جمعه 2 آذر 1403, Friday 22 November 2024, مصادف با 20 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 2110
منتشر شده در چهارشنبه, 14 مرداد 1394 01:37
تعداد دیدگاه: 0
درگفت و گو با مجید تفرشی عنوان شد؛

مشروطه وجنبش مشروطه خواهی یکی فرازهای تاثیرگذاردرتاریخ معاصرایران است که به رغم 109 سال ازوقوع آن همچنان موردتوجه تاریخ پژوهان وعلاقه‌مندان علوم انسانی قراردارد .باوقوع این جنبش (انقلاب) ایران وارد مرحله نوینی شد . برخی مشروطه را مهم‌ترين حرکت مردم ایران در راستای کسب آزادی و استقلال تاریخی...

 

مشروطه وجنبش مشروطه خواهی یکی فرازهای تاثیرگذاردرتاریخ معاصرایران است که به رغم 109 سال ازوقوع آن همچنان موردتوجه تاریخ پژوهان وعلاقه‌مندان علوم انسانی قراردارد .باوقوع این جنبش (انقلاب) ایران وارد مرحله نوینی شد . برخی مشروطه را مهم‌ترين حرکت مردم ایران در راستای کسب آزادی و استقلال تاریخی مي‌دانند وبرخی به آن به عنوان اولین گمراهی بزرگ ایران معاصر مي‌نگرند .

عده‌ای آن را حرکتی برخاسته از متن جامعه و اصلاح گران آن مي‌دانند وعده ای دیگر،رد پای استعماروخارجی‌ها را دربرپایی آن معرفی مي‌نمایند.

حتی عده‌ای دیگرازتحلیلگران شروع آن‌را ایرانی و کاملا آزادی خواهانه متصور مي‌شوند ولی معتقدند که در میانه راه،این حرکت اصلاحی،متوقف شد به جایش هدایت خارجی و یا دسیسه‌های بیگانه مؤثر شد .

اما بی تردید جنبش یا انقلاب مشروطه نخستین تجربه ایرانیان در تعریف ساختاری جدید وقانونی برای دولت بود.به رغم گذرعمر109 ساله از این رویداد مهم همچنان خاستگاه وریشه‌های آن محل نزاع است .برخی آن را برخاسته ازتفکرات ایرانیانی مي‌دانند که در غرب تحصیل کرده بودندوبرخی نظری مخالف دارند.به عقیده دکترمجید تفرشی ،پژوهشگر تاریخ «سوای انقلاب کبیرفرانسه وجنگ‌های ایران روس که به عنوان عوامل درازمدت موثردر شکل‌گیری تفکر مشروطه خواهی مطرح مي‌شوندودردیدگاه‌های متفکران وسیاست ورزان مستقل و دولتی با دیدگاه‌های مختلفی همچون سپهسالار، ملکم،اسدآبادی،مستشارالدوله، طالبوف، مجدالملک و دیگران موثر بودند، در دوران نزدیک‌تربه مشروطیت، باید به افزایش فشارهای سیاسی و بی عدالتی داخلی در اواخر حکومت ناصری و دوران مظفری اشاره کرد و از دو حادثه مهم شکست روسیه از ژاپن در جنگ بین دو کشور و انقلاب 1905 روسیه نیز به عنوان الگوها و عناصر تاثیرگذار بر ایرانیان برای دستیابی به حکومت قانون و مشروطه پارلمانی یاد کرد». با این حال برخی وقوع مشروطه را برای جامعه ایران زود مي‌دانستند و آن را بیشتر انقلابی ژورنالیستی مي‌دانند چراكه در آن مقطع بسیاری از واژه‌ها مانند پارلمان ،قانون و آزادی برای عموم مردم آشنا نبود واین‌ها را دلیلی بر ناکام ماندن این تحول عظیم مي‌دانند . با این حال مشروطه ومشروطه خواهی را مي‌توان ریشه تمام تحولات بعدی ایران معاصر دانست .
گرایش به مشروطه ومشروطه خواهی ازچه زمانی و توسط چه کسانی در ایران آغازشد؟
اندیشه گرایش به عدالت اجتماعی،آزادی‌های مدنی وحکومت قانون،کم وبیش دراندیشه‌گران ایرانی قبل ازحکومت قاجاریه وجود داشته است.اما دردوران نوین،همزمان باانقلاب فرانسه درسال 1789 وکم و بیش از آغاز حکومت سلسله قاجار، این آرا و آرمان‌ها به تدریج در بین متفکران و مصلحان شرقی و به خصوص ایرانی تحول یافت و شکل گرفت. در این میان، گروهی مستقیما خواستار انتقال و انطباق این آموزه‌ها با شرایط ایران و دیگر کشورهای مشرق زمین بودند و گروهی خواهان اجرای این مبانی تمدنی غربی به شرط انطباق آنها با شرایط خاص سنتی و باورها و آموزه‌های دینی مردمان کشورها و مناطق مختلف وبه تعبیرامروزی بومي‌سازی آن بودند.ازسوی دیگر،شکست تاریخی ایران در دو دوره جنگ‌های ایران و روس و تحمیل معاهدات گلستان و ترکمان چای به نخبگان ورهبران ایران نشان داد که تا چه حد از مبانی تمدنی، ترقی، دانش و تجربه جهانی در زمینه سیاست،حکومت واندیشه‌های قانونمدار عقب هستند و افرادی چون عباس میرزا نایب‌السلطنه و بعدها دیگرانی ازسیاست ورزان و اندیشمندان حکومتی و غیرحکومتی را به این فکر واداشت که چاره ای بنیادین و جدی برای برون رفت کشور و مردم از این وضعیت باید اندیشیده شود. البته بدیهی است که همه این اندیشمندان و سیاست ورزان در کار خود صادق نبوده و همه آنها به یک راهکار واحد نمی‌اندیشیدند.
این خواسته متاثرازچه اندیشه‌اي یاکدام الگوبود؟
چنان که مرحوم عبدالهادی حائری به خوبی و درستی در کتاب مهم و نمونه خود:«نخستین رویارویی‌های اندیشه گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب» نشان داده، معمولا در بین اندیشمندان و صاحبان تفکر در مشرق زمین و ایران، دو دیدگاه در مواجهه با واقعیت تمدن غرب وجود داشته است. برخی معتقد بودند که باید سراپا از غرب پیروی کرد و بدون تقلید مطلق از آموزه‌ها و تجربیات غرب پس از رنسانس و انقلاب صنعتی، راه سعادت وتوفیق دیگری برای پیشرفت وجود ندارد.حال آن که در مقابل،عده‌ای عقب‌افتادگی ایران زمین،مسلمانان و مشرقیان را کلا به استعمار غرب منتسب مي‌کردند وبراین باور بودند که راه برون رفت از این عقب ماندگی و ضعف، مقابله و چالش باغرب و ارزش‌های تمدن غرب است. در طول بیش از دو سده اخیر که ازآغازحکومت قاجار سپری شده و یا بیش از یک سده اخیر که از انقلاب مشروطیت ایران می‌گذرد،این دو دیدگاه کاملا متنافر همچنان در ذهن و زبان و کردار ایرانیان مشتاق ترقی و تعالی کشور وجود داشته و دارد.درس تجربه و سیلی روزگار نشان داده که تمسک جستن محض به هر یک از این دو دیدگاه در عمل راه به جایی نبرده و ما چاره ای نداریم جز این که استعمار و تمدن غربی را با هم دیده و با درایت و فراست نه آن را مقدس بشماریم و نه مذموم بلکه دانش و تجربه آن را مورد بهره‌برداری قرار داده و متوجه جنبه‌های استعماری و گسترش خواهانه آن نیز باشیم و تسلیم مطامع غربیان نشویم.این سخنان اگرچه ممکن است در شرایط کنونی قالبی و کلیشه ای تلقی شود، ولی بیش از دو سده است که به طورجدی گریبانگیر فرهیختگان‌ایرانی دلسوزکشوروسرنوشت مردم ایران بوده است.به هرروی،تجربه نوین واخیر حکومت‌های مبتنی برآزادی،قانون وعدالت اجتماعی اغلب تجربیات غربی هستندوتجربه استعماروسلطه‌جویی کشورهای ضعیف نیز تجربیاتی غربی هستند.دراین میان،چالش جدی برای اندیشه‌گران ایرانی رسیدن به نوعی راه میانه و گزینشی بین این خوف ورجا بوده وهست.
چه دلایلی باعث شکل گیری وایجاد نیاز به داشتن نظام مشروطه در ایران شد؟
سوای انقلاب کبیر فرانسه وجنگ‌های ایران روس که به عنوان عوامل درازمدت موثر در شکل‌گیری تفکر مشروطه خواهی مطرح مي‌شوند و در دیدگاه‌های متفکران وسیاست‌ورزان مستقل ودولتی با دیدگاه‌های مختلفی همچون سپهسالار،ملکم،اسدآبادی،
مستشارا‌لدوله، طالبوف،مجدالملک ودیگران موثر بودند، در دوران نزدیک‌تر به مشروطیت،باید به افزایش فشارهای سیاسی وبی عدالتی داخلی در اواخر حکومت ناصری و دوران مظفری اشاره کرد و از دو حادثه مهم شکست روسیه از ژاپن در جنگ بین دو کشور و انقلاب 1905 روسیه نیز به عنوان الگوها و عناصر تاثیرگذار بر ایرانیان برای دستیابی به حکومت قانون و مشروطه پارلمانی یاد کرد.دربین نخبگان وروزنامه‌های ایرانی،پیروزی ژاپن ضعیف در برابر امپراتوری روسیه مقتدربه پیروزی اراده و تلاش یک ملت برای شکست قدرتمندان تجاوز طلب و استعمارگر تلقی شدوروح نوینی بر کالبد خموده ایرانیان دمید. به موازات این حادثه و انقلاب 1905 روسیه، مشکلات اقتصادی جدی در ایران پیش آمد که با توام شدن استبداد حکام محلی در تهران و ولایات زمینه سازخیزش‌های شهری و بالا گرفتن تب مشروطه خواهی و طلب کردن حکومت قانون وعدالت خانه شد.البته دراین میان غربگرایان وعلاقه‌مندان به پیاده کردن الگوهای اروپایی برای ایران وهمچنین شماری از بابیان نیز موثر بوده و برنامه‌های خود را در بین مشروطه خواهان پیش مي‌بردند.
به نظربرخی محققان مشروطه ،یکی ازعوامل ناکامي‌این جنبش عدم راهیابی مفاهیمي‌مانندآزادی ،استقلال،مجلس و... دربطن جامعه است.آیااین تحلیل راقبول دارید؟مثلا سال‌هاقبل یکی ازاستادان علوم سیاسی گفت که مشروطه یک انقلاب ژورنالیستی بود،منظورشان این بود که روی این مفاهیم کار نشده بود،چراروشنفکران مشروطه خواه نتوانستند این مفاهیم رادرجامعه ساری کنند؟
این سوال ابعاد و لایه‌های مختلفی دارد.اولا:معضل کلی درانقلاب مشروطیت ودیگرنهضت‌های معاصر ایران همواره این بوده که مردمان عادی وتوده‌ها، دردها راحس مي‌کردند و خواهان درمان آن بودند. ولی اغلب کشور از نظر فکری و فرهنگی مهیای تغییرات بنیادین نبود و حکومت‌ها، مانندحکومت‌های پس از مشروطیت، گاهی در عمل، همان رفتار و ساز و کار مستبدانه و غیرقانونی رادرپیش مي‌گرفتند. باید توجه داشت، چنان که بزرگی به درستی گفته،آزادی نه اعطا کردنی است نه به زورگرفتنی، آزادی یاد گرفتنی است.در این جا سوال مهم این است که آیا باید آزادی و استقلال ومجلس وعدالتخانه را به ملت داد تا از مواهب آن بهره‌مند شوند یابایداول همه شرایط ولوازم ضروری برای دستیابی به این موارد را فراهم و بعد حکومتی قانونمندوپارلمانی ومبتنی بر آزادی‌های مدنی را تاسیس کرد. چنان که ابوالقاسم خان ناصرالملک،اولین فارغ التحصیل ایرانی دانشگاه آکسفورد، آخرین صدراعظم قبل از استبداد صغیر و آخرین نایب السلطنه احمد شاه معتقد بود که مشروطه همانندیک غذای سنگین چرب خوشمزه است که به بدن یک کودک شیرخواره وارد شده وجزضررو مرگ نوزاد نتیجه ای ندارد. کودک باید بزرگ و آماده تحمل و لذت بردن از این غذای خوشمزه شود.دربخش دوم سوال باید گفت که ژورنالیست‌ها در انقلاب مشروطیت، موج ایجاد نکردند،بلکه پیام آورومبلغ نیازها،مطالبات و آرمان‌های عمومي‌ومردمي‌بودند.طبیعی است که هیچ جنبش وانقلابی بدون حمایت رسانه به پیش نمي‌رودوموفق نمي‌شود.رسانه‌ها خواسته‌های مردم را به بهترین شکل بسته بندی وعرضه مي‌کنندولی خود خالق آن نیستند. موج‌ها را حرکت داده وهدایت می‌کنند ولی اغلب خود موج آفرین نیستند.این که بود و نبود یا اساس انقلاب را به روزنامه نگاران واصحاب رسانه نسبت دهیم تفکری سست است که شاید در برخی جهات بتوان شواهدی برای آن یافت ولی یقینا قابل تعمیم دادن نیست.البته باید توجه داشت که از نظر کمي‌وکیفی دوران انقلاب مشروطیت ایران یکی ازمهم‌ترين وبارزترین دوران تاریخ روزنامه‌نگاری ایران بود. این واقعیت البته تبعات مثبتی داشت ودارای جنبه‌های تلخ ومنفی هم برای مشروطیت بود که از حوصله این بحث وسوال خارج است و نیازمند گفت‌وگویی جداگانه است.
همان‌طورکه مي‌دانید سه گروه روحانیون،روشنفکران لیبرال وروشنفکران دارای اندیشه‌های سوسیالیستی در پیروزی جنبش نقش موثری داشتند.امابعد ازآن باهم وارد نزاع شدند.به نظرشماچرا نتوانستنداتحاد وهمراهی خود راحفظ کنند؟
واقعیت این است که دربخش آغازین انقلاب مشروطیت تا به توپ بستن مجلس واستبدادصغیر،نقش و جایگاه روشنفکران سوسیالیست ازنظرکمي‌وکیفی کمتر و پایین‌تر از نقش وجایگاه روحانیان وروشنفکران لیبرال بود.این نقش البته درادواربعدی مشروطیت وتاریخ ایران جدی‌تروپررنگ‌تر شد.درآغاز مشروطیت روحانیان و روشنفکران دارای اهداف مشترکی بودندکه محوراصلی آن عدالت‌خانه،حکومت قانون و دولت مستقل بود. نیاز به یک پناهگاه و سازوکاررسمي‌برای احقاق حق وعدالت و استقلال از حکومت‌های استعماری خارجی، فصل مشترک همه گروه‌های خواهان برقراری نظام مشروطه دربرابر سلطنت خودکامه بود.با این همه، در ادامه کار و با گسترده تر شدن کارنهضت،هم بین جناح‌های مختلف هر یک از این گروه‌ها و هم بین روحانیان و روشنفکران اختلاف نظرهای جدی رخ داد.اگردرابتدای کار همه جناح‌هاي متحد و متفق و بر اساس نوعی ازدواج مصلحتی با هدفی مشترک علیه حکومت استبدادی متحد بودند، در ادامه کار اختلاف نظرات خود را چه در تاکتیک وچه دراستراتژی بروز دادند. در فاز نخست انقلاب، رهبری علمای عراق، به خصوص آخوندمحمدکاظم خراسانی نقش محوری در تشجیع مردم و مشروعیت بخشیدن به انقلاب داشت ودربین روحانیون و سه دیدگاه وجود داشت. برخی چون محمد حسین‌نایینی مشروطیت را دفع افسد (استبداد) به فاسد(مشروطیت)مي‌خواندند،ولی آرمان‌شان حکومت اسلامي‌بود دسته دوم چون شیخ فضل‌ا... وهمفکرانش،مشروطیت را سازوکاری مي‌دانستند که بدترازاستبداد قاجاری است وآن را دفع فاسد به افسد خطاب مي‌کردند.درواقع آرمان اصلی این دسته نیز حکومت اسلامي‌بود،ولی درغیبت این حکومت آرمانی مشروطیت را بدترازحکومت استبدادی مي‌دانستند. دیدگاه سوم از سوی مجتهدان جوانی چون محمد اسماعیل غروی محلاتی مطرح می‌شد که مشروطه پارلمانی و حکومت قانون را نه از سر استیصال بلکه با علم و اراده قبول داشتند و آن رانوع اعلای حکومت دانسته و اساسا تاسیس حکومت اسلامي‌در عصر غیبت را ناممکن تلقی مي‌کردند.درمیان روشنفکران نیزبعضادرک دقیق ومشخصی ازمشروطیت،ریشه‌ها،پیش‌نیاها،سازوکار و تبعات آن وجود نداشت.ولی درمیان آنان برخی معتقد به ضرورت جذب و کسب مشروطه وتمدن غربی بی چون وچرا و بی توجه به موقعیت محلی وآموزه‌های سنتی بودندوبرخی دیگرخواهان تعامل با بخش سنتی و دیگر اقشار غیرروشنفکری جامعه در جهت رسیدن به یک راهکار میانه برای اصلاح جامعه بودند. این دو دیدگاه مختلف موجب بروز عملکردهای مختلفی مي‌شد که رویکردهای گوناگون محافظه کار خواهان مماشات با قدرت‌های خارجی، میانه رو اعتدال‌گراوتندرورادیکال بعضا خشونت طلب را رقم می‌زد.لذا خصومت ورقابت دردوره دوم مشروطیت به بعد هم بین روشنفکران وروحانیون بودوهم بین هر جناح‌های داخلی هر دو دسته مذکور.
به نظرشماعمده ترین دلیل به بیراهه رفتن جنبش مشروطه چیست؟
عمده‌ترین دلیل شاید وجود نداشته باشد ولی مجموعه ای ازدلایل دراین راه وجود دارد.نخست باید به تحولات داخلی وادامه تلاش سیاستمداران وگروه‌های خودکامه برای مصادره انقلاب مشروطیت و به نوعی بازگرداندن آن به دوران استبداد توجه کرد.مستبدانی که درلباس مشروطه خواهی ظاهر شدند و از حکومت پارلمانی و قانون به عنوان ابزاری برای ادامه مطامع واهداف خود بهره بردند.مسئله دیگر مداخلات قدرت‌های بزرگ به خصوص بریتانیاوروسیه وعوامل داخلی آنان در مسائل داخلی ایران بود که از ابتدا وجود داشت وباقرارداد 1907 آشکار شد.قراردادی که هدفش تقسیم ایران به سه حوزه نفوذ آن دو امپراتوری ویک حوزه بی طرف بود که البته همان منطقه بی طرف نیز خوددرعمل بی طرف نبود و بیشتر تحت سلطه لندن بود.
درزمینه اقتصادی حکومت‌های عصرمشروطه نتوانستندآن طورکه مردم متوقع بودند کارآمدی نشان داده و کشوررابه سمت شکوفایی ورفاه نسبی سوق دهند.فساد،سوءمدیریت،ناکارآمدی نهادینه داخلی و نشناختن سازوکاراقتصاد نوین ومتفاوت جهانی،به همراه مداخلات بیگانگان وعوامل آنان، از عناصر دائمي‌این فرآیند ناخوشایند همواره مطرح در تاریخ معاصر ایران بوده است.
از سوی دیگر،مردم ایران همواره بین آرزومندی برای یک حکومت آزاددموکراتیک ویک حکومت قدرتمند مستبددرحیرت بوده اند.گاهی براساس شرایط روزمعتقد بودند که چاره دردایران آزادی و دموکراسی و قانونمداری ازطریق یک حکومت انتخابی پارلمانی است وگاهی معتقد بودند که کار ایران جز با زور حل نمي‌شود و چاره درد داشتن یک حکومت قدرتمندتوسط یک مستبدمصلح است.عامه مردم در انقلاب مشروطیت، درک عمیقی ازمشروطیت،آزادی وحکومت قانون نداشته وچنان که از تعبیر عامیانه«مشروطه شد»نیزبرمی‌آید،حکومت قانون ونظام پارلمانی راگاهی مترادف با آنارشیسم و هرج ومرج تلقی می‌کردند.
این دونگاه متضادنشانگرآن است که ازنظرمبنایی وفرهنگی،جامعه به طورجدی وعمیق به درک صحیحی از مشروطیت و حکومت قانون دست نیافته بودودرصورت نیازودردوران سرخوردگی گاه و بیگاه دلتنگ شلاق استبدادی وصراحت وقساوت حکومت فردی می‌شد.این معضل موجب مي‌شد که نهادهای مدنی به عنوان پایه‌های حکومت قانون و پارلمانی در ایران به درستی پا نگیرندوازپشتیبانی مردمي‌برخوردار نشوند.
روسیه وانگلستان هرکدام به نحوی ازمشروطه حمایت مي‌کردند.آنهابااین حمایت‌ها درپی چه هدف یا اهدافی بودند؟
روسیه تزاری هیچگاه به طورجدی مدافع انقلاب مشروطیت نبود.اساسا یکی ازاهداف انقلاب مشروطیت خلع ید ازنفوذروسیه در سیاست وحکومت درایران وخلع ید ازمشاوران روسی وتحت تاثیرروسیه در دربار قاجار، به خصوص محمدعلی شاه، بود.حمایت اولیه بریتانیا ازانقلاب مشروطیت اساسا درجهت رقابت و دشمنی با منافع روسیه بود.درتاریخ ایران دردامنه وعمق این حمایت اغراق شده ونسبت به آن افسانه پردازی‌هایی شده است.زمامداران بریتانیا باعقد پیمان 1907 با روسیه وتقسیم ایران به حوزه‌های نفوذ خوددرعمل نشان دادند که در حمایت اولیه خودازانقلاب مشروطیت چندان جدی نبوده و اهمیتی به استقلال وآزادی ایران نشان نمي‌دهند. این نیت درجریان جنگ جهانی اول ونقض کامل بیطرفی ایران و همچنین حوادث بعدی یعنی قرارداد 1919 و کودتای 1299/ 1921 به طورآشکارتری بروزیافت.در واقع لندن درجریان انقلاب مشروطیت، چه در دفاع از آن وچه درخدشه دارکردن آن،براساس منافع ملی وراهبردی خودعمل مي‌کردواهمیتی به مصالح ومنافع ملی ایران نمی‌داد.

 

منبع:قانون

نوشتن دیدگاه