مسجد کبود شاید با نام فیروزه جهان اسلام شناخته شود اما این روزها برای صنعت گردشگری تبریز و همچنین گردشگران حکم طلا دارد، طلایی که بیتوجهیها، عیارش را پایین خواهد آورد.
«روزگار بگذرد که چشم روزگار چنین بنایی را نخواهد دید»، این را نادر میرزا، تاریخنگار معروف دوره قاجار در وصف فیروزه جهان اسلام نوشته است؛ بنایی که ما تبریزیها، آن را «گوی مچید» میشناسیم اما در کتابها و نوشتهها نام «مسجد کبود» به خود گرفته است؛ هرچند این توصیف تنها نمونهای کوچک از توصیف مورخان در مورد این بنای باشکوه است.
بنایی که شاید نام آن را بارها و بارها در کتابهای درسی و غیردرسی، نوشتهها و اخبار خوانده و شنیدهایم و قطعاً بهعنوان یک شهروند تبریزی بارها از کنار آن گذشتهایم و شاید کنجکاوی و علاقه به آثار باستانی توانسته برخیهایمان را ترغیب کند برای ورود به بنا. اما در مقابل، قطعاً سهم گردشگران داخلی و خارجی در بازدید از این بنا بیشتر از خود تبریزیها است و شکی نیست هر گردشگری که وارد تبریز میشود در لیست بازدیدهای خود، مسجد کبود را گنجانده است.
مسیری که برای گردشگر خوشایند نخواهد بود
برای اینکه در جریان حال و روز این روزهای «فیروزه جهان اسلام» باشم آن هم کمتر از یک مانده به آغاز تابستان و فصل سفر و بروبیای مسافران، راهی مسجد کبود تبریز میشوم. راهی که در ابتدا برای ورود به این بنا انتخاب میکنم، کوچههای فرعی هستند، حدس میزنم مسافران این مسیر را برای ورود به مسجد کبود انتخاب کنند چرا که مسیر، هم راه به مسجد کبود دارد و هم موزه عصر آهن؛ هر چند با دیدن وضعیت کوچه و نخالههای ساختمانی و دیوارهای ریخته، منظرهای نهچندان خوشایند نصیبم میشود، منظرهای که بیشتر از من برای هر مسافری و گردشگری ناخوشایند خواهد بود. ترجیح میدهم برای ورود، درب اصلی را انتخاب کنم.
فیروزهای که در میان پاساژها یارای خودنمایی ندارد
وارد محوطه که میشوم چندین نکته توجهم را به خودش جلب میکند. از درب اصلی تا ورودی مسجد وضعیت خوب است اما درست جلوی محوطه مسجد کبود، اوضاع آنطور که باید باشد، نیست و خبری از محوطهسازیهای گردشگر پسند نبوده و تنها مشتی خاک نصیبم میشود.
پاساژهای اطراف مسجد و ساختمانهای بلند و حصارهای اطرافش هم قطعاً بیشتر از آنکه برای من قابلتوجه باشد، نظر گردشگران را به خود جلب میکند؛ گویی اینکه فیروزه جهان اسلام در بین این بناها محاصره شده است و یارای خودنمایی ندارد.
چندین گردشگر خارجی در محوطه مشغول عکاسی هستند، با راهنمای گروه همصحبت میشوم. «از روسیه آمدهاند و امروز دومین روز ورودشان به تبریز است. پس از بازار تبریز، مسجد کبود را انتخاب کردهاند.» پس از تمام شدن مقدمات عکاسی و گرفتن عکسهای تکی و دستهجمعی در جلوی بنا، تصمیم میگیرند وارد محوطه مسجد شوند.
بنایی که بوی تاریخ میدهد
به دنبالشان وارد مسجد میشوم، چهره ذوقزده تکتکشان و عکاسی کردن از نقطهبهنقطه مسجد کبود، نشان میدهد که بنا توانسته نظرشان را به خود جلب کند؛ به نظر برای این ذوقزدگی حق دارند. بنای مسجد کبود و معماری و از آن مهمتر قدمت آن، چیزی نیست که چشم و ذهن گردشگران را درگیر خود نکند.
هرچند آنچه امروزه با نام مسجد کبود پیش چشمان بازدیدکنندگان قرار گرفته، تنها بخشی از بنای اصلی ساختهشده در سال ۸۴۵ هجری شمسی است. طبق آنچه در دفترچه راهنمای مسجد نوشتهشده، بنای اصلی دارای صحن وسیعی بوده که در آن مجموعهای از ساختمانها از جمله کتابخانه، مدرسه، حمام، خانقاه و غیره ساخته شده بود اما زلزلههای مهیب تبریز در طول زمان بهخصوص زلزله ۱۱۹۳ هجری قمری لرزه بر جان این بنا انداخته است.
اما بااینوجود، آنچه امروز از این بنا مانده باز هم شکوهی شگرف دارد و چشم هر گردشگر داخلی و خارجی را مجذوب خود میکند و این را، نقوش دیوارها و معماری خاص بنا ثابت میکند.
پرده و موکتهایی که مناسب فضا نیست
اما علاوه بر این زیباییها، منظرههای دیگری هم در فضای داخل بنا است که توجهها را به خود جلب میکند. از پردههای پاره و کهنهای که قطعاً مناسب این اثر تاریخی نیست، تا موکتهایی که وضعش چندان مناسبتر از پردهها نیست. این وضع جایی است که محل رفتوآمد گردشگران داخلی و خارجی در تمامی روزهاست.
از رفتن به طبقه بالا خودداری کنید!
«لطفاً از رفتن به طبقه بالا خودداری نمائید»؛ این را روی تختهای نوشتهاند و بهعنوان مانعی برای راهپلههایی گذاشتهاند که پیچ میخورند به طبقه بالا تا نکند گردشگران و بازدیدکنندگان، به فضای طبقه بالای بنا قدم بگذارند و از آن بالا زیباییهای بنا را بهتر ببینند و عکسی یادگاری از آن بالا هم ثبت کنند.
بنای تاریخی مذهبی مسجد کبود از آثار ارزشمند دوره قراقویونلو است که به دستور ابوالمظفر جهانشاهبن قرهیوسف و با نظارت همسرش ساخته شده و طبق روایتهای تاریخی آرامگاه هر دو در قسمت شبستان کوچک و سرداب همین بنا واقع است و به همین بهانه، به سمت شبستان قدم برمیدارم تا وضعیت آرامگاهها را نیز از نزدیک مشاهده کنم، هر چند مثل اینکه این آرامگاهها هماکنون خالی هستند.
خطر!
«خطر» تنها عنوانی است که با ورود به فضای شبستان کوچک جلوی چشمانم ظاهر میشود. با نواری زرد رنگ این قسمت را مسدود کردهاند و به گفته راهنمای بنا، این بخش امن نبوده و امکان ریزش مصالح در آن وجود دارد، هر چند از پرسشهای مکرر گردشگران نسبت به مسدود بودن این فضا معلوم است که چندان بدشان نمیآید که عکسی به یادگار با آرامگاهها و نمادهای آن داشته باشند.
نگاهی به وضعیت دیوارههای بنا و ریختن کاشی و گچ نقاطی از آن، نشان میدهد، دیوارها نیاز به مرمت دارند تا همگونی اولیه خود را پیدا کنند. هر چند مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجان شرقی از حساس بودن سبک مرمتی مسجد کبود سخن گفته و از روند ویژه بازسازی بنا خبر میدهد.
مرتضی آبدار میگوید: تمامی اقدامات مربوط به بازسازی و مرمت این بنای تاریخی و مذهبی باید زیر نظر سازمان یونسکو انجام شود. به گفته او، مسجد کبود در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده و در سال ۱۳۸۹ ثبت جهانی شده است.
هر چند همه اینها نشان از ضرورت بازسازی و مرمت هر چه سریعتر این بنا دارد تا نکند رعایت نکردن برخی اصول نگهداری بنا، بهانهای شود برای خارج شدن آن از فهرست سازمان یونسکو و به دنبال آن، صنعت گردشگری تبریز از فیروزهی طلایی خود محروم شود.
«این بنا یکی از بهترینهای جهان از لحاظ معماری است»، این را موقع خروجم از لابلای حرفهای گردشگران روسی و لبخندی که راهنمای گروه تحویلشان میدهد، میفهمم و به امید اینکه این بنا بتواند با اندکی توجه بیشتر، شکوه تاریخی خود را بازیابد، مسجد را ترک میکنم.
هرچند در مسیر برگشتم، فکر میکنم به اینکه شاید اگر این بنا در کشور یا شهرهای دیگر قرار گرفته بود، حالا باید به جای طی مسیر برگشت، چند ساعتی را در صف تهیه بلیت معطل بودم.