"اگر در تاریخ تنها یک انقلاب وجود داشته است که به شکلی آگاهانه به وسیله یک جنبش اجتماعی و با هدف سرنگونی یک نظام کهن پدید آمده است، بیشک آن انقلاب، انقلاب مردم ایران علیه شاه بوده است..." این را تدا اسکاچپول، نظریه پرداز اجتماعی در حالی بیان می کند که مطالعات وی روی انقلاب ها به ویژه در کشور های...
پایگاه خبری تحلیلی همراز/رضا صالحی پژوه: وی هرچند انقلاب مشروطه ایران را نیز مورد توجه قرار داد، اما او توانست با رد نظریه مارکس و نگاه مارکسیستی در انقلاب ها، سه عامل مهم را برای وقوع انقلاب در نظر بگیرد که شامل "ناتوانی و ناکارایی دولت و زمینگیر شدن آن" ، "تضاد میان طبقات اجتماعی ـ اقتصادی با دولت مرکزی" و "شرایط بینالمللی و منطقهای" بود.
او همچنین ساختار بیشتر انقلاب ها را "سیاسی" و "اجتماعی" دانست که در انقلاب های سیاسی از نگاه تدااسکاچپول باعث تغییر ساختاری در دولت ها شده و در انقلاب های اجتماعی که وی آن را انقلاب کشاورزان نامیده بود، لایه های اجتماعی یک توده جمعیتی باعث تغییر می شد، اما او هرگز تصور نمی کرد ابنا فرهنگی یک کشور ریشه دار در یک دیکتاتوری پادشاهی بتواند توسط همه اقشار جامعه دستخوش تغییر شود. از این رو شاید مردم ایران غیر قابل پیش بینی ترین مردمی باشند که اسکاچپول آن ها را از نظر گذرانده باشد.
چرا که او همه شقوق انقلاب ها را مطالعه کرده و حتی توانسته طی نظریه ای متقن، نظریه مارکس را نیز مضمحل نماید، اما انقلاب 1979 ایران به رهبری امام خمینی (ره)حتی نظریه وی را نیز تحت الشعاع قرار داد، چرا که انقلاب اسلامی ایران، انقلابی با نیت زنده کردن ارزش های فرهنگی اجتماعی بود که کمتر نظریه پردازی در این زمینه به آن پرداخته بود.
وقتی در جشن های 2500 ساله آن افتضاح اخلاقی به بار آمد، وقتی پادشاه ایران با رئیس جمهور آمریکا در دهه اول ماه محرم که ماهی پر فیض و فضیلت واحترام برای شیعیان است مسکرات نوشید، وقتی خانواده سلطنتی شنیع ترین رفتار های اخلاقی و جنسی را در کارنامه خود ثبت و ضبط کردند، دیگر این قشر فقیر جامعه یا به قول اسکاچپول کشاورزان نبودند که علیه حاکمیت طغیان کردند، این مطالبه گران فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی بودند که با ریل گذاری صحیح و منطقی رهبر دینی خود اقدام به ساقط کردن حکومت پادشاهی 2500 ساله ایران کردند.
از این نظر ، آنچه در مطالعه افکار عمومی در ایران بر دیگر مسائل رحجان دارد، بی شک پرداختن به مسائل فرهنگی برای اثر گذاری بیشتر است.
از سویی این فرهنگ نیز ، فرهنگی چهاربعدی با ریشه های ایرانی گرایی (پرداختن به ریشه های تمدنی با تکیه بر مولفه های سرزمینی) اسلام گرایی (پرداختن به ریشه های فکری و اندیشه ورزی در تفکر و اندیشه اسلامی – شیعی) سنت (با تکیه بر رفتارهای مرسوم و پرداختن به شیوه و سنن ) و مدرنیته (استفاده از تکنولوژی برای ایجاد سهولت در زندگی) بوده که هر چهار بعد در کنار یکدیگر باعث رشد و توسعه می گردد.
از این منظر، کارآمدی از نگاه ایرانیان به رغم تمام تنگناهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ... موجود که مولفه های تحدید یا توسعه قدرت در دنیا هستند، کارآمدی بر پایه های فرهنگ توده غالب جامعه بوده و به همین منظور این توده غالب به سمت و سوی کسی سوق می یابد که مولفه های فرهنگی جامعه را همراه با مصادیق، راه کارها آن هم به زبان عام و همه فهم برای آنان تبیین نماید.
شاید بتوان یکی از دلایل پیروزی جناح اصلاح طلب در سال 76 به رغم تمام پیش بینی های معتبر به نفع جناح رقیب را نیز شعارهای فرهنگی کاندیدای پیروز آن دوره از انتخابات بر شمرد.
هرچند که این شعارها بعضا از ابتدا و بعضا نیز در اواسط اجرا دچار انحراف و اختلاط فرهنگی شد، اما بعد از گذشت 20 سال و در سال 96 مردم ایران دوباره سر دو راهی اقتصاد و فرهنگ گیر کردند و در نهایت شعارهای رنگین کمانی کاندیدای پیروز با تکیه بر اصول پروپاگاندا توانست گوی سبقت را از رقیب ربوده و 4 سالی را برای آنان رقم بزند که یک فصل سیاسی برای اضمحلال عمل گرایی و رشد وعده ها و شعارهای بی عمل و توخالی تلقی شد.
در آن زمان سید ابراهیم رئیسی، جدی ترین رقیب حسن روحانی در حالی که 20 سال یکی از ارکان قوه قضائیه بود و به قول خودش، سینه وی صندوقچه اسرار بسیاری از مردان نظام بود، در مناظره ها سکوت کرد تا اخلاق ایرانی – اسلامی (مروت و جوانمردی) را به نتیجه نبازد و به قولی باید گفت رئیسی در انتخابات سال 96 هرچند جام قهرمانی را بالای سر نبرد، ولی جام اخلاق را از رقبای خود ربود.
بی شک مصداق این موضوع را نیز می توان به صراحت عکس یادگاری وی در یک دیدار اتفاقی در فرودگاه به عنوان یک روحانی که اولین وظیفه او توسعه تفکر دینی و حراست از کیان اسلام عزیز و مذهب تشیع است، در کنار دجالی هنرمند نما(ضمن عرض پوزش از تمامی هنرمندان سرزمینم) به نام "تتلو" بیان کرد، آن هم در دوره ای که بی شک این همنشینی می توانست حواشی بی شماری برای وی ایجاد کند، که اتفاقا کرد!
اما او نخواست اخلاق اسلامی که از شقوق بلامنازع فرهنگ ایرانی - اسلامی است را فدای سیاست ورزی و سیاست زدگی کند و هرچند با کج سلیقگی برخی از مشاوران ایشان، این مسئله دست مایه برخی سلبریتی ها و مدیران شبکه های اجتماعی و اینترنتی شد که با نیم نگاهی به پول پاشی های برخی افراد، گروه ها و تشکل های سیاسی، رسیدن به هدفشان که پیرزی صبح انتخابات بود، وسیله اشان را توجیه کرد، ولی در اصل یک رفتار انسانی – اسلامی که جذب دینی افراد بود در آن رعایت شد و این نگاه فرهنگی ، حلقه مفقوده ای است که می تواند زنجیره وصل مردم به نظام حاکمیت دینی را تقویت کند، چرا که اسلام به ویژه مذهب تشیع نیازی به اجبار و اکراه ندارد، بلکه اگر به مصداق آیه شریفه 19 سوره آل عمران چنانكه خداوند میفرمايد: «إن الدين عندالله الاسلام» ‹همانا دين در پيشگاه خداوند، دين اسلام است› که دلالت بر تکامل این دین نسبت به مابقی ادیان دارد، اصول رفتاری فردی و اجتماعی مبتنی بر اصول و رفتار بزرگان دین و مذهب توسط افراد رعایت شود، خود به خود جذب صورت می گیرد.
لذا با این نگاه و نیاز محسوس فرهنگی و دستیابی به هویت که از نظر بسیاری از جامعه شناسان لگدمال سیات ورزی و بی خردی برخی سیاسیون قدرت طلب شده است، بی شک فردی می تواند ایران را از وضعیت کنونی نجات دهد که ابتدا قرآن را به عنوان دکترین جاوید دین مبین اسلام، سپس نهج البلاغه را در رفتار فردی و اجتماعی، پس از آن قانون اساسی را به عنوان قانون مادر سرلوحه خود قرار داده و رفتار سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی دولت خود را بر این اساس با مردم و دیگر کشورها تنظیم کند که به نظر می رسد سید ابراهیم رئیسی تا این لحظه برای رسیدن به این موضوع برنامه های مدون و مطالعه شده ای در دست داشته باشد.