یادداشت سردبیر: افشین بدری تغییرات جدیدی که در مشی فرهنگی آل سعود رخ نموده،خواستگاه سیاسی دارد ویا ناشی از شکست حاکمیت متحجر در برابر مبارزات مدنی است؟
بی شک حکام، همیشه نمی توانند بروفق مراد خود بتازند و ناچارباید در نقطه ای از اسب مراد به زیر امده و لزوم تغییر روش را بپذیرند.این مسئله تنها در مورد عربستان صدق نمی کند.کشورهای بسیاری هستند از جمله کشور خودمان که دربرابر یکسری از تغییر مشی های فرهنگی که مردم انرا مطالبه محقانه خود می دانند، حتی با اهرم قضایی، مقاومت می کنند.ال سعود نیز تا کنون در برابر مطالبات مدنی شهروندان و حتی ایرادات نهادهای حقوق بشری بویژه فعالین حقوق زنان مقاومت سرسختانه ای نشان میدادند.لذا نرمش های اخیرو عقب نشینی ال سعود در برابر خواسته های زنان،عجیب به نظر می رسد. طی چند روزه اخیر که نرمش مقامات سعودی در برابرجنبش های ازادی خواهانه زنان عربستانی تیتر خبرگزاری ها شده است،بسیاری از تحلیل گران انتظار دارند تا این موج بی سابقه ادامه یابد و کنجکاوند تا بدانند امتداد این تغییرات به کجاخواهد رسید. نکته بسیار جالب اینکه دولتمردان به شدت سنتی و واپسگرای سعودی حتی حق ارائه فتوا را به زنان داده اند. اگرچه این ماجرا نمی تواند ناشی از تحول فکری پادشاه شمشیر بدست هشتادواندی ساله سعودی باشد چراکه چنین تغییرات شگرف و بی سابقه و چنین تحول فکری بزرگ، قطعا زیرساخت روشنفکرانه ای میخواهد که بر اساس شواهد و تجربیات، پادشاه شناخته شده سعودی فاقد چنین ویژگی می باشد و بیشتر یک مانور سیاسی به منظورجلب رضایت جامعه بین الملل و نیز جلب نظرنهادهای حقوق بشری است که مطالبات فعالان مدنی حوزه زنان درعربستان را حمایت و پیگیری می کنند.
ای بسا که رفقای امریکایی شیوخ نیز در چهارچوب مراودات دوستانه در قالب پیشنهاد یا توصیه فشاری هم به شیوخ وارد اورده باشند تا ایشان را مجبورشوند اندکی افسارسنت و عشیره گرایی را شل کنند تا فضای اجتماعی عربستان شکل و شمایل جهانی تری بگیرد.چرا که افکار عمومی برای دوستی میان مهد آزادی های مدنی یعنی آمریکا با سمبل واپسگرایی و زن ستیزی،دلیل موجه و روشنی نمی یابد.از این رو به نظر می رسد ارتقای فرهنگی یکشبه شیوخ کاخ نشین بیشتر یک ژانگولر سیاسی برای جا شدن در اغوش بین الملل است و نه ماحصل مکاشفات و تحولات فکری حضرات. بخصوص که در سال های اخیر بنا به شواهد بدست آمده از میادین نبرد عراق و سوریه، اتهام تجهیز و ترغیب دواعش و نیروهای تروریستی نیز دامنگیر حکومت سعودی شده است و این خود چهره سلطنت سعودی را مخدوش میکند.این حرکات رو به جلودر کنار سفرپرحاشیه و پرزرق وبرق پادشاه سعودی به مسکووعقد قراردادهای تسلیحاتی سنگین با دولت روسیه،میتواند معنای خاصی را به ذهن متبادرکند.ایا این همگون سازیهای بیسابقه با جامعه مدرن، در کنار تقویت بنیه نظامی آنهم در شرایطی که روابط میان عربستان با ایران شکل متشنجی دارد، تلاش سیاستمداران عربستانی برای یارگیری در جنگ احتمالی با ایران است؟
دوران سیاست دوستونی آمریکایی ها سالیان سال است که به سر رسیده و دیگرایران و عربستان دو بازو برای تامین اهداف منطقه ای کاخ سفید نیست ناگفته پیداست که در این مفارقت، آنکه دست دوستی امریکا را در تمام این سال ها فشرده سعودیست و نه ایران.مورد دوم در نگاه به این ماجرا،بحث ثمردهی جنبش های مدنی جامعه زنان عربستان است.شیوخ جدای از هر سیاستی که به خرج داده اند احتمالا دریافته اند که توان پیشگیری و یا ممانعت ازبلوغ فکری جامعه راندارند. به لطف ثروت سرشار نفتی و برخورداری ازمنابع مالی، تعداد قابل توجهی از شهروندان عربستانی در ممالک پیشرفته اروپایی و امریکا تحصیل کرده و به گشایش فکری و عقیدتی نائل شده اند و باید دانست که تصویر عرب صحرا گرد و بادیه نشین، نمایی واقعی از شهروندان عربستان امروز نیست.لذا این جماعت، به اسیب شناسی فرهنگ خود پرداخته و برای خود مطالباتی مدنی و محقانه در نظر میگیرند. هم چنین،در نتیجه توارد با کشورهای مدرن، طبیعیست که در اینده ای نه چندان دور، فرهنگ قبیله بازی و شیخوخیت نه برچیده ولی کمرنگ و شکننده شود و احاد جمعیت تحصیلکرده و صاحب نظرعربستانی،خروج ازانقیاد پادشاهی ومعایب ناشی ازحکومت سلطنتی را مطالبه کند و برای احاد خود، حق مشارکت در تعیین سرنوشت و دخالت در امور کشور داری را هدف قرار دهد.یقینا هر تحولی در پی خود سلسله ای از تحولات را درپی داشته و از ان گریزی نیست. هرچند نمی توان استفاده های سیاسی در عرصه بین الملل از این تحولات فرهنگی و بهره برداری رندانه شیوخ از انها را درجهت تامین منافع خود نادیده گرفت،اما به طور قطع باید دانست، با خروج زنان از انقیاد سنتها و رسوم پوسیده و ضد بشری درعربستان،فرایند پیشرفت فرهنگی و نیزاعتماد به نفس جامعه آزادی خواهان عربستان، کلید خورده است و این تحولات اگرچه نه به این زودی اما در آینده ای دور یا نزدیک،می تواند ساختارنظام حکومتی فرد محور عربستان را هدف قرار دهد. در این صورت با ورود احاد مردم به روند تعیین سیاست داخلی و خارجی امید آن میرود که روابط میان حجازیان باهمسایگان از تاثیرپذیری از کلیشه ها و منافع خانوادگی و قبیله ای به سمت بایسته های منطقی و عقلایی تغییر جهت بدهد.