دختری جوان با هزاران امید و آروز روز های پایان تابستانی گرم و خشک به تهران می آید، اما بی مقدمه با ماموران گشت ارشادی مواجه می شود که این روزها کم حاشیه نداشته و تصاویر برخوردهای تند و خشن تعداد معدودی از ماموران گشت های ارشاد در سراسر کشور فضای مجازی را پر کرده است.
سوژه ای برای برخورد ظاهرا ارشادی که قرار بود یکساعت بعد از نشستن پای کلاس آموزشی به کنار خانواده بازگردد، دوساعت بعد جسم نیمه جانش به یک مرکز درمانی منتقل شد و حالا او به همین راحتی آسمانی شد تا حسرتی باشد برای خانواده و فامیل و دوستان و شوکی باشد برای مردم بهت زده و متاثر و البته یک شاه ماهی برای سخن پراکنی های ضد انقلاب.
البته طی ماه های گذشته سوژه در این زمینه کم نبوده و نیست، اما از بیم آن که با رسانه های ضد انقلاب هم صدا نشوم، تاکنون از پرداختن به موضوع پرهیز داشتم. اما با وقوع این اتفاق احساس کردم همین پرهیز از هم صدایی با رسانه های معاند، مستمسکی شده برای تکرار هر از چندگاه این برخوردها و اگر آن روز که مادری جلوی ون پلیس ایستاد یا صحنه های دردآور کتک خوردن دختری توسط ماموری متخلف - که تاکید می شود به نسبت خدماتی که پلیس به جامعه ارائه می کند، تعدادشان اندک است - می نوشیتم، شاید اکنون مهسا امینی زنده بود.
می نویسم چون احساس می کنم اگر ننویسم باز دوباره و دوباره باید شاهد چنین رخدادهایی باشیم.
آقای اشتری، فرمانده فراجای امروز یا همان ناجای دیروز، مثل روز برایمان روشن است که سازمان تحت امرتان به عنوان نوک پیکان رخداد های کنونی، به مثابه قله یخی است که از آب بیرون زده و بدنه بزرگتر آن زیر آب است.
مثل روز برایمان روشن است که مردم از وضعیت حجاب در کشور راضی نیستند و برخی سازمان ها و نهاد ها خواستار برخورد با مظاهر فساد و بدحجابی هستند و حالا شما شده اید نوک پیکان.
مثل روز برایمان روشن است که در قوانین جمهوری اسلامی که متاثر از اسلام عزیز است، بی حجابی و تظاهر به آن جرم مشهود تلقی شده وقانون نیز اتفاقا برای آن مجازات در نظر گرفته است و در این بخش از برخورد حرفی نیست.
اما مثل همان روز برایمان روشن است که شیوه شیوه ای نیست که باعث تبیین نگاه مترقی اسلام در جوامع بین المللی شود. در دنیایی که داعش با قواعد دروغین، اسلام هراسی را در دنیا پدیدآورده است، در دنیایی که روشن فکر نماهای غرب نشین روز به روز یک نگاه ضد بشری به اسلام نسبت می دهند و با آب و تاب رسانه ای حق را باطل و باطل را حق جلوه می دهند، شما به جای برخورد با بن شاخه های معیوب و متخاصم، به برخورد با چند شاخه باریک و غیر اصلی که در رشد درخت فساد هیچ اثری ندارد بسنده کرده اید.
آقای اشتری، فرمانده فراجا! آیا می دانید مردم عوام در باره برخورد با سرشاخه ها چه نظری دارند؟
آنها معتقدند اراده ای برای برخورد با سرشاخه های فساد اجتماعی در مسئولان دیده نمی شود و معمولا برای خالی نبودن عریضه دست به چنین رفتارهایی می زنند و هر از چندی با برخورد با چند جوان قربانی بی فرهنگی مدعی بر خورد با بد حجابی شده اید. بی شک به عنوان نگارنده سطور اعتقادی به این تفکر عام گرایی نداشته و ندارم و بعضا برخوردهای افراطی برخی ماموران انتظامی را در برابر خدماتی که قشر زحمتکش انتظامی به مردم ارائه می کنند، ناچیز می دانم.
اما همین ناچیزها می شود سوژه رسانه های بیگانه و معاند.
آقای اشتری سوژه را رسانه ها نمی سازند، سوژه را ما می سازیم، بسته بندی می کنیم، به عنوان یک کادو دو دستی تقدیم رسانه های آن سوی آب می کنیم، مثل موضوع مهسا امینی و دیگر مسائل.
قبول کنیم خودمان اجازه مظلوم نمایی به متخلفین می دهیم و آن ها را بر بستر موج رسانه ای ضد انقلاب سوار می کنیم.
آقای اشتری،ابتدا به عنوان یک فعال رسانه ای به خودم که نتوانستم فرهنگ اصیل ایرانی - اسلامی را در حد وسع خود تبیین کنم و بعد به شما به عنوان مجری قانون و بعد هم به دیگر ارکان دست اندرکار در این زمینه انتقاد می کنم و معتقدم ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است. آقای اشتری مطمطئنا از وضعیت بازار آگاه هستید. آیا می دانید یک بانوی محجبه وقتی بخواهد مانتو مناسب در بازار تهیه نماید باید چه مشقاتی را تحمل کند؟
مانتو مناسب یک بانوی محجبه در بازار به قدری کمیاب است که برخی از این بانوان محترمه راکلافه می کند. اگر هم باشد آنچنان قیمت ها نجومی است که این بار پدر خانواده را کلافه می کند.
آیا در این وضعیت می توان انتظاری از بانوان کشورمان داشت؟
بی شک مهسا امینی پیش از آنکه به هر دلیلی قربانی بیماری زمینه ای و یا برخورد ماموران انتظامی و یا حتی ترس درونی خود از تبعات یک اتفاق باشد، قربانی همین وضعیت بازار بوده و در آینده نیز دختران زیادی قربانی مافیای لباس خواهند شد.
اما آقای اشتری، این قربانیان فرزندان همین آب و خاک هستند و شما نیز لباس نظام پوشیده ای تا دست مافیا را کوتاه کنی.
گشت ارشاد، زمانی می تواند گشت ارشاد باشد که زیرساخت ها به طور کامل فراهم گردد، اقتصاد، فرهنگ و ابزار فرهنگی برای انتقال پیام می تواند بخشی از این فرایند باشد.
حالا خود قضاوت کنید که آیا در شرایط کنونی، بازار و فرهنگ ما موید این موضوع هست؟
آیا توانسته ایم زیبایی حجاب را برای دختر ایرانی تبیین کنیم و یا صرفا به اجبار آن پرداخته ایم؟
هرچند که معتقدم این مهم وظیفه پلیس نیست و فرهنگ سازی ابزار و نیروی توانمند، آگاه و ورزیده خود را می خواهد، اما باید بگویم مظلوم ترین فرایند اثرگذار در کشور ما فرهنگسازی است. چرا که به دلیل در دسترس بودن این مقوله، هر نهاد و سازمان و یا حتی هر فردی خود را عنصر فرهنگساز می داند و همین امر بازار مکاره ای بوجود آورده که در آن هر نوع سوژه ای دستخوش آزمون و خطای عده ای بی دانش قرار گیرد.
آقای اشتری، مهسا امینی بهانه ای است برای سوء استفاده ضد انقلاب که همواره مترصد یک خطا از سوی مسئولان و یا بدنه نظام بوده و هستند که ما با آنها کاری نداریم.
اما قبول کنیم بهانه خوبی است برای کناره کشی از قدرت توسط افرادی که احساس می کنند مدیرانی هم هستند که بهتر از آن هابتوانند سازمان و نهاد تحت امرشان را مدیریت کنند. چرا که در این پرونده بر فرض آن که عامل مرگ این دختر 22 ساله بیماری زمینه ای باشد، باید گفت به یک نماد تبدیل شد برای مخالفت با گشتی که دیگر ارشاد نیست.
حالا در این مخالفت برخی به دنبال شاه ماهی خود از آب گل آلود هستند که مردم خطشان را بارها و بارها از آن ها جدا کرده اند و به آنها وقعی نگذاشته اند، اما برخی از دلسوزان نظام و انقلاب هم هستند که ازاین برخوردها دل خوشی که ندارند هیچ، دل خون هم هستند.
آقای اشتری، این را ما نمی گوییم، دانشمندان علم جامعه شناسی می گویند که جوامع به سمتی نمی روند که من و شما بخواهیم، بلکه به سمتی حرکت می کنند که مردم جامعه می خواهند.
حالا مردم الگوو خواسته خود را از چه کسی و کدام رسانه ها می گیرند؟این باید برای حاکمیت مهم باشد.
آقای اشتری، شما فرزند یکی از پیرغلامان اهلبیت (ع) هستید که فخر المادحین بوده و شما نیز نان هیئات مذهبی را خورده اید، پس بی پرده و با اشاره به فرمایشان رهبر معظم انقلاب درباره پلیس با شما سخن بگویم؛ مقام معظم رهبری در دیداری با فرماندهان پلیس فرمودند:” پلیس باید مامن و ملجاء مردم عادی و مایه وحشت تبهکاران باشد.”
جمله ای که روی دیوار اکثر قریب باتفاق کلانتری ها و مراکز انتظامی نگارش شده،اما بخشی از جوانان و نوجوانان که تعدادشان هم اگر خیلی زیاد نباشد، باید گفت خیلی هم کم نیست، این حس را ندارند.
پس لطفا اگر نمی توانید چنین توصیه مدبرانه ای را با تمام توان عملیاتی کنید، اجازه دهید فرد یا افراد دیگری که می توانند سکان را بدست گیرند./انتهای پیام
به قلم پارسا فرزین