پنجشنبه 1 آذر 1403, Thursday 21 November 2024, مصادف با 19 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 4496
منتشر شده در دوشنبه, 14 خرداد 1397 11:10
تعداد دیدگاه: 0

این روزها به سبب انتشار خبر تجاوز به دختری 6 ساله و افغان، دوباره خمینی شهر سرزبان ها افتاده و هرچند هنوز هویت متجاوز و یا متجاوزین مشخص نیست، اما برخی قضاوت زودهنگام کرده و آن را به اهالی شریف این شهر نسبت داده اند، لذا از این منظر بد نیست به نکاتی چند درخصوص ساختار اجتماعی این شهرستان با قدمت...


شهرستان خمینی شهر که پیش از این همایون شهر و پیش تر از آن نیز سده یا سه دژ، اسپریز و مهربین خوانده می شد، تنها 12 کیلومتر با مرکز استان فاصله دارد و به نوعی نزدیک ترین شهرستان به مرکز استان است و همین امر زمینه مهاجرت افراد غیر بومی به آن را فراهم می سازد. از سوی دیگر استان اصفهان به نوعی صنعتی ترین استان کشور بوده که بسیاری از افراد بیکار بر این باور هستند که با حضور در این استان می توانند برای خود شغلی فراهم نمایند و این باور سنتی در نگاه مردم، باعث شده تا هجومی ناهمگون به استان داشته باشند، از سویی چون مرکز استان به عنوان یک کلانشهر شناخته می شود، هزینه های زندگی برای آنان بالا بوده و به صرفه نیست، لذا مهاجرین با فرهنگ های مختلف به شهرستان های حاشیه ای مرکز استان که فاصله چندانی هم با اصفهان ندارند آمده و این مهاجرت ها به دلیل قومیت گرایی و تقویت خرده فرهنگ های متعدد، جلوی تقویت فرهنگ های معنوی غالب را گرفته و تاخر فرهنگی ایجاد می کند. حال این تاخر فرهنگی به دلیل یادشده در خمینی شهر بیشتر از دیگر شهرستان ها مشهود است و این در حالی است که اهالی اصیل خمینی شهر مردمی پایبند به فرهنگ عامه همراه با خرده فرهنگ های متنوع هستند که اگر یکپارچگی قومیتی در این شهرستان دستخوش مهاجرت های متعدد و بی رویه نمی شد، تناسب فرهنگ معنوی و مادی می توانست سدی بزرگ در برابر تاخر فرهنگیِ حاکم باشد و مصداق رشد فرهنگ مادی این شهرستان را می توان تربیت اصغر فرهادی و توسعه فیزیکی سینماهای کشور و مصادیق معنوی را نیز می توان فعالیت چشمگیر جوانان شهرستان در حوزه های متعددی مانند فیلمسازی و سینما به تاثی از فرهادی دانست. البته در این میان پرفسور میردامادی نیز به عنوان اسطوره علمی توانسته توسعه معنوی علوم پایه را در این شهرستان رقم بزند که توسعه علمی دانشگاه آزاد این شهرستان ظرف مدت یک دهه از جمله دلایل این ادعا است، اما چرا هر از چندی نام این شهرستان به نوعی با یک معضل اجتماعی گره می خورد؟ آیا واقعا دست هایی پشت پرده بوده یا باید این رخداد نامیمون را نتیجه خوابزدگی مسئولان و برنامه ریزان و بی توجهی آنان به توده های جمعیتی دانست؟
بی شک عنصر برنامه ریزی شهری یکی از عناصر مهم در پیشگیری از تحلفات و آسیب های اجتماعی است، عنصری که این روزها در کشور و در استان به درّی نایاب مبدل شده است.
در رخداد هایی اینچنین ذکر این نکته حائز اهمیت است که وقتی توده ای بزرگ و البته ناهمگون از یک فرهنگ غالب وارد بخشی از جامعه می شوند، بر اثر مهاجرت و عمدتا حاشیه نشینی ناشی از فقر، قیود اجتماعی را نادیده گرفته و به مسائلی همچون عفت عمومی و حیای اجتماعی بی تفاوت می شوند و نمونه بارز آن را می توان در راحتی مسافران فصلی که به شهرهای گردشگر پذیر سفر می کنند دید.
حال این تضاد فرهنگی در شهرستانی مذهبی که عمدتا مردمی شریف و مقید به آئین و مذهب، بدنه اجتماعی آن را تشکیل می دهد، زمینه کنجکاوی عمومی درخصوص شیوه اعتقادات و زندگی دیگران و به اصطلاح غریبه ها را فراهم می سازد، در این شرایط مهاجرین با فرهنگ متفاوت در معرض توجه قرار گرفته و بعضا برای افرادی انگشت شمار الگو نیز می شوند و اینچنین شهر را دستخوش تغییر فرهنگی قرار می دهند و در این صورت بعد مادی فرهنگ متشکل از رفتارهای فرهنگی و ضد فرهنگی رشد کرده و بعد معنوی آن مسکوت می ماند که زمینه واپس ماندگی فرهنگی یا تاخر فرهنگی را فراهم می سازد.
همچنین اشتغال اهالی خمینی شهر به حرفه سنگ بری و دیگر مشاغل مشابه، به نوعی باعث اختلاف سطح اقتصادی افراد در شهرستان شده و بیشتر افراد مهاجر که به عنوان کارگران توسط صاحبان حرف و مشاغل به کار گماشته می شوند، با نگاه سنتی که از دوران انقلاب صنعتی بر روابط کارگر و کارفرما حاکم بوده به این مضمون که "کارگران معتقدند کارفرما ها حقوق آن ها را به طور کامل نمی دهند" و کارفرماها نیز معتقدند که "کارگران با وجدان کامل کاری برای آن ها کار نمی کنند"، نوعا نگاه های غیرمتعارفی را پدید می آورد که همیشه افراد مهاجر نسبت به اهالی بومی شهرستان کینه داشته باشند.
از این رو همواره تلاش می کنند با دست گذاشتن روی نقاط ضعف آن ها، این کینه را تخلیه سازند که بعضا از سر نادانی، بعضا از سر غرض ورزی و یا انگیزه های فردی با همراهی تعداد معدودی از اهالی بومی شهرستان که غالبا جوانان هستند نیز همراه می شود.
در اتفاق اخیر نیز هرچند هنوز مشخص نیست متجاوز و یا متجاوزین با چه هویت و قومیتی این کار را کرده اند، اما بعید به نظر می رسد این جنایت توسط اهالی بومی شهرستان رقم خورده باشد و بیشتر از هرچیزی به ویژه از خشونت نهفته در دل این کار، به جنایاتی شباهت دارد که پیش از این توسط اتباع بیگانه صورت می گرفت که البته جرم شناسان در این زمینه باید نظر کارشناسی اعلام کنند.
علی ایحال، هرچند وقوع چنین جنایتی هولناک است، اما ربط دادن آن به مردمی که همواره از آن ها به عنوان مردمی شریف، پاکدست، هنردوست، مذهبی، کاری و ... یاد می شود، جنایتی هولناک تر است. چرا که با وقوع چنین رخدادی یک کودک 6 ساله و خانواده وی درگیر یک فرایند ضد بشری می شوند، اما با انتساب این رخداد به مردم یک شهرستان که ظاهرا توسط رسانه های بیگانه آغاز شده است، شان و شخصیت اجتماعی یک شهرستان و اهالی آن زیر سئوال می رود. شهرستانی که از دل آن افرادی چون پرفسور میردامادی ، اصغر فرهادی ، آیت الله اشرفی اصفهانی ، حاج شیخ جواد جبل عاملی و ... بیرون آمدند.
همچنین شاید این اتفاق نقطه عطفی شود در استفاده از امکانات و خدمات شهری برای پیشگیری از چنین رخداد هایی، به طوری که وقتی مدیران شهری می بینند منطقه ای از شهر دچار بحران اجتماعی است، نقطه کور زیاد دارد، مرکز تجمع اراذل و اوباش است و قص علی هذا، بهتر است خدمات شهری از جمله خیابان، پارک و ... را در آن جا متمرکز نمایند تا از این رهگذر، زمینه برچیده شدن تخلفات اجتماعی نیز گرفته شود. وقتی نقاط کم تردد که معمولا بارانداز معتادان، اراذل و اوباش، قماربازها و ... می باشد، به محلی مبدل شود که شهروندان در آن تردد می کنند، خود به خود میزان وقوع جرایم نیز کاهش می یابد.
همچنین اکنون که شهرداری ها متولی امور فرهنگی در شهرها هم شده اند، به ویژه در شهرهایی با توده های جمعیتی متراکم و اصیل مانند خمینی شهر، باید از طریق پرداختن به خرده فرهنگ های پایدار و فولکلورها، مراقب تشکیل توده های قومیتی با خرده فرهنگ های غالب باشند تا فرهنگ اصیل شهروندان آن شهر دستخوش تغییر، تحول و یا تاخر قرار نگیرد.
در پایان باید گفت خمینی شهر با داشتن علما، اندیشمندان، هنرمندان و آثاری چون غار دستکند قهرمان که به دوران عیلامی ها باز می گردد، خانه ی تاریخی زهتاب خوزان، عصارخانه صفوی محله گارسله در بازارقدیم ورنوسفادران، مجموعه حمام های اندوان، مجموعه حمام‌های گاردر، خانه ی تاریخی مجیر، مسجد جامع فروشان، امامزاده سید ابراهیم ورنوسفادران، حمام درب سید، حمام کوز، خانه تاریخی سرتیپ سدهی، برج کبوتر بوستان مهر، مسجد جامع خوزان با قدمتی به دوران سلجوقی، عصارخانه صفوی، آرامگاه ابن مردویه، خانه تاریخی خلیلی‌ها و ... یکی از شهرستان های گردشگر پذیر و فرهنگی استان تلقی می شود که باید گرد تنهایی و غربت را از روی آن زدود.

 

 

یادداشت از رضا صالحی پژوه

کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و رسانه

نوشتن دیدگاه