يكشنبه 4 آذر 1403, Sunday 24 November 2024, مصادف با 22 جمادی‌الاول 1446
از پنجره همراز به نصف جهان نگاه کنید...
کد خبر: 22192
منتشر شده در دوشنبه, 21 شهریور 1401 19:22
تعداد دیدگاه: 0
یادداشت//

مدتهاست که هر از چندی خبری مخابره می شود مبنی بر کشف چند هزار تن کاغذ احتکارشده در انبارهای زیرزمینی و روزمینی کشور و پس از آن نیز بیانیه ای از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صادر می شود که "به زودی این کاغذهای احتکار شده بین ناشران و رسانه ها توزیع می شود"، اما...

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی همراز؛ این مصداق ضرب المثلی است که بیان می دارد: "درون خودمان خودمان را کشته و بیرون خودمان، مردم را...."

لذا در این خصوص بیان چند نکته خالی از لطف نیست.

اول که برای اهالی مطبوعات و ناشران مهم نیست که مواد اولیه صنعتی که در آن فعال هستند از کجا تامین می شود،بلکه برای آن ها مهم این است مواد اولیه ای که اتفاقا هزینه آن را تمام و کمال پرداخت می کنند، ازطریق مبادی قانونی به دست آن ها برسد تا مبادا به مصداق "شتر را رهانیدن و به دنبال مهار آن گشتن"، چند صباح دیگر باتهام اخلال در بازار کاغذ، تاج سلطانی بر سرشان بگذارند.

دوم این که اصلا برفرض که وزارت فرهنگ و ارشاد چنین کشفیاتی نیز داشته باشد، پس چرا فقط اخبار کشف احتکار و دستگیری محتکرین مخابره می شود و خبری از تعیین وضعیت محموله های مکشوفه به گوش نمی رسد؟

سوم؛ وقتی چند ماه قبل خبرهای مسرت بخشی در خصوص تامین کاغذمطبوعات به میزان حدود 20 میلیون دلار با ارز 4 هزار و 200 تومانی آن هم با تلاش مجدانه و پیگیری های بی وقفه وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مخابره می شد، آن هم در بحبوحه نابسامانی بازار کاغذ، بارقه های امید در چشمان اهالی رسانه و مطبوعات درخشیدن گرفت، اما این روزها که خبری از توزیع این میزان کاغذ نشده و به رقم اعلام تهیه این میزان کاغذ، هنوز چشم مدیران مسئول رسانه ها به درب انبارهای نگهدای کاغذ سفید شده است، سئوال هایی در ذهن فعالین این حوزه ایجاد می شود از جمله این که مبادا کاغذها نیز مانند برنج هایی که در انبارهای گمرک زیر سیل ماند، زیر سیلی، زلزله ای، آتشفشانی و یا سایه چشم حریصی به فنا برود و تنها منتی از این 20 میلیون دلار آن هم با ارز 4 هزار و 200 تومانی بر شانه رسانه ها سنگینی کند؟

مبادا چندی دیگر سلطانی کاغذی به خیل سلاطین سکه، خودرو، ارز و دلار، مسکن و ... بپیوندد؟

مبادا اگر زمانی خدای ناکرده، حادثه ای طبیعی و یا بر فرض محالی که هرگز محال نیست، غیر طبیعی رخ دهد، مانند نهاده های دامی که تاوان کم و زیاد شدن آن در بازار را مصرف کننده داد، مانند برنجی که برای جبران اشتباه مسئولان گمرک، بازار با افزایش قیمت به آن واکنش نشان داد و مانند گوشتی که در برابر قاچاق دام زنده به کشورهای حوزه خلیج فارس، انتقامش را از مردم گرفت، تاوان این عدم توزیع کاغذ را هم مصرف کننده بدهد؟

البته که این موارد بعید به نظر می رسد؛

بی شک کیلو گرم کیلو گرم این حجم از کاغذی که با تلاش و خون دل خوردن های وزیر و مجموعه وزارتی در وزارت فرهنگ و ارشاد تهیه شده است، حفظ و صیانت می شود تا در آینده ای نزدیک به دست مصرف کننده واقعی برسد.

هرچند که هدف نگارنده از نگارش این سطور تلنگری بود برای دقت بیشتردر نگهداری محموله ای وسیع در انبارهای نامعلوم و نامشخص وزارتخانه و نظارت و کنترل بیشتر در این زمینه، ولی بی شک محموله های اینچنینی ماتَرَک وزارتخانه نیست که به مقدار یک به هشت بین همسر و یا دو به یک بین فرزندان تقسیم گردد، مطمئنا تحت نظارت و کنترل بالا حفظ و صیانت و در آینده ای نزدیک تقسیم خواهد شد.

پس در خاتمه بر خود نهیب می زنیم که :   آی امانتدار قلم " برو این دام بر مرغ دگه نه              که عنقا را بلند است آشیانه "

 

به قلم رضا صالحی پژوه

نوشتن دیدگاه