفع موانع انجام تعاملات اقتصادی به‌خصوص تحریم‌ها، ازجمله نشانه‌های تداوم این دشمنی آمریکایی است.

صرف‌نظر از مجاهدات تیم مذاکره‌کننده و داده‌ها و ستانده‌ها از مذاکرات هسته‌ای، موضوعی که در حین مذاکرات نیز بارها توسط قدرت‌های غربی به‌خصوص آمریکا مطرح و در فاصله‌ی کوتاهی پس از برجام نیز به دستاویز جدید آمریکا و برخی کشورهای اروپایی برای برنداشتن تحریم‌ها و حتی اعمال تحریم‌های جدید تبدیل شد، توانمندی موشکی جمهوری اسلامی ایران است. اکنون تهدید تحریم با ادعای فعالیت هسته‌ای غیرصلح‌آمیز به تهدید تحریم به‌واسطه‌ی ادامه‌ی فعالیت موشکی تبدیل شده است. این در حالی است که تقویت توانمندی و ظرفیت دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی ایران در محیط منطقه‌ای کنونی غرب آسیا یک ضرورت است.

قدرت دفاعی و موشکی؛ دیگر منبع مهم قدرت
نظریه‌پردازان نوواقع‌گرا در روابط بین‌الملل بر این باور هستند که نظام بین‌الملل (و بالطبع نظام منطقه‌ای غرب آسیا)، ساختاری آنارشیک دارد. مهم‌ترین اصل در این محیط آنارشیک، «بی‌اعتمادی به دیگر بازیگران و اتکای به خود» است. عقلانیت بازیگران ایجاب می‌کند که تأمین امنیت خود را به دیگر بازیگران واگذار نکنند و هریک از کشورها به‌تنهایی درصدد تأمین امنیت از طریق افزایش قدرت خود برآید. قدرت از این منظر، فی‌نفسه هدف و غایت سیاست خارجی کشورها نیست، بلکه ابزار مفید و مؤثری برای تأمین امنیت است. ازاین‌رو، هدف غایی کشورها در نظام بین‌الملل تأمین امنیت است، نه کسب قدرت. دلیل امنیت‌طلبی از طریق کسب قدرت نیز بسیار ساده است، چون هرچه قدرت و مزیت و برتری نظامی یک کشور بر دیگران بیشتر باشد، ضریب امنیتی آن بالاتر خواهد بود (دهقانی فیروزآبادی، ۱۳۹۰: ۳۷-۳۶).
این شرایط درباره‌ی منطقه‌ی غرب آسیا و الگوهای رفتاری برخی از کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران به‌وضوح وجود دارد. به دو دلیل مهم منطقه‌ای، تقویت اصل «خودیاری» در الگوی رفتار امنیتی جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا یک ضرورت ‌انکارناپذیر محسوب می‌شود. این دو دلیل عبارت‌اند از:
۱. افزایش تولید تهدید و خشونت در منطقه‌ی غرب آسیا
در منطقه‌ی غرب آسیا به‌دلیل اینکه شاهد بی‌نظمی سیاسی، از بین رفتن سامان سیاسی در برخی از کشورها، دولت‌های ضعیف یا اخیراً ضعیف‌شده و به‌ویژه چهار جنگ در سوریه، عراق، یمن و فلسطین اشغالی است، تولید تهدید و خشونت افزایش بی‌سابقه‌ای یافته است. در واقع، همه نوع بحران (جنگ داخلی، جنگ بین کشورها، اعتراض‌های ضدحکومتی، دولت‌های ضعیف و دولت‌های ورشکسته، تهدید تروریسم) در محیط کنونی غرب آسیا وجود دارد که سبب افزایش تولید تهدید و خشونت در این منطقه شده است. به‌استثنای مشکلات داخلی کشورها، مجموعه‌ای از بازیگران «مولد خشونت و تهدیدزا» شامل دولت‌های قرون‌وسطایی، رژیم جعلی صهیونیستی و به‌خصوص سازمان‌های تروریستی در منطقه‌ی غرب آسیا وجود دارند که الگوهای رفتاری آن‌ها ضریب خشونت و تهدید در این منطقه را افزایش داده است.

رژیم‌های قرون‌وسطایی در منطقه‌‌ی غرب آسیا، که در کشورهای عربی ساختار قدرت خانوادگی ایجاد کرده‌اند و در سطح محلی و ملی با ویژگی‌هایی نظیر مقابله با مخالفان و ناراضیان سیاسی و اصرار بر کنترل کامل دیوان‌سالاری و نهادهای سیاسی شناخته می‌شوند، در سطح منطقه‌ای با رژیم‌هایی نظیر رژیم جعلی صهیونیستی، نوعی همبستگی به وجود آورده‌اند. این رژیم‌ها ائتلاف‌هایی را ضد رقبای قدرتمند منطقه‌ای و همچنین علیه بازیگران کوچک‌تر غیرهمسو ایجاد کرده و میزان تهدیدها و به‌طور کلی آنارشی در محیط ذاتاً تنش‌زای غرب آسیا را شدیداً افزایش داده‌اند. نمونه‌ی آشکار این الگوی رفتاری، اقدام عربستان سعودی در حمله به یمن است که در فروردین ۱۳۹۵ (مارس ۲۰۱۶) وارد دومین سال خود شد.

رژیم صهیونیستی دیگر بازیگری است که مهم‌ترین کارکرد آن در منطقه‌ی غرب آسیا، تولید خشونت و تحمیل جنگ بر منطقه‌ی غرب آسیاست. اما موضوع عجیبی که از زمان جنگ پنجاه‌روزه‌ی سال ۲۰۱۴ رژیم صهیونیستی ضد باریکه‌ی غزه رخ داده این است که نه‌تنها دفاع از آرمان‌های فلسطین توسط حکام عرب نادیده گرفته شده، بلکه با مدیریت آمریکا، حتی روابط کشورهایی نظیر عربستان، قطر و امارات با رژیم صهیونیستی روند بهبودی را طی کرده است. در واقع آنچه سبب این سیر صعودی روابط شده، نادیده گرفتن خشونت تولیدشده توسط طرف مقابل است و حتی رژیم اسرائیل برای تطهیر نسبی خود از القابی نظیر «رژیم کودک‌کش» از افزایش الگوی رفتاری خشونت‌زا توسط کشورهای عربی حمایت می‌کند.

سازمان‌های تروریستی که عمدتاً از حمایت مالی و لجستیکی نظام سلطه برخوردارند، سومین دسته از بازیگران تهدیدزا در محیط منطقه‌ای غرب آسیا هستند. سازمان‌های تروریستی یکی از معروف‌ترین گروه‌های ناقض امنیت انسانی در جهان به‌شمار می‌روند که در شکل جهانی و فراملی پدیده‌ی نسبتاً جدیدی هستند و به دهه‌ی ۱۹۷۰ مربوط می‌شوند. شبکه‌ی القاعده و گروه تروریستی داعش از مهم‌ترین سازمان‌های تروریستی هستند که به‌خصوص در محیط غرب آسیا حضور گسترده‌ای دارند و به ایجاد خشونت افتخار می‌کنند.

موضوع مهم تولید تهدید و خشونت توسط هر سه دسته از این بازیگران علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌ای آن‌هاست. سیر صعودی تعارض‌های هویتی با کشورهای عربی به‌خصوص عربستان سعودی پس از بیداری اسلامی اخیر در جهان عرب سبب شد رژیم‌های مستبد عربی به‌نوعی در سطح اول دشمنی با جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند. این رژیم‌ها ضمن اینکه علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌ای آن اقدام می‌کنند، سطح روابطشان را از دشمنی با رژیم صهیونیستی به همکاری و همسویی با این رژیم تغییر داده‌اند. به عبارت دیگر، نوعی «اتحاد نانوشته» میان رژیم‌های مستبد عربی و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران و متحدان منطقه‌ای آن ایجاد شده است. در این میان، اقدام‌های گروه‌های تروریستی نیز بر شدت تهدیدها افزوده است. آنچه تهدید تروریستی برای امنیت و منافع ملی جمهوری اسلامی را شدت می‌بخشد و همچنین لزوم تقویت قدرت دفاعی کشور را افزایش می‌دهد، این است که سازمان‌های تروریستی به‌دنبال دولت-ملت‌سازی در محیط منطقه‌ای غرب آسیا هستند و بخش‌های زیادی از سرزمین عراق و سوریه، دو متحد مهم جمهوری اسلامی ایران در منطقه، بخش اصلی سرزمین تحت حاکمیت ادعایی تروریست‌ها را شکل می‌دهند.

۲. افزایش هزینه‌های نظامی و گسترش نظامی‌گری در منطقه‌ی غرب آسیا
دیگر دلیلی که تقویت توانمندی و قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران را به یک ضرورت مهم تبدیل می‌کند، تلاش رقبا و دیگر قدرت‌های منطقه‌ای در تقویت توانمندی دفاعی‌شان است. افزایش هزینه‌های نظامی آن‌ها بیانگر این تلاش است. عربستان سعودی در سال ۲۰۱۴ با پشت سر گذاشتن کشور هند، به بزرگ‌ترین واردکننده‌ی سلاح در سال ۲۰۱۴ تبدیل شد. در سال ۲۰۱۴، عربستان سعودی ۶.۴ میلیارد دلار صرف واردات سلاح کرد که ۵۴ درصد در مقایسه با سال ۲۰۱۳ رشد داشته است. هند به‌عنوان یکی از قدرت‌های مهم جهان، ۵.۵۷ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ واردات سلاح داشته است. در سال ۲۰۱۴، عربستان سعودی و امارات متحده‌ی عربی جمعاً ۸.۶ میلیارد دلار واردات سلاح انجام دادند که بیش از واردات سلاح توسط کل اروپای غربی بود (RT، ۹ مارس ۲۰۱۵). درعین‌حال، مطابق گزارش «مؤسسه بین‌المللی صلح استکهلم»، عربستان سعودی با ۸۷ میلیارد دلار بودجه‌ی نظامی (معادل ۵.۲ درصد بودجه‌ی نظامی جهان) اولین بودجه‌ی نظامی در منطقه‌ی غرب آسیا و سومین بودجه‌ی نظامی در جهان را پس از آمریکا و چین در اختیار دارد. در سال ۲۰۱۵ بودجه‌ی نظامی ایالات‌متحده‌ی آمریکا ۵۹۶ میلیارد دلار (۳۶ درصد بودجه‌ی نظامی جهان) و بودجه‌ی نظامی چین ۱۸۹ میلیارد دلار (۱۳ درصد بودجه‌ی نظامی جهان) بود. بودجه‌ی نظامی عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ با ۸۷ میلیارد دلار، از بودجه‌ی نظامی قدرت‌های بزرگی نظیر روسیه با ۶۶.۴ میلیارد دلار (۴ درصد بودجه‌ی نظامی جهان) و بریتانیا ۵۵.۵ میلیارد دلار (۳.۳ درصد بودجه‌ی نظامی جهان) بیشتر بوده است.
موضوع دیگر این است که ایالات‌متحده‌ی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی در حالی با تقویت قدرت دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی ایران مخالفت و آن را بهانه‌ای برای اعمال تحریم‌های جدید عنوان می‌کنند که بیشترین صادرات سلاح به منطقه‌ی پرآشوب غرب آسیا را انجام می‌دهند. آمریکا در سال ۲۰۱۴ با ۸.۴ میلیارد دلار، بزرگ‌ترین صادرکننده‌ی سلاح به غرب آسیا بود، درحالی‌که در سال ۲۰۱۳ صادرات سلاح توسط آمریکا به غرب آسیا ۶ میلیارد دلار بود. بریتانیا ۱.۹ میلیارد دلار، روسیه ۱.۵ میلیارد دلار، فرانسه ۱.۳ میلیارد دلار و آلمان یک میلیارد دلار در سال ۲۰۱۴ صادرات سلاح به غرب آسیا داشتند (RT، ۹ مارس ۲۰۱۵). ایالات‌متحده‌ی آمریکا از سال ۲۰۰۱ به بعد تأمین‌کننده‌ی اصلی تسلیحات عربستان سعودی است. عربستان سعودی طی سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۲ از ۱۶ کشور مجموعاً ۶.۶۷۹ میلیارد دلار سلاح خریداری کرد که بیشترین آن از آمریکا به ارزش ۲.۶۶۱ میلیون دلار، انگلیس ۱.۴۹۳ میلیون دلار و فرانسه ۱.۴۷۰ میلیون دلار بود (Nierop، ۲۰۱۳: ۵۱). در سطح جهانی نیز آمریکا در سال ۲۰۱۴ با ۲۳.۷ میلیارد دلار بزرگ‌ترین صادرکننده‌ی سلاح در جهان بود که یک‌سوم همه‌ی صادرات سلاح در جهان را شامل می‌شود و ۱۹ درصد در مقایسه با سال ۲۰۱۳ رشد داشته است. روسیه با ۱۰ میلیارد دلار و ۹ درصد رشد، فرانسه با ۴.۹ میلیارد دلار، بریتانیا با ۴.۱ میلیارد دلار و آلمان با ۳.۵ میلیارد دلار، رتبه‌های بعدی در زمینه‌ی صادرات سلاح در سال ۲۰۱۴ را در اختیار دارند (RT، ۹ مارس ۲۰۱۵).

نتیجه
دولت‌های خردورز و هوشیار که به‌دنبال امنیت هستند، از جمله ایران، به انجام اقداماتی نظیر تقویت قدرت دفاعی تمایل دارند. در واقع پرآشوب‌تر شدن وضعیت در ساختار منطقه‌ای غرب آسیا، موجب می‌شود تا ایران به‌عنوان یک «بازیگر خردمند»، برپایه‌ی بی‌اعتمادی به سایر کشورها، اعم از منطقه‌ای یا فرامنطقه‌ای، درصدد تأمین امنیت ملی خود از طریق حفظ و افزایش قدرت نسبی‌اش باشد. به عبارت بهتر، بیشینه‌سازی قدرت نظامی توسط ایران با هدف افزایش قدرت بازدارندگی و تأمین امنیت کشور انجام می‌شود و قدرت هدف نیست، بلکه وسیله‌ای برای دستیابی به هدف است.

نوشتن دیدگاه